نقد «من زئوس هستم» کلیپ ازدواج با محارم
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در نظم نوین جهان که توسط انسانهایی پلید برنامهریزی میشود، برخی از جوانان کشورهای غربی به سمت الحاد و عدم باور به خدا پیش میروند. خطر رواج این تفکر که سابقۀ هزاران ساله دارد بر کسی پوشیده نیست. این اولین بار نیست که ملحدین، ترویجِ افکار خداناباوری میکنند؛ در صفحات تاریخ میخوانیم که در زمان امام صادق (علیهالسلام) شخصی مانند ابن ابی العوجاء (که به لحاظ علمی فردی بسیار قوی بوده است) در مسجد پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) مینشسته و افکار و آراء باطل خویش را ترویج میکرد. امام صادق (علیهالسلام) با تجهیز علمی اصحابی مانند هشام بن حکم و مفضلبنعمر به شبهات بیاساس این فرد جوابهایی مستدل و متقن میدادند. این شیوه برخورد امام صادق(علیهالسلام) با ملحدین به ما میآموزد، مؤمنین باید اعتقاد خود را از راه عقل به دست آورند تا کسی به راحتی آنها را فریب ندهد و اعتقادات آنان را متزلزل نسازد و جوابهایی فاخر برای شبهات آنان داشته باشند.
در شبکههای مجازی افراد ملحدی با نام آتئیست اقدام به انتشار افکار پلید و مادیگرایانه خود کرده و بر روی افکار پاک بعضی از جوانان تأثیرات مخربی میگذارند. یکی از راههای پلید آنان که ظاهرا سرمایهگذاری مالی بسیار قوی پشت این مسئله میباشد کلیپهای انیمیشن «من زئوس هستم» میباشد.
از جمله کلیپهایی که در این نوشته مورد بررسی و نقد قرار خواهد گرفت کلیپ 185 میباشد: گذشته از اینکه تمامی کلیپهای موجود زئوس از روشهایی غیرعلمی مانند بدون سند و دلیل صحبت کردن، بازی با الفاظ و مغلطهکاری و ... برای رسیدن اهداف شوم خود استفاده میکند، در این کلیپ نیز زئوس سعی دارد، با جعل تاریخ و ساختن داستانهایی، عمل شنیع ازدواج با محارم را عادی جلوده دهد، و این فاجعه را تا سطح یک کراهت اجتماعی و پزشکی پایین بیاورد.
نکته: در این نوشته سعی داریم به کلیت حرمت ازدواج با محارم و دلیل آن از منظر اسلام عزیز بپردازیم، و انشاءالله در نوشتههای بعدی به شبهات در این کلیپ خواهیم پرداخت.
زئوس در این کلیپ سعی دارد بگوید: که مسلمانان دلیلی برای اثبات حرمت ازدواج با محارم ندارند، جز اینکه پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) فرموده است!
نقد و بررسی:
1. انسان مسلمان باید اصول دین را از راه تحقیق به دست آورد یعنی برای خودش دلایلی داشته باشد تا در توحید، نبوت، امامت، عدل و معاد به یقین برسد و ملاک، رسیدن به یقین است. پس از قبول اصول، در فروع باید تقلید کرد و برای انجام اعمال دانستن دلیل و فلسفه احکام ضروری نیست، ولی دانستن حکمتهای انجام اعمال از این نظر که یقین انسان را افزایش داده و به استحکام پایههای ایمان کمک میکند، مفید و بلکه لازم است.
مثال: خوردن گوشت خوک حرام است و امروزه متوجه شدهاند که گوشت خوک دارای اشکالاتی است که با پختن هم از بین نمیرود و حکمت نخوردن گوشت خوک وجود ضررهایی است که مصرف آن برای انسان دارد ولی دلیل نخوردن آن اجرای دستور خداوند است و اگر روزی در علم توانستند این اشکالات را از بین ببرند باز هم خوردن گوشت خوک حرام است چون دلیل، که همان دستور خداوند است باقی میباشد.
دربارهی مثالی که به آن اشاره شد توجه به این نکته نیز مهم است که ممکن است اشکالات دیگری وجود داشته باشد که در آینده مشخص شود.
نکته اینجا است که اگر ما بندگی خالق مهربان و حکیم خود را پذیرفتیم، دیگر چون چرای ما در حکم او جای ندارد. البته بعد از تعبد در مقابل اوامر و نواهی الهی، دانستن فلسفه احکام مهم است، چرا که این آشنایی باعث دین داری همراه با بصیرت میشود که بسی ارزشمندتر و استوارتر است.
2. خدای متعال ما را آفرید و بهتر از هر کس به ساختار روحی و جسمی و صلاح و فساد ما آشناست و هر آنچه که در کمال ما و دوری از فساد و انحطاط ما دخیل است، به ما عنایت فرموده؛ و هدف از خلقت بشر تکامل و سعادت و خوشبختی اوست و به همین جهت خداوند قوانین و مقرراتی وضع کرده و پیامبران و انبیاء معصوم (علیهمالسلام) که مصون از خطا و انحراف هستند را نیز جهت ابلاغ این قوانین به سوی خلق فرستاده است؛ و تمام آنچه در شریعت اسلام آمده، علت، مقصود، حکمت و هدفی دارد، آن چه خدا بدان امر یا از آن نهی کرده است یا حلال و حرام شمرده؛ همگی دارای مقاصد و غایاتی است؛ و خداوند متعال برای این که بشر را به یک سلسله مصالح واقعی که سعادت او در آن است برساند، یک سلسله امور را واجب یا مستحب کرده و پارهای از کارها را منع نموده است که آن حکمتها، مطابق با مصالح حقیقی انسان میباشد، به نحوی است که اگر عقل انسان به آنها آگاه گردد همان حکم را میکند که شرع کرده است.
نتیجه اینکه: تمام دستوراتی که پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) آورده است، قطعاً دارای فوائد و مصالح و مفاسدی است که رهرو را به سعادت و کمال خواهد رساند و هدف از دین و شریعت، آراستگی انسانها به خوبیها و اجتناب از زشتیها است و این هدف با عمل به شریعت به دست میآید، حتی اگر افراد فلسفه و حکمت احکام را ندانند. لذا مشروط ساختن اطاعت و پیروی از احکام شرعی، به پی بردن به اسرار و فلسفه احکام، سخنی ناروا و بیجا خواهد بود.(دقت کنید).[1]
خداوند متعال در سورۀ نساء میفرمایند: «حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَٰتُكُمْ وَبَنَاتُكُمْ وَأَخَوَٰتُكُمْ وَعَمَّٰتُكُمْ وَخَٰلَٰتُكُمْ وَبَنَاتُ ٱلْأَخِ وَبَنَاتُ ٱلْأُخْتِ وَأُمَّهَٰتُكُمُ ٱلَّٰتِىٓ أَرْضَعْنَكُمْ وَأَخَوَٰتُكُم مِّنَ ٱلرَّضَٰعَةِ وَأُمَّهَٰتُ نِسَآئِكُمْ وَرَبَٰٓئِبُكُمُ ٱلَّٰتِى فِى حُجُورِكُم مِّن نِّسَآئِكُمُ ٱلَّٰتِى دَخَلْتُم بِهِنَّ فَإِن لَّمْ تَكُونُوا۟ دَخَلْتُم بِهِنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ وَحَلَٰٓئِلُ أَبْنَآئِكُمُ ٱلَّذِينَ مِنْ أَصْلَٰبِكُمْ وَأَن تَجْمَعُوا۟ بَيْنَ ٱلْأُخْتَيْنِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ ۗ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ غَفُورًۭا رَّحِيمًۭا.[نساء/23] حرام شده است بر شما، مادرانتان، و دختران، و خواهران، و عمهها، و خالهها، و دختران برادر، و دختران خواهر شما، و مادرانی که شما را شیر دادهاند، و خواهران رضاعی شما، و مادران همسرانتان، و دختران همسرتان که در دامان شما پرورش یافتهاند از همسرانی که با آنها آمیزش جنسی داشتهاید -و چنانچه با آنها آمیزش جنسی نداشتهاید، (دختران آنها) برای شما مانعی ندارد- و (همچنین) همسرهای پسرانتان که از نسل شما هستند (-نه پسرخواندهها-) و (نیز حرام است بر شما) جمع میان دو خواهر کنید؛ مگر آنچه در گذشته واقع شده؛ چرا که خداوند، آمرزنده و مهربان است.»
پس هر چند حكمت اصلى اين حكم براى ما روشن نيست، ولى مفسران در ذيل اين آيه شريف به برخى حكمتهاى حرمت ازدواج با محارم اشاره كردهاند، مانند:
الف) همه انسانها به طور طبیعى از ازدواج با محارم تنفر دارند؛ به همین دلیل همه اقوام و ملل (جز افراد کمى) ازدواج با محارم را ممنوع مىدانند. (گرچه بعضى كوشش دارند كه اين موضوع را ناشى از يک عادت و رسم كهن بدانند ولى مـىدانـيـم عـمـوميت يک قانون در ميان تمام افراد بشر، در قرون و اعصار طولانى، معمولا حكايت از فطرى بودن آن مىكند، زيرا رسم و عادت نمىتواند عمومى و دائمى گردد.)
ب) از ايـن گـذشـتـه امـروز ايـن حـقيقت ثابت شده كه ازدواج افراد همخون با يكديگر خطرات فراوانی دارد يعنى بيمارى نهفته و ارثی را آشكار و تشديد مىكند.
ج) در میان محارم معمولاً جاذبه و کشش جنسى وجود ندارد؛ زیرا محارم اغلب با هم بزرگ مىشوند و براى یکدیگر فرد عادى و معمولى هستند، در حالىکه یکى از شرایط استحکام پیوند زناشویى، جاذبه جنسى است؛ بنابراین، اگر ازدواج در میان محارم صورت گیرد ناپایدار و سست خواهد بود.
د) ازدواج با غیر محارم، عامل گسترش ارتباط اجتماعی است. به عبارت دیگر، روابط اجتماعی با ازدواج برون خانوادگی تقویت شده و انسانها در محدوده چهاردیواری خانههای خود باقی نخواهند ماند.[2]
پینوشت:
[1]. در این نوشته از مقالات سایت حوزه و اسلام کوئیست استفاده شده است.
[2]. تفسیر نمونه، مکارم شیرازى، ناصر، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1374 ش، ج 3، ص 327 ـ 328.
دیدگاهها
mohammadtaha
1396/01/30 - 12:41
لینک ثابت
سلام دوستان در این سایت تعداد
افزودن نظر جدید