اختيار انسان از منظر پائولو کوئليو
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ انسان در میان تمام موجوداتی که خداوند متعال آفریده است از نعمت عقل بهرهمند است و به وسیله همین نعمت است که از درون هدایت میشود. پیامبران نیز به عنوان حجتهای خداوند، از بیرون راهنمای او هستند. بر این اساس، انسان حق انتخاب و تصمیمگیری و آزادی در عمل و اراده دارد و هیچگاه نمیتواند به بهانه واقع شدن در شرایط خاص زمانی یا مکانی و غیره ادعا کند که نمیتوانسته از انتخاب و آزادی خودش بهره بگیرد. اگر انسان هیچ اختیاری نداشت، هیچ تکلیفی هم متوجهاش نبود اما او با انتخاب و تصمیم نهایی خود، در مسیر خوبی یا در مسیر بدی گام بر میدارد و مسئولیت اعمالی که انجام میدهد با خود اوست.
در آثار کوئليو درباره اختيار انسان، تناقضاتی به چشم میخورد. او در جايی، انسان را در اعمال خود، مختار نمیداند و همه زندگی را جزو طرح و نقشه خداوند میداند: «من میخواهم از تو خواهش کنم مرا ببخشی که در حق تو بیانصافی کردم.» الياس با تعجب پرسيد: «کدام بیانصافی؟ مگر نمیبينی که همه چيز، بخشی از طرح خداست؟»[1] و پائولو بدين ترتيب به تبليغ جبر پرداخته و انسان را از کيفر شدن به خاطر گناهانش، در امان میداند.
اما در راهنمای دلاور نور، او دلاور نور (سالک مبارز) را شخصی با اختيار و آزاد میداند «دلاور میداند که در انتخاب تمايلات خود آزاد است و اين تصميمات را با شجاعت، آزادگی و گاه با قدری ديوانگی میگيرد»[2]
بنابراین او در بعضی موارد انسان را دارای اختيار و آزادی در عمل میداند و در موارد ديگر به مشخص بودن سرنوشت انسان و محکوم بودن او در مقابل آن، معتقد است. کوئلیو درنهايت موضع خود را مشخص نمیکند. از نوشتههایش مفهوم (بين الامرين) بودن هم برداشت نمیشود؛ زيرا به طور پراکنده انسان را در جايی، مختار مطلق و در مواردی او را تسليم محض جلوه میدهد.
اين مورد يکی از تناقضات روشنی است که خوانندگان رمانهای او را بر سر دو راهی قرار داده و آنها را در انتخاب هر يک از راههای پيشنهادی دچار حيرت و سرگردانی میکند. اگر جبر و سرنوشت مکتوب و نوشته شده را بپذيرند، و همين طور اگر بپذيرند که گناهان و خطاهای آنها، آثاری برای آنها در پی نخواهد داشت. با دستورها و قوانين کوئليو درباره پيگيری افسانه شخصی، دنبال کردن نشانهها، شرکت در نبرد خوب و... چه کنند؟ و پشتکار، تلاش و خود بودن، چه نقشی در زندگی آنها خواهد داشت؟ در دنيای ناعادلانهای که هر فرد انسانی، مجبور است به سرنوشت مکتوب خود تن دهد، قوانين و مقررات کوئليو معنای خود را از دست میدهد.
او در آنجا که موضع اختيار را انتخاب میکند، انسان را موجودی مختار تصوير میکند که راه خود را بر میگزيند و جستوجوی افسانه شخصی خود میرود، و يا از امور شغلی و روزمره خود که بسيار مهم است، دست میکشد و براي رسيدن به کمال، سفر زيارتی را در پيش میگيرد.
اختلاط مطالب، تزلزل اعتقادات او را میرساند. کوئليو، شخصی است که مبانی و اصول فکری خود را به درستی پی ريزی نکرده است. او با تناقضاتی که به يکديگر میبافد، سعی دارد جهانی را به سوی زندگی پويا و فعال دعوت کند! چگونه عقل بشر میپذيرد که با هر راه و روشی میتوان به حقيقت، دست يافت و راه درست را پيدا کرد؟
بنابراين بايد گفت که فعل انسان مانند ديگر پدیدههای جهان بستگی كامل به علّت دارد، و نظر به اين كه انسان جزء جهان آفرينش است و با اجزاى ديگر جهان ارتباط وجودی دارد، اجزاى ديگر را نمیتوان در فعل وی بیتأثير دانست؛ مثلاً لُقمه نانی كه انسان میخورد، برای انجام دادن آن، همچنان كه وجود دست، پا، دهان، علم، قدرت و اراده انسانی، وجود نان در خارج و در دسترس بودن و عدم وجود مانع و شرايط ديگر زمانی و مكانی لازم است، با فقدان يكی از آنها انجام دادن فعل ناممكن میشود و با تحقق همه شرايط ياد شده، تحقق فعل ضرورت پيدا میکند . البته وجود اراده و اختيار، يكی از شرايط تحقق فعل است كه از بحثبرانگیزترین مباحث فكرى ميان متفكران جهان بوده است. اين مسئله كه با عنوان جبر و اختيار معروف است، يكى از اساسیترين مباحثى است كه تقريباً در همه مكاتب و اديان جهان مورد گفتگو است. درك ساده و بیآلايش انسان، وجود اراده و اختيار را در افعال انسانى اجمالاً تأييد میکند.
همه انسانها با فطرت خدادادى خود، ميان امورى چون خوردن، نوشيدن و آمدن و رفتن، و ميان امور ديگرى چون صحت و مرض، بزرگى و کوچکی و بلندى قامت فرق میگذارند و قسم نخست را كه با خواست و اراده انسان ارتباط مستقيم دارد، در اختيار خود میدانند و مورد امرونهی و ستايش و نكوهش قرار میدهند، و اين مطلب مبناى تمامى الزامهايی است كه در قوانين دنيايى وجود دارد و در صورت تخلّف، كيفر و مجازات براى آن قرار داده شده است برخلاف قسم دوم كه در آنها انسان تكليفى ندارد.
در اينجا به ديدگاه متكلمان پيرامون جبر و اختيار میپردازيم. در ميان مذاهب اسلامى، درباره مسئله جبر و اختيار مىتوان سه نظريه را برشمرد:
الف- ديدگاه اشاعره[3]
همه افعال و كردار انسان را مخلوق خداوند دانسته، و نقش انسان تنها كَسب میباشد. ابوالحسن اَشعرى، پيشواى مكتب كلامى اشاعره در اين زمينه میگويد: «وَ امُروا، اَى اَهلَ السُّنَّةِ وَ اَهل الحَديثِ ،اَنَّه لا خَالِقَ اِلَّا اللهَ وَاِنَّ سَيِّئاتَ العِبادِ يَخلُقُها اللهُ وَاِنَّ اَعمالَ العِبادِ يَخلُقُها اللهُ عَزَّوَجَل وَ عَنِ العِبادِ لا يَقدِرونَ اَن يَخلُقُوا مِنها شَيئاً؛ خالقى جز خدا نيست و گناهان بندگان را خداوند به وجود میآورد و اعمال بندگان مخلوق خداست و آنان توانايى بر انجام هيچ يك از افعال خود را ندارند».[4]
آنگاه ادله عقلى و نقلی براى عقيده خود اقامه میکند. البته اشعرى، ميان حركات (اضطراريه، غير ارادى) و حركات (اكتسابيه) فرق میگذارد و مواردى را كه ممكن است تفسير به اختيارى بودن انسان شود، اكتسابی مینامد و معتقد است كه انسان در اينگونه اعمال تنها آن را «كسب» میكند و كسب نيز به اين معناست كه همزمان با تحقق فعل از سوی انسان، بیآنکه در فعل، تأثيرى از جانب انسان به وجود آورد، يك نوع اراده در انسان به وجود میآيد كه نام آن كسب است، و تنها نقش آن، محل قرار گرفتن براى وجود فعل است.[5] چنين است كه میگويند: «اِنَّ اللهَ تعالى خالِقُ وَ العَبدَ كاسِبُ؛ خداوند خالق افعال و بنده كاسب آن است.»[6] به نظر میرسد موضوع كَسب حتی براى خود قائلان آن نيز به طور دقيق روشن نيست به همين جهت بسيارى از سران اشاعره کوشيدهاند با تفسير و شرح بيشتر به اصطلاح آن را روشن كنند گرچه بر ابهامات افزودهاند. اين نظريه با همه تعديلهايی كه از سوى برخى علماى اَشعرى در آن داده شده است، مستلزم جبر و عدم اختيار انسان است.
ب- ديدگاه معتزله
نظريه دوم مربوط به معتزله است كه قائل به آزادى مطلق انسان در كارهاى خود هستند.[7] اين نظريه را تفويض مینامند.
ج- ديدگاه اماميه
به حسب تعاليم اهلبيت عصمت و طهارت (عليهمالسلام) كه با ظاهر قرآن نيز مطابقت دارد، انسان با اينکه در فعل خود مختار است، اما مستقل نيست بلكه خداى متعال از راه اختيار و با اراده انسان تحقق فعل را خواسته است. هر فعلى كه با دخالت انسان، جامه تحقق به خود میپوشد، خداى متعال تحقق آن را از راه مجموع اجزاى علت تامّه كه يك جزء آن اراده و اختيار انسان است، اراده كرده است. در نتيجه اين گونه خواستن خداوند، در عين اين كه انسان در انجام فعل مختار است، تحقق فعل بسته به وجود شرايطى ديگر نيز میباشد كه بسيارى از آن ها در حيطه اراده و اختيار انسان نيست.
افزون بر اين كه هيچ موجودى و از جمله انسان در عالم هستى وجود استقلالى ندارد و همه موجودات محتاج و نيازمند به وجود خداوند میباشند.
امام صادق (عليهالسلام) فرمود: «لا جَبرَ ولا تَفويضَ لکِن أمرٌ بَينَ أمرَين؛ نه جبر است و نه تفويض ، بلكه امرى است ميان اين دو امر.»[8] مضمون همين حديث شريف از ديرباز به شعار شيعه تبديلشده است.
در روايتى ديگر از امام صادق (عليهالسلام) نقلشده است كه فرمود: «خدا، کريمتر از آن است كه مردم را به چيزى كه قدرت بر آن ندارند ، تكليف كند و عزيزتر از آن است كه در ملك او امرى تحقق يابد كه وى نمیخواهد.»[9]
درنتيجه بايد گفت اين حديث شريف بر بطلان دو نظريه سابق که همان (جبر و تفويض) است دلالت دارد. يعنی انسان در زندگی خود نه دچار جبر و اجبار است، به طوری که توانايی انجام هيچ کاری با اراده و اختيار خود را نداشته و تمام اتفاقات پيش آمده بدون دخالت اراده و اختيار او باشد. و از طرفی هيچگونه تفويض به صورت مطلق نيز در زندگی يک انسان نمیتواند باشد، چون انسان موجود محدود و نيازمند است و نمیتواند تمامی کارهای خود را به طور مستقل و بدون کمک گرفتن از خالق خود که نامحدود است انجام دهد. اين خود نشان دهنده آن است که انسان به خاطر محدود بودن هميشه نيازمند کمک خداوند متعال که غنی بالذات است میباشد.
پینوشت:
[1]. کوئليو، پائولو، کوه پنجم، ترجمه: سوسن اردکانی، تهران، نشر نگارستان، ص 110.
[2]. کوئليو، پائولو، راهنمای دلاور نور، ترجمه سوسن اردکانی، تهران، نشر نگارستان، ص 32.
[3] اشاعره: بنيانگذار اين مسلك شخصى به نام ابوالحسن بصرى است. طرفداران اين انديشه بر اين باورند كه صفات خداوند متعال، ازلى و قائم بالذات هستند. در مقابل اين گروه، معتزله بر اين باورند كه بر خدا واجب است كه شايستهترين انسان را امام قرار دهد، اوامر و نواهى خداوند تابع مصالح و مفاسد ميباشد.
[4] مَقالاتُ الِاسلاميين وَ اِختِلافُ المُصَلِّين، اشعرى، ج 1، ص 321، به نقل از ملل و نحل، نوشته استاد جعفر سبحانى، جلد 2، نشر مركز مديريت حوزه علميه قم، ص 116.
[5] مسعود بن عمر، شرح عقائد نَسَفيِّه، ص 115.
[6] فاضل قوشجى، شرح تجريد، ص 445.
[7] شهرستانى، ابی الفتح محمدبن عبدالکریم، ملل و نحل، جلد 1، ص 46.
[8] علامه محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، جلد 3، ص 5.
[9] همان، ص 15.
برای مطالعه بیشتر بنگرید به کتاب «سايبان خود ساخته عرفان مدرن» نوشته محمد اسماعيل عبداللهی
افزودن نظر جدید