امتيازات اسلام بر ديگر اديان
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ اسلام امتيازات بیشماری نسبت به اديان ديگر دارد كه ما به بخشی از آنها اشاره میكنيم. باشد كه قدر اين دين عزيز را بیشتر بدانيم:
1. خردپذیری و خردپروری
از جمله امتیازات مهم اسلام، عقلانیت، خردپذیری و بالاتر از آن، خردپروری آموزههای آن است. این مساله در امور مختلفی خود را نشان میدهد؛ از جمله:
الف) نظام فکری و عقیدتی اسلام: (مانند خداشناسی، هستیشناسی، انسانشناسی، راهنماشناسی و فرجامشناسی)؛
ب) نظام اخلاقی اسلام؛
ج) نظام رفتاری و قوانین و دستورات عملی؛
د) دعوت به تحقیق و پرسشگری در انتخاب دین.
خردپذیری آموزههای اسلام، از چنان وضوح و روشنی برخوردار است که قرآن مجید، آدمیان را به بررسی هوشمندانه و انتخاب خردمندانه دین دعوت کرده و هر گونه تحمیل و اجبار و پذیرش کورکورانهای را نهی میکند: «فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیتَّبِعُونَ أَحْسَنَه [زمر/۱۷-۱۸] پس بشارت ده بندگانم را، آنان که به سخنان [مختلف] گوش فرا داده و برترین آنها را بر میگزینند» و «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَینَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَی [بقره/۲۵۶] هیچ گونه تحمیل و اجبار در امر دین روا نیست؛ [زیرا] به خوبی راه هدایت از ضلالت روشن شد». اما مسیحیت کنونی به علت قرار گرفتن در تنگناهای شدید معرفتی و ناتوانی در حل رابطه تثلیث و توحید و تجسد و خدا انگاری مسیح، به جداسازی و گسست ایمان از معرفت فتوا داده و دین و ایمان را با عقل و خرد بیگانه ساخته است!
پروفسور لگنهاوزن میگوید: «چیزی که در اسلام بیش از همه، برای من جاذبه داشت، این بود که چقدر این دین از پرسشهای انسان استقبال میکند و همواره دعوت به تحقیقات بیشتر در تعالیم دین میکند».[۱] وی در ادامه میگوید: «وقتی از کشیشها میپرسیدم که من نمیفهمم چه طور خدا یکی است و سه شخص است؟ در اکثر موارد جواب میگفتند که ما نمیتوانیم به درک این آموزه برسیم. تنها خدا میداند که حقیقت این امر چیست. این رمزی است که فقط خدا آن را میداند و عقل در اینجا به بن بست میرسد! از جمله چیزهایی که برای بنده خیلی جالب بود، این بود که در اسلام نگفتهاند اصول دین را چشم و گوش بسته بپذیر؛ بلکه دعوت کردهاند که بپرس. مخصوصاً این خصلت در میان شیعیان خیلی بیشتر است».[۲]
خانم مارگریت مارکوس (مریم جمیله) نیز در این زمینه مینویسد: «پس از آنکه عقاید همه کیشهای بزرگ را مورد بررسی قرار دادم، به این نتیجه رسیدم که به طور کلی مذهبهای بزرگ یکی بودند؛ ولی به مرور زمان فاسد شدهاند. بت پرستی، فکر تناسخ و اصول طبقهبندی در کیش هندویی سرایت کرد. صلحجویی مطلق و انزوا از مشخصات کیش بودایی شد. پرستش آبا و اجداد جزء عقاید کنفسیوسی، عقیده اصالت گناه و تثلیث و در نتیجه آن مفهوم خدایی مسیح و شفاعت به استناد مرگ ادعایی عیسی بر روی دار در مسیحیت، انحصارطلبی ملت برگزیده یهود و... نتیجه این انحرافات است. هیچ یک از این اندیشههایی که منرا منزجر ساخته بود، در اسلام پیدا نمیشد؛ بلکه به صورت روزافزونی احساس میکردم که تنها اسلام آن مذهب اصیلی است که طهارت خودش را حفظ کرده است. سایر مذهبها فقط و فقط بعضی اجزای آن، مقرون با حقیقت است؛ ولی فقط اسلام است که تمام حقیقت را حفظ کرده است».[۳]
2. اسلام و علم
به رغم آنچه در تعارض و ناسازگاری مسیحیت با علم و معرفت بیان شد، دین اسلام با دانش و معرفت، پیوندی نزدیک و ناگسستنی دارد. وفاق و آشتی دین و دانش در اسلام در سه حوزه چشمگیر و در خور توجه است:
الف) تشویق به فراگیری دانش: در این عرصه اسلام گوی سبقت از هر مکتب و آئینی را ربوده است و از این هم فراتر رفته و کسب دانشهای لازم در جهت تامین نیازمندیهای دنیوی و اخروی را ضروری دانسته است؛ چنان که پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) فرمود: «ان طلب العلم فریضة علی کل مسلم : همانا علم آموزی بر هر مسلمانی واجب است».[4] و نیز آمده است: عالمی که از دانش او بهره برند از هفتاد هزار عابد برتر است. [۵] در کتابهای روایی و نصوص دینی ابواب مفصلی در این زمینه وجود دارد. [۶]
ب) تقویت روحیه علمی: اسلام روحیه پژوهشگری را ارج مینهد و در مسیر حقیقتیابی و معرفتاندوزی هیچ مانعی نمینهد. قرآن مجید آوای تحقیق و جستوجوی آزاد و گزینش معقول را اصل قرار داده است: «بشارت ده بندگانی را که به سخنان گوش فرا داده و برترین آنها را برمی گزینند».[۷]
ج) دارا بودن مضامین علمی: نصوص دینی اسلام آکنده از مضامین و مطالب علمی است. در این عرصه اسلام هم در بردارنده مبانی و پیش فرضهای عام و متافیزیکی علوم است و هم دارنده بسیاری از گزارههای علمی، به گونهای که یکی از وجوه اعجاز کتاب آسمانی اسلام اعجاز علمی آن شناخته شده تا آنجا که دانشمندان مسلمان و غیر مسلمان صدها کتاب در باب رهاوردهای علمی قرآن به رشته تحریر در آوردهاند.
از جهت سازگاری با علم و دانش بشری نیز اسلام کارنامه درخشانی دارد. موریس بوکای، دانشمند فرانسوی، به دو امتیاز اساسی در این رابطه اشاره میکند:
- غنای فراوان قرآن در حوزه مسائل علمی؛ در حالی که عهد قدیم (تورات) و عهد جدید (انجیل) نسبت به بسیاری از آنها ساکت و فاقد اطلاعات و دادههای مشخصی هستند.[۸]
- استواری و توافق دادههای قرآن با دستاوردهای متقن و معتبر علوم روز؛ در حالیکه عهد عتیق و اناجیل به تعارضات آشتیناپذیری در این زمینه مبتلا هستند. بوکای مینویسد: «من بدون سبق ذهن و با عینیت کامل، ابتدا به قرآن توجه کردم و خواستم درجه سازگاری این متن را با معلومات علمی امروز بسنجم... در پایان کار بر من مسلّم شد که قرآن، به ایجاب و اثبات هیچ مطلبی نمیپردازد که در این دوره معاصر، بتوان آن را از نظرگاه علمی محل انتقاد و تردید قرار داد. براساس همین روش عینی، عهد عتیق و اناجیل را نیز مطالعه کردم. در مورد عهد عتیق به هیچ وجه نیازی نبود که پا را از کتاب نخست آن؛ یعنی، سفر تکوین (پیدایش) فراتر بگذارم، تا به تاکیداتی آشتی ناپذیر، با معلومات متقن علمی این روزگار برخورد کنم! در همان صفحه اول انجیل نیز، شجره و نسب حضرت عیسی(علیهالسلام) ما را دچار اشکال میکند؛ زیرا در این باب متن انجیل متی، با متن انجیل لوقا آشکارا در تناقض است. درباره تاریخ ظهور بشر بر روی زمین نیز مطالب انجیل لوقا با معارف امروزی کاملاً ناسازگار است.[۹]
البته اسلام در این باره، امتیاز اساسی دیگری نیز بر مسیحیت دارد و آن نوع نگاه اسلام به علم و دانش است. اسلام دینی است که به گسستناپذیری علم، عقل، ایمان، معرفت و رستگاری فتوا میدهد.[۱۰] اما به اعتقاد رسمی مسیحیت شجره ممنوعه -که آدم و حوا به جرم خوردن آن از بهشت رانده شدند و به تبع آن همه انسانها مورد خشم الهی قرار گرفته و گنهکار شدند- چیزی جز شجره معرفت و دانش نیک و بد نبوده است: «پس گرفته خداوند پروردگار آدم را در بهشت عدن قرار داد تا او را رستگار و مورد عنایت خود سازد و آدم را امر نموده، چنین گفت: «آنچه از درختان خواهی بخور؛ اما مبادا که از درخت معرفت نیک و بد بخوری که هر گاه از آن بخوری خواهی مرد».[۱۱]
در باب سوم میگوید: «خداوند پس از تخلف آدم چنین گفت: «اکنون انسان مانند یکی از ما شده که نیک و بد را تمیز میدهد و اکنون است که دست دراز کند و از درخت حیات نیز بخورد و تا ابد زنده بماند؛ پس او را از بهشت عدن بیرون کرد».[۱۳]
بر اساس این آموزه، جستوجوی دانش و معرفت در تعارض با رستگاری و خلود انسان در بهشت است. به عبارت دیگر، چنین وانمود میکند که یا باید رستگاری در بهشت را برگزید و یا در جستوجوی دانش و معرفت برآمد. پس آنکه بهشت و رستگاری میخواهد، باید از پیمودن طریق دانش و معرفت فاصله گیرد و آنکه دانش و معرفت میجوید، باید بهای سنگین خروج از بهشت و سعادت جاودان را بپردازد! استاد مطهری در این باره مینویسد: «بر اساس این برداشت همه وسوسهها، وسوسه آگهی است؛ پس شیطان وسوسهگر همان عقل است».[۱۴]
پی نوشتها:
[۱]. محمد لگنهاوزن، با پرسش زندهام، پرسمان (ماهنامه)، پیش شماره اول، خرداد ۸۰، ص ۵.
[۲]. همان، ص ۶
[۳]. مارگریت، مارکوس، نقش اسلام در برابر غرب، ترجمه: غلامرضا سعیدی، تهران: شرکت سهامی انتشار، ۱۳۴۸، ص ۹.
[۴]. شیخ مفید، الامالی، ص ۲۹۲.
[۵]. بصائر الدرجات، باب فضل العالم علی العابد، ص ۶.
[۶]. اصول کافی، ج ۱، کتاب فضل العلم
[۷]. «فبشر عبادالذین یستمعون القول فیتبعون احسنه» [زمر/ ۳۹].
[۸]. موریس، بوکای، عهدین، قرآن و علم، ترجمه حسن حبیبی، تهران: حسینیه ارشاد، بیتا، ص ۱۲.
[۹]. همان، ص ۱۲-۱۳.
[۱۱]. اصول کافی، ج۱، کتاب «نفس العلم» و کتاب «العقل والجهل».
[۱۲]. تورات، سفرپیدایش۲، ۱۵-۱۷.
[۱۳]. تورات، سفر پیدایش، ۳، ۲۲.
[۱۴]. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، قم، صدرا، چاپ هفتم، ۱۳۷۷، ج ۲، ص ۳۰.
دیدگاهها
مرضیه
1394/02/05 - 15:36
لینک ثابت
بسیار مفید بود
مرضیه
1394/02/05 - 15:38
لینک ثابت
استفاده کردم
افزودن نظر جدید