افزودن نظر جدید

ازدواج با محارم در ایران باستان، افسانه سرایی خاورشناسان ( بخش اول ) ( بخش اول ) نخستین کسی که از میان اروپائیان به موضوع ازدواج با محارم در میان ایرانیان باستان پرداخت بارنَبی بِریسِن بود که در ۱۵۹۰م شرحی مبتنی بر نوشته‌های یونانیان و رومیان به دست داد (رک. چاپ ۱۷۱۰، اشتراسبورگ، ص ۱۵۸-۱۵۷، ۴۹۱ و بعد (چاپ نخستین به دست نیامد) از آن پس در تاریخهای فلسفه و دین و نیز در تاریخهای عمومی مطالب او با اضافاتی تکرار شد، تا اینکه توماس هاید در ۱۷۰۰م (تاریخ ادیان ایرانی، زیر فصل ازدواج) و ا. ه. آنکتیل دوپرون در ۱۷۷۱ (رک. کتاب زند- اوستا، ج۳، فهرست، زیر واژه خوئیت ودثه) اشاراتی از متون ایرانی و عرب برای موضوع جستند و بدان افزودند. در ۱۸۲۰ که ی. گ. رُد نخستین کتاب تحقیقی را درباره سنن و عقاید دینی پارسیان و اقوام خویشاوند نوشت (کتاب روایات مقدس و مکاشفات دینی بلخیان قدیم، ماد‌ها، پارسیان و جز آن)، دیگر مسئلة ازدواج با محارم جزئی از بحثهای مربوط به عقاید ایرانیان شده بود. البته آدلف راپ و فردریخ اشپیگل کوشیدند که این موضوع را بر اساس دو فرضیه تعبیر کنند: یکی اینکه این کار فقط در میان نجبا و پادشاهان ایرانی و آن هم به دلیل اهتمام فوق العاده به حفظ پاکی خون و نگهداری میراث در خانواده انجام می‌گرفته است و دیگر اینکه اصل و اساس آن غیر آریایی و مربوط به مغان بومی بوده که به آریاییان رسیده است. (دین و سنن ایرانیان، صفحات ۱۱۰ تا ۱۱۳؛ اشپیگل، باستان‌شناسی ایران، ج۳، ص۶۷۸ و بعد) ویلهلم گایگر شواهد زرتشتی موضوع را دوباره بررسید (تمدن ایرانیان شرقی باستان، ص۲۴۵ و بعد) و مخصوصا یاد آور شد که یکی از قدیسان زرتشتی به نام ارداویراز افتخار می‌کرده است که هفت خواهر خود را به زنی داشته است. (ارداویراز پسری یگانه بوده است با هفت خواهر و از قدیسان زرتشتی به شمار می‌رفته ولی وجود تاریخی او ثابت شده نیست. درباره او پائین‌تر سخن خواهیم راند، رک. پانوشت) در‌‌ همان زمان پیزی به شواهد مربوط به ازدواج با محارم در افسانه‌های حماسی ایران اشاره کرد (موزئون، ج۲، چاپ ۱۸۸۳، ص۳۶۶ و بعد) و ر. فُن اِشتَکِل بِرگ تذکر داد (چند کلمه درباره حماسه ایرانی ویس و رامین، نقل اینوسترانتسف از وی، تحقیقاتی درباره ساسانیان، ص۱۹۳، یادداشت) که داستان ویس و رامین سرتاسر بر مبنای زناشویی ویس با برادرش ویرو استوار شده است. (ویس و رامین، ص ۴ تا ۴۲، البته خواننده می‌داند که ویرو نابرادری ویس است. نیز رک، پانوشت) این مقالات بر زرتشتیان بسیار گران آمد. نخست آنکه دین زرتشتی چه در ایران و چه در هندوستان نه چنان ازدواجی را می‌شناخت، و نه بر آن صحه می‌گذاشت. به عقیده زرتشتیان خوئیت ودثه به معنی [زناشویی با نزدیکان/خویشان] است نه [زناشویی با محارم]. به عبارت دیگر آنان هم از چنین مفهومی‌‌ همان را می‌فهمیدند که ایرانیان مسلمان، یعنی ازدواج دختر عمو با پسر عمو، دختر خاله با پسر خاله و جز آن. به عقیده آنان [ازدواج با محارم] تهمت و افترایی زشت بود که نازرتشتیانِ بت پرست و یا یهودی و مسیحی و مسلمان به ایرانیان قدیم می‌زدند و بنیاد تاریخی نداشته است. به همین دلیل یکی از بزرگ‌ترین دانشمندان زرتشتی، دستور داراب پشوتن سنجانا به مخالفت با نظریة دانشمندان غربی پرداخت و در کار آنان خلل آورد. (به ویژه در ترجمه خود از دینکرد، ص۹۶٫ دستور سنجانا در ترجمه‌اش، در همه جای دینکرد، واژه و مطالب مربوط به خوئیتوک دس را طوری برگرانید که اصلا مفهوم ازدواج با محارم از آن بر نمی‌آمد: رک، اعتراض نیبرگ، راهنمای پهلوی، ج۲، ص۲۲۴ که می‌گوید فقط پس از چاپ عکسی دینکرد بود که این مسئله معلوم شد) این بود که فاصل‌ترین پژوهنده متون پهلوی،‌ای. و. وِست، مقاله مفصلی به نام [اندر معنی خوئیتوک دس] نوشت (این مقاله ۴۲ صفحه‌ای اساس کار همه کسانی بوده است که بعدا در این زمینه کار کرده‌اند و همین جا اعلام می‌کنیم که مآخذ اصلی ما هم بوده است) و به صورت افزوده‌ای بر متون پهلوی، مجلد دوم (که شامل دادِستان دینیک و نامه‌های منوجهر می‌شد) به سال ۱۸۸۲ چاپ کرد. (متون پهلوی، ج۲، ص۳۸۹ تا ۴۳۰) این مقاله همه جوانب موضوع را در بر نداشت و فقط جوابی بود که وست به دستور سنجانا می‌داد و برای اینکه این پاسخ را قانع کننده نماید کلیه مطالبی را که از کتب پهلوی و روایات زرتشتی می‌شناخت گرد آورد و تحقیقی چنان جامع به دست داد که هنوز کهنه نشده است. (به رغم تمام اعتراضاتی که به این مقاله شده است، هر‌گاه به دیده انصاف بنگریم می‌بینیم که هدف وست اصلا و ابدا متهم کردن ایرانیان نبوده است و بر خلاف عده‌ای دیگر از غربیان و حتی شرقیان که از بستن اتهام ابایی ندارند و از خوار کردن اجداد خود لذت می‌برند، وست ذره‌ای از حقیقت جویی غافل نمانده است) اما دستور داراب پشوتن سنجانا هم ساکت ننشست و کتابی در رد مقاله وست نوشت که چون جنبه جدلی داشت توفیقی نیافت (رسم موهوم زناشویی با محارم در ایران باستان، بمبئی، ۱۸۸۸) بعد‌ها ردیة جمشید کاوَسجی کاتراک هم به‌‌ همان سرنوشت دچار شد (زناشویی در ایران باستان، بمبئی، ۱۹۶۵٫ اشکال بزرگ این اثر و نوشته‌های مشابه آن بی‌دقتی در ارجاعات و پیش آوردن تعبیرات موهوم و انکار نص صریح آیات و اسناد و روایات است، و کسی نمی‌تواند آن‌ها را جدی گیرد و فقط به صرف اینکه دشمنان ایرانیان بدانان چنین اتهاماتی زده‌اند، شواهد را نادیده بگیرد و یا متون را به دلخواه خود تعبیر کند) در عوض دانشمندان غربی چون ه. هوبشمان- جیمز دارمستتر- ل. سی. کازارتلی- اِ. کوهن- امیل بِنوِنیست- فردیناند یوستی- کنستانتین اینوسترانتسف- ک. بارتولومه- آرتور کریستن سن- ث. و. کینگزمیل- ل. ه. گرای و اِ. کرنمان با ادغام منابع زرتشتی و پارسی نوین در شواهد غربی موضوع ازدواج با محارم در ایران باستان را قطعی‌تر کردند. (هوبشمان، در باب ازدواج با اقارب در میان ایرانیان، مجله شرق‌شناسی آلمان، دوره ۴۳، سال ۱۸۸۹، ص۳۰۸ تا ۳۱۳- دارمست‌تر، به ویژه در ترجمه زند اوستا، ج۱، ص۱۲۶ تا ۱۳۴- کوهن، در یادداشتی بر مقاله هوبشمان،‌‌ همان مجله، ص۶۱۸- کازارتلی، شواهد شرقی درباره خوئیتوک دس، مجله اسناد بابلی و شرقی، دوره چهارم، سال ۱۸۹۰، ص۹۷ و بعد- کازارتلی، فلسفه دین مزدایی در زمان ساسانیان، ص۱۵۶ تا ۱۶۰- یوستی، تاریخ ایران در اساس فقه اللغه ایرانی، ج۲، ص۶۸۲- اینوسترانتسف، تحقیقاتی درباره ساسانیان، ص۱۲۳ و بعد- بارتولومه، لغتنامه ایران کهن، ستون ۱۸۶۰- بارتولومه، زن در حقوق ساسانی، ترجمه، ص۳۲ و ۳۳- کریستن سن، ایران در زمان ساسانیان، فرانسوی ۳۲۳، ترجمه ص ۴۸ تا ۳۴۷- کینگز می‌ل، ازدواج و تدفین در میان پارسیان کهن، مجله آثنیئوم، سال ۱۹۰۲، ص ۹۶ و بعد- گرای، ازدواج در ایران رسم زناشویی با محارم، دائره المعارف هیستینگز، جلد هشتم، ۱۹۱۵، ص ۴۵۶ تا ۴۵۹- کرنمان، ازدواج با خواهر در جهان قدیم، ص ۱۷ تا ۲۷٫ در اینجا باید تذکر دهیم که مراجع و سخنان مورخان قدیم یونانی و رومی را کارل کلمنت در کتاب زیر گرد آوری کرده است: carl clement، fontes historiae religionis persicae، Bonn، ۱۹۲۰) در این میان دانشمند ایرانی علی اکبر مظاهری هم در کتاب خود به فرانسه فصل مشبعی را به این موضوع اختصاص داد (در کتاب خانواده ایرانی در دوران پیش از اسلام، فرانسوی ص ۱۱۷ و بعد، ترجمه، ۱۱۸ تا ۱۴۳) که بعد‌ها سعید نفیسی و دیگران از آن استفاده کردند (مخصوصا در مقالاتی که در مجله مهر بر ضد عقاید جمشید سروشیان نوشت و نیز در کتاب تاریخ اجتماعی ایران، ج۱، تهران، ۱۳۴۲، ص۳۵ تا ۴۲ تکرار کرد بدون آنکه مآخذ اصلی خود را یاد کند) از آن پس گاهگاهی تحقیقی در این باب شده است ولی کسی چیز تازه‌ای برای گفتن نیافته و به تکرار مکررات بسنده کرده‌اند (از میان مقالاتی که شایسته ذکرند یکی نوشته فرای است به نام زنای با محارم زرتشتی. دیگری مقاله‌ای است از کلیما، درباره مشکل رسم زناشویی در ایران قدیم، سومی مقاله بسیار جالب اسپونر است: خویشاوندی و ازدواج ایرانی. و دیگر مقاله‌ای است پر از مطالب مربوط و نامربوط از بوچی. و مقاله حقوق خانواده از منصور شکی در دانشنامه ایرانی، ج۹، ص۱۸۴ تا ۱۸۹). ما در این مقاله چنین نخواهیم کرد، بلکه اول کلیه شواهد کتبی را بر حسب موضوع طبقه بندی می‌کنیم و اعتبار هر دسته را برمی رسیم و سپس علت تحول تعبیر خوئیت ودثه از [ازدواج با خویشاوند] به [ازدواج با محارم] را نشان می‌دهیم و سر انجام اشاره می‌کنیم که چنین تحولی خاصه ایرانیان باستان نبوده است. شواهد کتبی منابع کتبی در مورد [ازدواج با محارم] در ایران باستان از لحاظ مآخذ روایتی و یا به عبارت دیگر منبع اسنادی به چندین گروه تقسیم می‌شود: یونانی، رومی، سریانی، مسلمان و زرتشتی. هرگاه فقط شواهد یونانی و رومی و سریانی و مسلمان را داشتیم، می‌توانستیم اصل موضوع را نتیجة اشتباه عمدی یا غیر عمدی نویسندگان نا‌آگاه بدانیم و با اَنگِ [تهمت] و [افترا] بر آن‌ها مردودشان بشماریم، ولی حقیقت این است که شواهد زرتشتی برای این موضوع دست کمی از گواهیهای نازرتشتیان ندارد و به همین دلیل هیچ یک از گواهی‌ها را نمی‌توان بدون منطق کنار گذاشت. از نظر موضوع، شواهد کتبی را به سه دسته تقسیم می‌توان کرد. یک عده فقط سخن از [ازدواج با محارم] در میان این گروه و آن گروه می‌رانند و یا از محاسن [خوئیت ودثه] یاد می‌کنند. این [کلی گویی‌ها] بیشترین گواهیهای کتبی را شامل می‌شوند. دسته دوم را می‌توان [موارد تمثیلی و افسانه‌ای] خواند و آن مشتمل است بر شواهد ازدواج با محارم در میان ایزدان و پهلوانان و شاهان کاملا افسانه‌ای، و هدف از بیان آن‌ها، محسن جلوه دادن چنان رسمی بوده است. دسته سوم اختصاص دارد به شماری از افراد تاریخی که [ازدواج با محارم] بدانان نسبت داده شده است. در بررسی این سه دسته، تشخیص صحت روایات دو گروه اول و دوم مشکل است، اما در مورد گروه سوم می‌توان به نتایج منطقی رسید. شواهد کلی در این دسته کهن‌ترین شاهد ما آنتیس ثِنِس (حدود ۴۴۴ تا ۳۷۱ ق م) است که می‌نویسد که آلکی بیادِس آتنی در پیروی از ایرانیان تا بدانجا رفت که [مانند آنان با مادر و خواهر و دختر خود هماغوشی کرد] (به نقل از وی در آثنه، کتاب پنجم، بند ۶۳). بعد از او گزانتوس لودیایی (همزمان اردشیر دوم) می‌نویسد: [مغان با مادر خود می‌خوابند و اگر بخواهند با خواهر و دختر خود نیز چنین می‌کنند. به علاوه آزادانه در مورد همسران خود به اشتراک روی می‌آورند.] (به نقل از وی در کتاب کلِمِنت اسکندرانی، استرومتا، کتاب سوم، فصل ۱۱، فقره ۱). کتزیاس پزشک اردشیر دوم مدعی بوده است که [ایرانیان با مادر خود آشکار رابطه جنسی می‌یابند] (به نقل ترتولیان از وی در اَپولوگیا، فصل ۹، کلمنت، ص۶۹ تا ۷۰٫ هیچ یک از نوشته‌های کتزیاس در دست نیست و فقط تکه‌هایی از آن‌ها را- آن هم به صورت اختیارات- می‌شناسیم، که همه آن‌ها را فیلیکس یاکوبی به نحو بسیار شایسته‌ای گرد آوری و ارزیابی کرده است. رک. یاکوبی، قطعات پراکنده مورخان یونان، حلقه سوم، جلد c، ص۴۱۶ تا ۵۱۷). سوتیو که از ۲۰۰ تا ۱۵۰ ق م می‌زیسته است می‌گوید [ایرانیان مرده را نمی‌سوزانند- چنان که رسم پسندیده در روم بوده- ولی شرم ندارند از اینکه با مادر و خواهر خود جفت آیند] (به نقل دیوژن لائرتی از وی در کتاب زندگانی فیلسوفان، ج۱، بند۷). کاتولوس حدود ۸۴ تا ۵۴ ق م بر [دین ناپاک ایرانی] خرده می‌گیرد که روا می‌دارد [مغان از جفت شدن مادر و پسر به بار آیند] (اشعار، قطعه ۹۰، به نقل فُکس-پِمبرتن، ص۲۹). استرابو که از ۶۳ ق م تا ۱۹ م می‌زیست، می‌گوید [در میان مغان زناشویی، حتی اگر با مادر هم باشد، پسند سنتهای نیاکان است] (جغرافیا، کتاب پانزدهم، فصل ۲۰، بند ۷۳۴٫ کمی پیش‌تر از این در ۷۳۳، استرابو تاکید کرده بود که این گونه مطالب را وی خود به شخصه نمی‌داند بلکه مورخان دیگر گفته‌اند و این سخن به خوبی نشان می‌دهد که چگونه چیزی که نویسنده‌ای باب می‌کرده است، به تکرار دیگران به صورت نص تاریخی در می‌آمده است). فیلن اسکندرانی، که از ۲۰ ق م تا ۴۰ م زندگی کرد، آورده است که [نجبای ایرانی با مادر خود زناشویی می‌کنند و پسرانی که از چنان ازدواجی به بار آمده باشند را بسیار ستوده و حتی- اگر خبر درست باشد- سزاوار شاهی می‌دانند] (در کتاب De Specialibus Legibus، فصل سوم، بند ۱۳). کنتوس کوریتوس رفوس حدود ۷۰ م نوشته است که [در میان ایرانیان رابطه جنسی با فرزندان (دختران) خود داشتن رواست.] (در تاریخ اسکندر، کتاب هشتم، بند۲، فقره۱۹). پلوتارک، که از ۴۶ تا ۱۲۰ م می‌زیست و گلچین مورخان و نویسندگان پیشین بود و کتب بسیاری درباره مردان نامی و نیز اخلاقیات (moralia) به جای گذارد، یک جا در مدح اسکندر می‌گوید که وی از جمله به ایرانیان یاد داد که به جای ازدواج با مادرانشان به آن‌ها احترام بگذارند (اندر فر اسکندر بزرگ، اخلاقیات: ج۱، فصل۵، بندc۳۲۸). و در جایی دیگر می‌نویسد که پروشات (پُر از شادی؛ صورت ایرانی پرسیانیس است.) مادر اردشیر دوم پسر خود را واداشت تا با دخترش استاتیرا ازدواج کند و اعتنایی به عقاید و رسوم یونانیان نداشته باشد (زندگانی اردشیر، بند ۲۳، ظاهرا از روی تاریخ کتزیاس). این توضیح اخیر بسیار شگفت انگیز است و ما به آن باز خواهیم گشت. سکستوس ایمپریکوس، که در سده دوم میلادی می‌زیست، نوشته است که ازدواج با مادر در میان ایرانیان رواست (در کتاب Pyrrhonis Hypotyposes، فصل سوم، بند ۲۰۵، به نقل از فُکس- پمبرتن، ص۷۶). لوکیان ۱۲۰ تا ۱۸۰ م و بطلمیوس حدود ۱۰۰ تا ۱۷۸ م هم از روا بودن ازدواج با محارم سخن رانده‌اند (لوکیان، فرزالیا، Pharsalia، ج۸، بند ۴۸؛ بطلمیوس، رسایل چهارگانه، Tetrabiblon، ج۲، ص۱۷، به نقل از فکس- پمبرتن، ص۶۲). می‌نوسیوس فلیکس حدود ۱۲۰ میلادی هم روا بودن ازدواج با مادر را متذکر می‌شود (اکتاویوس، بند ۳۱٫ کلمنت، ص۷ تا ۵۶). و تاتیان حدود ۱۷۰ م نیز محسن بودن آن را تذکر می‌دهد (خطابه‌ای به یونانیان، ج۱، ص۲۸). کلمنت اسکندرانی می‌نویسد: [پسران ایرانی تا بزرگ می‌شوند به آتش شهوت خود همچون گراز وحشی تسلیم می‌شوند و با مادر و خواهر و زنان خود می‌خوابند و از صیغه‌های بی‌شمار هم نمی‌گذرند.] (به نقل فکس- پمبرتن، ص۷۲ و ۷۳). باردیسانی (بردیسان) حدود ۱۵۴ تا ۲۳۳م گفته است: [رسم مردان ایرانی این بود که با مادر و خواهر و دختر خود ازدواج کنند. این سنت مخصوص مغان ایرانی نبود بلکه همه آنانی هم که در خارج می‌زیستند، مثل مغان ماد، مصر، فریژیه و غالاطیه، به همین راه می‌رفتند.] (به نقل یوزی بیوس از وی. رک، کلمنت، ص۶۹). دیوژن معروف هم که در زمان اردشیر پاپکان در اسکندریه می‌زیست، ادعای سوتیو را بازگفته است (زندگی فیلسوفان، ترجمه هیکز، ج۱، ص۹). اُریگن در‌‌ همان دوران از [قانون ایرانی که ازدواج مادر با پسر و پدر با دختر را روا می‌دارد] سخن رانده است، و می‌گوید از کلسوس حدود ۱۷۰م در شگفتم که با ذکر این قانون، ایرانیان را نژادی صاحب الهام می‌داند (رد بر کلسوس، ج۵، فصل۲۷، بند ۵۹۷؛ ج۶، فصل ۸۰، بند ۶۹۳) (این گفته خود نشانی از تعصب نژادی را به همراه دارد که اریگن در گفتارش نشان داده). کلمنت دروغین که از ۳۵۰ تا ۴۰۰م می‌زیسته است می‌گوید: [میان ایرانیان رسم است که خواهر و دختر را به زنی بستانند] و می‌افزاید عده‌ای از مغان ایران به نواحی دیگر مثل خراسان، ماد و مصر و فریژیه و غالاطیه رفته‌اند و اخلاف آنان هنوز این رسم را نگه داشته‌اند و آن را چون میراثی به بازماندگانشان می‌سپارند (در Recognitions، ج۹، فصل ۲۰ و ۲۱٫ به نقل فکس- پمبرتن، ص۹۱). همین مطلب را به طور کلیتر و سر بسته‌تر بازیل ۳۳۰ تا ۳۷۹م هم آورده است (نامه‌ها، ۲۵۸٫ به نقل کلمنت، ص۸۶ از آن). جان کریسُستُم که در ۴۰۷ مرد، هم از جفت آمدن ایرانیان با مادر و خواهر خود یاد کرده است (رساله مجعول منسوب به سٍث، Liber apocryphus nomine Seth، ستون۶۳۸٫ به نقل فکس- پمبرتن، ص۹۸). ارمیا (جروم) قدیس که از ۳۴۸ تا ۴۲۰م می‌زیست، ادعا کرده است که برخی [ملل قوی و رقیب رومیان، یعنی پارسیان و ماد‌ها و هندوان و حبشیان، با مادران و مادر بزرگان و دختران و دختر زادگانشان می‌خسبند.] (رد بر ژوینیان، Adversus Jouinianus، کتاب دوم، بند۷٫ به نقل کلمنت، ص۸۸). تئودوره ۳۹۳ تا ۴۵۷م گفته است: [پیشتر‌ها که پارسیان به سنت زَرَدَش (زرتشت) می‌رفتند، جفت شدن با مادر و خواهر و حتی دختر را روا می‌دانستند، اما اکنون که به سنت ماهیگیر- حواری مسیح- در آمده‌اند، این قوانین زردشت را دور انداخته‌اند.] (مواعظ، ج۹، ص۳۳٫ به نقل فکس- پمبرتن، ص۱۰۴). بعد از این‌ها کسی که بیش از همه در این باره سخن گفته است آگاثیاس مورخ رومی معاصر انوشیروان دادگر است. وی با تاریخ و فرهنگ ایران بسیار آشنایی داشت و خلاصه‌ای هم از کتاب خداینامه یا تاریخ رسمی دوره ساسانی بر مبنای ترجمه‌ای که یکی از دوستانش از آن کتاب کرده بود، به دست داد که از مهم‌ترین منابع دوره ساسانی محسوب می‌شود (رک. ع. شاپور شهبازی، خلاصه‌ای از خداینامه در یک روایت یونانی، سخنواره: مجموعه مقالات به یاد دکتر پرویز ناتل خانلری). آگاثیاس درباره ازدواج ایرانیان می‌نویسد (آگاثیاس، تاریخ، کتاب دوم، بند ۲۴): [مردم عهد باستانی آن نواحی (مقصود ایالات ایران است) بر عقایدی که امروز دارند نبودند، نه در مورد مراسم (دخمه نشینی) مردگان و نه در مورد سنت غیر متعارف ازدواج. پارسیان امروز رسم بسیار شرم آوری دارند، نه تنها بی‌هیچ ننگی با خواهر و زادگان برادر و خواهر خود جفت می‌آیند، بلکه حتی پدر با دختر می‌خوابد و از این هم بد‌تر... پسر هم با مادر می‌خسبد. اینکه این هم بدعتی نوین است از این قصه بر می‌آید که نِنیاس مادرش... سمیرامیس را که به او نظر داشت... از نفرت بکشت. اگر این رسم را قانون قبول می‌داشت، به نظرم ننیاس هرگز چنان کار فجیعی نمی‌کرد... می‌گویند که اردشیر پسر داریوش هم بدین بلا دچار آمد چون مادرش پروشات می‌خواست با او بخوابد. اردشیر به کشتن او دست نزد، اما او را به خشم و نفرت از خود راند چنان که گفتی آن آرزو نه درست بود و نه مرسوم جامعه انسانی. ولی پارسیان امروزی تقریبا همه رسوم گذشتگان را خوار می‌دارند و ندیده می‌گیرند و رسوم جدیدی در پیش گرفته‌اند که فقط بدعت ناباب می‌توان نامید و در این فریب تعلیمات زردشت پسر اهورامزدا را خورده‌اند (خواننده خود میزان فهم واقعی آگاثیاس با داشتن آشنایی زیاد، را از مسائل دینی ایران از این دروغ آشکار در می‌تواند یافت. در هیچ یک از زمان‌ها و در میان هیچ یک از بهدینان زرتشت پسر اهورامزدا خوانده نشده است). از این گواهی آگاثیاس بر می‌آید که ازدواج با محارم بدعت شمرده می‌شده است. بعد از او هر کس چیزی گفته تکرار مطلب است به غیر از این سخن فوتیوس بیزانسی، که در سده نهم می‌زیسته است، و به نقل از کتزیاس گفته یکی از نجبای پارسی زمان داریوش دوم با خواهر خود ازدواج کرده بود (اختیارات، Bibliotheca، فصل۷۲، بند ۵۴: تری تخمه، Teritouchmes، برادر زن اردشیر دوم و داماد داریوش دوم، خواهری داشت از سوی پدر، روشنک نام، که زیباروی بود و در کمانوری چیره دست و در ژوبین اندازی ماهر. تری تخمه بر وی دل باخت و با او بخفت و از امستریس خواهر اردشیر جدا شد). در اینجا باید شواهد ارمنی را هم ذکر کنیم که بیشتر مربوط‌اند به افسانه زروان که با وصلت با محارم ارتباط حقیقی ندارد اما آن را نمونه چنان ازدواجی گرفته‌اند (کلیه این شواهد را زهنر در کتاب زروان با متن و ترجمه و تفسیر به دست داده است). و نیز الیشه مورخ ارمنی گفته است یزدگرد دوم ضمن فرمانهایی به ارمنیان در رعایت دین مزدایی ازدواج با محارم را هم توصیه کرد (Elishe، History of Vardan and the Armenian War، tr. R. w. Thomson، London، ۱۹۸۲، pp. ۱۰۳-۱۰۴). درست در اواخر دوره ساسانی است که شواهد سریانی هم به اسناد ما اضافه می‌شود. بیشتر آن‌ها در کتب قوانین مسیحیان ایرانی آمده است. مثلا در قانون نامه عیشوع بخت، مطران فارس، که در دوره خسرو پرویز نگاشته شده بوده و بعد اصلاح گردیده است می‌خوانیم که [ازدواج با محارم شنیع است. حتی پیروان زرتشت هم با اکراه به چنان پیوندی تن در می‌دهند، و معمولا حرص مرد او را وا می‌دارد که برای گرفتن ارثیه خواهر و یا مادر با او چنان کند.] (طبع زاخائو در قانون نامه‌های سریانی، ج۳، ص۱ تا ۲۰۱، به ویژه ص۳۳ و بعد، ۹۷). قانون نامه مارآبا، که در آخر دوره ساسانی نوشته آمده است، هم ازدواج با محارم و همچنین ازدواج مردی با زن برادر مرده‌اش را روا نمی‌داند (طبع زاخائو، همانجا، ص۲۵۵ تا ۲۸۵ به ویژه ص ۲۶۱، ۲۶۵ و بعد). آباء مسیحی تا مدتی می‌گذاشتند ایرانیانی که مسیحی شده بودند همسران خود را که به طریقة [ازدواج با محارم] گرفته بودند، نگه دارند، اما مارآبا بر این شیوه تاخت و این گونه نو مسیحیان را به ترک همسران خویش وادار ساخت (کتاب انجمنهای دینی، Dus Buch der Synhados، طبع براون، ص۹۳ و بعد؛ بیدیان، Bedijan، تاریخ مارجبل‌ها، ص ۲۰۶ و بعد از آن و ص ۲۵۴ و ص ۲۸۲؛ زاخائو، همانجا، ص۲۲ تا ۲۷، ۳۱ تا ۳۵، ۳۶۵ تا ۳۶۸). اما آن رسم بر نیفتاد و تیموتة اول، از آباء مسیحی در دوره اسلامی، مسیحیان نسطوری را برای پیروی از آن نکوهش می‌کند (براون، همانجا، ص۱۳۱). بعد از اسلام، نویسندگان تاریخ و سنت، گاهگاهی به ایرانیان قدیم حمله کرده‌اند که با خواهر و مادر و دختر خود ازدواج می‌کرده‌اند (اینوسترانتسف، مظاهری، کریستن سن و دیگران این موارد را از طبری، مسعودی، بیرونی و شهرستانی و غیره اخذ و تفسیر کرده‌اند). و حتی در فقه مواردی در ارث و ازدواج به این مسائل اختصاص دارد (رشید یاسمی، یادداشت بر ترجمه ایران در زمان ساسانیان، ص ۳۴۹: وجه دوم). مثلا [ارث المجوس] در مورد میراث بردن یا نبردن فرزندانی است که از ازدواج با محارم به وجود آمده‌اند. شواهد کتب اسلامی به قدری است که خود مقالتی جداگانه می‌خواهد اما چون همه آن مربوط است به انتساب به دوره قدیم و حتی یک مورد هم از دوره معاصر در آن‌ها نیست، بازگفتنشان سودی ندارد. فقط یادآور می‌شویم که شیخ طوسی و شیخ مفید [روایت کرده‌اند که شخصی در نزد امام صادق زبان به دشنام مجوس می‌گشاید که آنان با (محارم) خود ازدواج می‌کرده‌اند. امام وی را از دشنام گویی منع می‌کند و به وی می‌گوید: آیا نمی‌دانی که این امر در نزد مجوس نکاح است؟ هر قومی میان نکاح و زنا تفاوت می‌نهد و نکاح هر گونه باشد، تا زمانی که مردم ملزم به حفظ عقد و پیمان خود هستند، جائز است.] (همانجا و نیز ناصرالدین شاه حسینی، ترجمه زن در حقوق ساسانی از بارتولومه، ص ز و ص ژ). همچنانکه پیش‌تر گفتیم، هر‌گاه فقط این شواهد یونانی و رومی و سریانی و اسلامی را داشتیم، می‌توانستیم بگوییم این‌ها همه تهمت و افتراست. اما متونی داریم که در درجه اول اهمیت برای دین و آداب زرتشتی بوده و درست در همین متون، شواهد زیادی از ازدواج با محارم می‌یابیم. نخست باید دانست که کل قضیه بر سر واژه اوستایی [خوئیت ودثه] می‌چرخد که در پهلوی خوئیتوک دس (و گاهی هم خوئیتوک دات نوشته می‌شده و خُوی دودَ می‌خوانده‌اند) (بارتولومه، لغت نامه ایران کهن، ستون ۱۸۶۰؛ نیبرگ، راهنمای پهلوی، ج۲، ص۲۲۴؛ وست، متون پهلوی، ج۲، ص۳۹۰). اگر آن را تجزیه کنیم می‌شود: [خوئی تو یعنی (خویش، وابسته) (بارتولومه، ۱۸۵۸، توجه می‌دهد که، خویش، با طبقات اجتماعی ایران رابطه داشته است یعنی این، خویش، بیشتر برای، خویشان نجبا، به کار می‌رفته است) و ودثه یعنی (زناشویی) (برخی از زرتشتیان البته این معنی را نمی‌پذیرند و چیزهایی شبیه، کار نیک، و، عملی خیر که با خدا رابطه می‌دهد، پیشنهاد می‌کنند که اساسی ندارد) (بسنجید با وَذو = زن) و بر روی هم [زناشویی با وابستگان] یا [ازدواج با خویشان/ نزدیکان] معنی می‌دهد (با آنکه خود این واژه در زبان فارسی کنونی رایج نیست، اگر می‌خواستیم به قیاس، همسنگ دقیقی برای آن قرار دهیم می‌بایست چیزی شبیه – خویش دودگی- بنویسیم و از آن – افزودن بر خویشان از طریق بستگی زناشویی – اراده کنیم). اما شواهد کتبی که آوردیم و به ویژه آنچه از کتب زرتشتی خواهیم آورد، باعث شده است که این واژه را [ازدواج با محارم] ترجمه کنند. مهم این است که واژه خوئیت ودثه در اوستای اصیل یاد نشده است. در گاثا‌ها که سروده خود زرتشت است، واژه خویتو، یعنی خود/خویش، مذکور است اما از خویتو ودثه ذکری نیست (وست، متون پهلوی، ج۲، ص۳۹۰ و ۳۹۱). البته تاریخ تدوین بخشهای اوستا مشخص نیست. گاثا‌ها را ما متعلق به کمی پیش از یک هزار سال پیش از میلاد می‌دانیم، و بعد به یسنای هَپتَن می‌رسیم که امروز معتقدند که آن هم از خود زرتشت است (بویس، دین زرتشتی، ص۲۰، ۳۲ و ۳۳، ۶۲ و ۶۳، ۸۸ با مراجع. البته لازم به ذکر است مورد یاد شده هنوز اثبات نشده). و سپس یشتهای کهن – چون مهر یشت، آبان یشت و زامیاد یشت – هائیتی را داریم که شاید در دوره هخامنشی در آن‌ها دست برده باشند ولی به هر حال در اینجای‌ها هم از خوئیت ودثه خبری نمی‌بینیم. نخستین جایی که این واژه حقوقی یاد شده است در یسنای سیزدهم، بند ۲۸ است که می‌گوید (وست، متون پهلوی، ج۲، ص۳۹۱): [من... خوئیت ودثه مقدس را می‌ستایم که بر‌ترین و بهترین و نیکو‌ترین چیزی است که موجود است و موجود خواهد بود، که اهورایی است و زرتشتی.] همین مطلب در ویسپرد، سوم، بند ۱۸؛‌گاه چهارم، بند ۸ و ویشتاسپ یشت، بند ۱۷ بدین صورت آمده است که مردانی که خوئیت ودثه می‌کنند، با جوانانی که بهترین و خردمند‌ترین هستند به یک جا می‌آیند. چنان که وست می‌گوید: [در هیچ یک از این عبارات چیزی منظور و طبیعت چنان کار نیکو را بنمایاند، نمی‌بینیم.] (وست، همانجا). جای دیگری که خوئیت ودثه یاد شده است در بندهای ۳۵ و ۳۶ فصل هشتم وندیداد (وی دیو دات) (یعنی قانون ضد دیوان: کلمه وندیداد تلفظ نادرست این نام است.) است که توصیه می‌کند: [مرده کشان پس از انجام وظیفه باید سر و تن را با شاش گاو و ورزاو بشویند و از شاش کسی استفاده نکنند مگر اینکه مال مرد و یا زنِ خوئیت ودثه کرده باشد.] باز می‌بینیم که در اینجا هم مفهوم واقعی واژه روشن نیست و تنها مسلم می‌کند که هم مرد می‌توانسته است آن [کار نیک] را بکند و هم زن (همانجا). از این شواهد پیداست که مفسران پهلویِ این متون اوستایی هم هیچ منظور خاصی از [کار نیک] مذکور در آن‌ها در نیافته‌اند. اما وقتی مفسر اوستایی بند ۴ یسنای ۴۴ را بیان می‌کند دیگر جایی برای تردید باقی نمی‌ماند. اینک ترجمه این فقره اوستایی به اضافه تفسیر روحانی پهلوی‌دان که ما در میان پرانتز گذاشته‌ایم و با حرف درشت‌تر مشخص کرده‌ایم (به نقل از وست،‌‌ همان منبع، ص۳۹۲ تا ۳۹۴٫ در مورد توضیحات اضافی، رک. همانجا، ص۳۹۲، یادداشت ۳) چنین اندر همه جهان می‌سرایم: آنچه (که او که اهورامزداست از آن خود کرد) خوب (خوئیتوک-دس) (است). به یاری راستی اهورامزدا می‌داند که این یکی (یعنی اسپندارمذ- که در افسانه‌ها دختر اهورمزدا خوانده شده- آن همبه تعبیری شاعرانه، چنانکه در پایین یاد خواهیم کرد.) را آفرید (که خوئیتوک دس انجام دهد). و از راه پدری بود که بِه مَنِش (وهومن) به دست او پروریده شد (یعنی به خاطر پیروی از طبیعت نیک آفریدگان، خوئیتوک دس به دست او انجام شد.) از این روست که وی، که دختر اوست، کار درست می‌کند اسپندارمذ (که بسیار نیک اندیش است) (یعنی وی از خوئیتوک دس روی نگرداند). وی فریفته نشد (یعنی وی از خوئیتوک دس سر باز نزد چونکه) همه چیز را می‌بیند (یعنی آنچه را) که از آن اهورمزداست (به عبارت دیگر: از راهِ دین اهورمزدا وی به همه وظایف و قوانین می‌رسد). همچنان که وست خاطر نشان کرده است: [کلیه اشارات این قطعه به خوئیتوک دس اضافاتِ مترجمان پهلوی است که می‌خواسته‌اند آن عمل را توصیه کنند، والا هیچ چیزی از آن در متن اوستایی نیست. فقط این اضافات مبین آن است که مترجمان پهلوی از خوئیتوک دس مفهوم ازدواج پدر و دختر را فهمیده بوده‌اند.]
CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.