از بهایی و بهاییان اطلاعات کمی دارم و علت مخالفت با آنها را به این حد میدانم که بعد از حضرت محمد ( ص) که آخرین پیانبر بود پیامبری آمد و خود را فرستاده خدا معرفی کرد. به علت کم سوادی عام مردم در آنزمان عده ای هم به او گرویدند و اکثریت هم نه و علمای دینی هم آنها را مرتد و نادرست دانستند. از قوانین داخلی آنها هم در حد اطلاعات در اینترنت میدانم. که نماز خاص خود را دارند و الکل و مواد مخدر و گوشت خوک را حرام میدانند. من در زمان سربازی 25 ماه در خط مقدم جبهه بودم. یک سرباز گوشه گیر ولی بسیار دلیر هم در پایگاه ما خدمت میکرد. او یکی دو ماه قدیمی تر از من بود و وقتی علت تنهایی او دا از دیگران پرسیدم گفتن که بهایی است .ولی از اولین روز تو خودش بود ولی سرباز خوب و مرتبی است و منظم وظایفش را انجام میدهد. کم کم با هم دوست شدیم و سایر سربازان هم وقتی اخلاق و شجاعتش را در درگیریهای کوچک و بزرگ با عداقیها و اشرار جدایی طلب دیدند او را بین خود پذیرفتند . وقتی از او از دینش سوال میکردم جواب نمیداد و از اینکه بهایی است خجالت میکشید ! علتش هم رفتار مردم با آنها بود. در بین ما دو سرباز ارمنی هم بودند و همه ما با هم مثل برادر بودیم و حقیقتا شجاع ترین سرباز او بود . دقت کنید صدها کیلومتر آمده بودند میجنگیدند تا یک وجب از خاک کشور به دست عراقیها یا گروهکهای که خواهان جدایی بخشی از کشور بودند نیافتد ! در صورتی که در همان ایام کم نبودند کسانی که ادعا داشتند ولی تز ترس جانشان هرکز به سربازی نرفتند و یا از کشور فرار کردند .بگذربم خیلی نترس بود و هر وقت برای عملیات شناسایی یا کمین با خطر بالا داوطلب میخواستند او داطلب بود و جند بار هم برای عقب کشیدن زخمی ها که بین دو خط گیر کرده بودند جانش را به خطر انداخت و آنها را از تیر راس دشمن خارج و به عقب کشید. خلاصه کنم، تا یکروز شنیدم گلوله مستقیم به شانه اش خورد و مثل فواره خون ازش خارج میشد او را به عقب منتقل کردند و پس از یکماه خودش داوطلبانه به خط برگشت در حالی که هنوز شانه اش پانسمان بود و دست راستش با یک باند از گردنش آویزان بود. در صورتی که او میتوانست به علت مجروحیت، در پشت جبهه باشد ویا حتی معاف شود ولی خودش گفت بخاطر شما دوستانم برگشتم. و تا این مدت هیج دوستی مثل شما صمیمی نداشتم ! سالها میگذرد و نمیدانم او کجاست ؟! شاید هم مسلمان شده جون هبچ جیزی از اسلام نمیدانست جز یک مشت دروغ که امروزه طالبان و داعش به نام اسلام انجام میدهند. و از رفتار دوستان مسلمانش متعجب بود. در کل همه ما ایرانی هستیم و خوب و بد در همه ادیان پیدا میشود ، اجداد او اشتباهی کردند و به فرقه ای گرویدند ، ولی این دلیل نمیشود که آنها تقاص گناه اجدادشان را بدهند ، در همه ادیان و حتی بت پرستان انسانهای خوب و بد داریم و دلیلی بر آزارشان نمیبینم. برای مثال اینهمه ارمنی و آسوری داریم ولی تا به حال یک خبر از آدم کشتن یا سرقت مسلحانه از یک هموطن ارمنی یا آسوری ندیدیم و نه وجود دارد. فکر نکنم هیچ کدام ار شما هم دیده باشید. به نظر من با مهربانی و عطوفت اسلامی و معرفت ایرانی میشود اینها را به سمت خود کشید و از انزوا خارج کرد و کمکشان کرد. و با خشونت و آزار و اذیت کردن این جماعت آنها را به اسلام بدبین میکنیم و وقتی هم که نتوانند با ما ارتباط برقرار کنند فکر میکنند که مسلمانان دشمن خونی آنها هستند و از ترسشان در این باتلاق بیشتر فرو میروند . خیلی ناراحت شدم که خانه های اینها را به آتش کشیدند. مگر ما مانند برمه ای های بودایی هستیم که خانه های مسلمانان را به آتش میکشند ؟! ما مسلمانیم و از آزار دیگر مردمان تا وقتی آسیبی به ما وارد نکنند بیزاریم .