نفوذ کلام دلیل نبوت پیامبر نمای بهایی

  • 1392/04/04 - 13:52
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ بهاییت فرقه ای دست ساز که ادعای دیانت و استمرار نبوت را دارد و برای اثبات خود تمامی مدارک مورد نیاز یک دین یعنی معجزه و ... را نفی و راه جدیدی برای اثبات نبوت پیشنهاد داده است که از آن به استقامت شخص و شهرت و نفوذ کلام او تعبیر میکند

یکی از مباحث مهم و اساسی در شناخت یک دین الهی و تشخیص حقیقت از کذب و دروغ داشتن نشانه هایی برای اطمینان به الهی بودن آن دین است که در تمامی ادیان الهی وجود داشته و از آن با نام معجزه یاد می‌کنند.

بهاییت فرقه ای دست ساز که ادعای دیانت و استمرار نبوت را دارد و برای اثبات خود تمامی مدارک مورد نیاز یک دین یعنی معجزه و ... را نفی و راه جدیدی برای اثبات نبوت پیشنهاد داده است که از آن به استقامت شخص و شهرت و نفوذ کلام او تعبیر می‌کند.

اما در ادامه‌ی بحث به برهان شهرت رسیّدیم كه باید عرض كنم:

بهائیان برای اثبات ادعای خود، نفوذ كلمه یا شهرت را دلیل دانسته‌اند و مدعی‌اند حسینعلی نوری این دو را داشته، مثلاً عباس افندی (عبدالبهاء) چنین می‌گوید:
یك برهان عقلی دیگر گویم و اهل انصاف را همین برهان كفایت است كه هیچ كس نمی‌تواند انكار كند و آن این است كه این شخص جلیل در سجن اعظم (زندان بزرگ) امرش را  بلند كرد و نورش باهر شد وصیتش جهانگیر گشت و آوازه بزرگواریش به شرق و غرب  رسید و ألی یومنا هذا چنین امری در عالم واقع نشده.»

نا گفته نماند كه میرزا ابوالفضل گلپایگانی نیز به تقویت این استدلال پرداخته و آن را (دلیل تقریر )نامید، و مخلص و لُبّ كلام این كه كثرت جمعیّت و ماندگاری یك فرقه می‌تواند دلیل بر حقانیت آن فرقه باشد.

در پاسخ به دلیل تقریر باید گفت:
 اولاً جدای از این كه انسان به كمك عقل پی‍امبر را از غیر پیامبر می‌تواند تشخیص بدهد، علاوه بر این بحث معجزه نیز نیاز است.

 ثانیاً اگر كثرت جمعیت و ماندگاری یك فرقه دلیل بر حقانیّت آن است، پس چرا میرزا حسینعلی فرقه قادیانیه را باطل می‌داند؟
چنان كه گفته:« نفسی از اهل سنت و جماعت در جهتی از جهات ادعای قائمیّت نموده و إلی حین قریب صد هزار نفس اطاعتش نمودند و به خدمتش قیام كردند اما قائم حقیقی (علی محمد باب) به نور الهی در ایران قیام به امر فرمود، شهیدش نمودند.»

حال این كه پیروان قادیانیه به مراتب از بهائیان بیشتر بوده‌اند.

در پایان با عَلَم كردن چنین برهان ضعیفی باید پرسیّد كه حضرت نوح(‌ع) با این كه 950 سال تبلیغ دین كرد جز عدۀ كمی به او ایمان نیاوردند. آیا این ایمان نیاوردن مردم دلیل بر كذب بودن رسالت حضرت نوح(ع) است؟
هم چنین باید پرسیّد كه مگر ادعای ربوبیت فرعون كه می‌گفت:« انا ربكم الا علی» به بیشتر نقاط جهان نرسیده بود؟ پس آیا فرعون درست می‌گفت و خدا شده بود؟

یکی دیکر از دلایل بهاییت برای اثبات نبوت پیامبر نمای بهایی دليل واجدیت ويژگيهاي خاص انبياء الهي میباشد [1]
امي بودن باب و بهاء الله
ادعای سید علي محمد شيرازي
وی ضمن وصف حالات و مقامات خود مي نويسد: «در اعجمين نشو و نما نمود و در اين آثار حقه نزد احدي تعليم نگرفته بل «امي صرف» بود. [2]
و «عباس افندي» نیز در این باره مي‌نويسد:
«جميع مظاهر الهيه چنين بوده اند، حضرت ابراهيم و حضرت موسي و حضرت مسيح و حضرت محمد و حضرت باب و حضرت بهاءالله در هيچ مدرسه اي داخل نشدند. [3]
«در ميان طائفه شيعيان عموماً مسلم است که حضرت ابداً در هيچ مدرسه اي تحصيل نفرموده اند. و نزد کسي اکتساب علوم نکرده اند و جميع اهل شيراز گواهي مي دهند. با وجود اين به منتهاي فضل بغتتاً در ميان خلق ظاهر شده‌اند. [4]

ادعاي ميرزا حسينعلي ( بهاالله) :
ما قرئت ما عند الناس من العلوم و ما دخلت المدارس فسئل المدينة التي کنت فيها
 من علومي را نخوانده ام. و به هيچ مدرسه اي نرفته ام، اگر مي خواهي، از همشهريانم پرس و جو کن [5]

عباس افندي(عبدالبها) :
نزد جميع اعاظم و علماي ايران در تهران مسلم است که حضرت بهاء الله در مکتبي نبوده اند و در مدرسه اي تعليم نگرفته اند از بدو طفوليت روش و سلوکي ديگر داشتند، با وجود اين علما و فضلاي ملل شرق بر علم و فضل و دانايي و کمالات خارق العاده او شهادت دادند( مکاتيب، ج3، ص347)
جمال مبارک لسان عرب نخواندند و معلم و مدرسي نداشتند و در مکتبي وارد نشده اند) مفاوضات، ص27)

مبلغ بهائي احمد يزداني :
در عهد صباوت و شباب به هيچ وجه تحصيل علم و تلمذ در مدرسه اي نفرمودند و به شغلي نيز مشغول نبودند( نظر اجمالي در ديانت بهائي، ص7)
نقد :
علیرغم این تلاش برای امی معرفی نمودن باب و بها ،گاه چرخش قلم خود آنها بگونه ای بوده است که درست در نقطه مقابل ادعای پوشالی آنها واقع گردیده است.

 محمد حسینی مورخ بهائی می نویسد حضرت باب چند بار در آثار مبارکه خویش از جناب سید کاظم رشتی به عنوان معلم خود یاد فرموده اند ، از جمله در رساله سلوک از آثار نازله قبل از اظهار امر مبارک جناب سید را به عنوان معلم خویش یاد فرموده اند.
عین بیان مبارک چنین است « و علی التفصیل کتبها سیدی و معتمدی و معلمی الحاج سید کاظم الرشتی اطال الله بقائه». [6]

به هر روی باب در مدتي که نزد سيد کاظم رشتي شاگردي مي‏کرد، با مسائل عرفاني و تفسير و تأويل آيات و احاديث و مسائل فقهي به روش شيخيه آشنا شد واز آراي شيخ احسائي آگاهي يافت. [7]

به هنگام اقامت در کربلا، از درس ملا صادق خراساني که او نيز مذهب شيخي داشت، بهره گرفت و چندي نزد وي بعضي از کتب ادبي متداول آن ايام را خواند.  [8]

 

پی نوشت :

1.به سوی حقیقت علیرضا روزبهانی بروجردی ص 140
2.صحيفه عدليه ص9
3.خطابات مبارکه، ص7
4.مفاوضات، ص19
5.نامه ميرزا حسينعلي به ناصر الدين شاه قاجار، مندرج در کتاب: مقاله شخصي سياح، ص116، و مبين، ص89
6.نصرت الله محمد حسینی ، حضرت باب ، ص 161
7.فاضل مازندرانى، ظهور الحق، ج 3، ص 97
8.همان ، اسرار الآثار، ج 4، ص 370

 

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.