تشکیل بیت العدل به دستور بهاء

  • 1392/08/30 - 13:38
میرزا حسینعلی نوری برای آنکه آیین دستساز خود را همیشه به روز نگاه دارد، دستور داده که شورایی به نام بیت العدل تشکیل دهند و احکام را طبق موقعیت زمانی تنظیم کنند، اما از این غافل بوده که دین برای بروز حقائق آمده است نه برای اجرای رای اکثریت.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ میرزا بهاء برای اینکه مسلک خود را با افکار روز و با اوضاع و احوال زمان و مکان تطبیق بدهد، اغلب احکام و قوانین مسلک خود را به عهده وکلای ملت و مجلس بیت العدل واگذاشته است و در این کار سعی کرده از دین مبین اسلام عقب نماند.

در کواکب دریه گوید: هشتم از اصول عقائد بهائیه اساس احکام و حدود دینیه خود را بر اساس استبداد صرف ننهاده، تا آن حد که عسر و لایذکر و به عهده بیت العدل عمومی نهاده تا اعضای آن بیت که نخبه ملتند قادر باشند که به تغییر مقتضیات زمان احکام فروعیه را تغییر دهند. [1]

از این تعبیر معلوم می شود که:

1-مقصود میرزا بیان واقعیات و حقایق نیست، تا احتیاج به بیت العدل و نظر افراد نباشد، بلکه واقعیات در نظر میرزا همان آراء مصوبه مجلس بیت العدل است، و آنچه به اختلاف زمان از طرف اعضاء بیت العدل تصویب و امضاء شود، همان حکم وافعی الهی است.

2- جناب میرزا خود را زحمت داده و جمعی را هم ناراحت و پریشان حال کرده است، زیرا در صورتی که حقیقت دین و احکام واقعی در نظر میرزا همان آراء مصوبه مجلس است، احتیاجی نداشتیم که ایشان خودش را مبعوث کرده و اختلافی در میان مردم ایجاد کند. و ممکن بود به جای این همه زحمت شرائطی برای انتخابات مجلسین قائل شده و سپس آراء مصوبه مجلسین را طبق همان شرائطی که در بیت العدل هست معتبر بداند.

3- جناب میرزا با حکومت استبدادی مخالف است و دینی را هم که از طرف پیامبری بیان می شود، مانند قوانین حکومت استبدادی تصور کرده است و به عقیده ایشان خداوند هم لازمست در آراء خود به نظر افراد دیگر و با مشاوره دیگران عمل کرده و از استبداد بپرهیزد.

البته میرزا بهاء چون انبیاء الهی را به خود مقایسه کرده و گفته های آنان را مانند گفته های خود ساخته و پرداخته فکرهای خود آنان تصور کرده و از طرف دیگر آنان را مانند خود افراد عادی و غیر مربوط با پروردگار متعال و بلکه در مقابل دستگاه الوهیت و مدعی مقام الوهیت دیده است، لازم بود که چنین حرفی را بزند.

4- احکام منصوصه در اقدس و نوشته های دیگر میرزا بهاء با قید عسر و حرج نداشتن و قابل اجراء بودن ذکر شده است، در صورتیکه پنجاه درصد این احکام قابل اجراء نیست، از قبیل حرمت سوال کردن و حرمت عطاء به سائل و وجوب تجدید اثاثیه در هر نوزده سال و حرمت خوردن غذا با دست و حرمت وارد شدن به خزینه آب در حمام و امثال اینها.

و برای اینکه بخوبی از وضع این مسلک ساختگی و احکام مجعوله روشن شده، و متوجه باشید که این مسلک با ادیان آسمانی و احکام الهی تا چه اندازه تفاوت دارد عبارت خود میرزا را نقل می کنیم.

در میرزا بهاء اشراقات گوید: امور ملت معلق است به رجال بیت عدل الهی ... . چونکه هر روز را امری و هر حین را حکمتی مقتضی، لذا امور به بیت عدل راجع، تا آنچه را مصلحت وقت دانند معمول دارند، نفوسی که لوجه الله بر خدمت امر قیام نمایند ایشان ملهمند به الهامات غیبی الهی، بر کل اطاعت لازم امور سیاسیه کل راجعست به بیت عدل و عبادات بما انزله الله فی الکتاب. [2]

در اینجا جناب میرزا به مطالب ذیل تصریح کرده است:

1-امور ملت و زندگی مردم معلق به نظر رجال بیت العدل است.

2- احکام به اقتضای زمان و به جریان ایام مختلف می شود.

3- بیت العدلی که با اکثریت آراء تشکیل می شود الهی شده است.

4- رجال بیت العدل هر چه مصلحت دیدند همان حکم الهی است.

5- رجال بیت العدل ملهم به الهامات غیبی خواهند بود.

6- در امور سیاسیه هر چه نظر بدهند باید اطاعت کرد.

7- در عبادات آنچه تنها در کتاب اقدس ذکر شده است عمل کردنی است. [3]

خوانندگان محترم خوبست خودشان به دقت به این امور رسیدگی کرده و از همین مطالب حقیقت این مسلک را بفهمند و بدانند که اگر دنیا دارای حقائقی است که دین آمده آن حقائق را برای ما معلوم کند، پس حکم کردن شورایی که توسط مردم تشکیل شده و می تواند هر حکمی را تغییر دهد برای چه در بهائیت وجود دارد. و اگر در دنیا حقیقتی وجود ندارد، دیگر دین معنا ندارد و بدون وجود آن انسان ها غالبا از نظرات اکثریت استفاده می کردند.

 

پی نوشت:

1- کواکب الدریه، جلد 2 صفحه 289

2- اشراقات، صفحه 79

3- محاکمه و بررسی باب و بهاء جلد 3 صفحه 197 تا 200

دیدگاه‌ها

واقعا روانش شادباد و جایگاهش بهشت برین که چنین اندیشه و فکری را بارآورد وپرورد . خوشا به مادر وپدریکه فرزندی به این عقلانیت و خردمندی پرورش دادند . اگر واقعآ دین مولود نیاز وعامل تربیت است پس لازمه اش این است تا به مقتضی زمان و نیاز توانایی و شایستگی حرکت و پشرفت را داشته باشد. بدا به حال اندیشه و ادیان که تصور می کنند ازنظر بیان ، تشخیص و حکم از آغاز به پایان رسیده اند ودگر درک ودریافتی برآن افزون نخواهد شد . این گونه فکرها و باور ها خود نماد استبداد اندیشه است که قطعآ به استبداد رای و عمل تبدیل و سبب رکود و سستی درمیان جامعه بشری خواهد شد. که مصداق انرا می توان دراسلام به صفت عقیده مبتنی بر استبداد رای ، فردی خودمحور وخود برتربین و خود پرست دید که طی سالیان متمادی باعث تباهی حیات اجتماعی ، اقتصادی ، سیاسی و اخلاقی بشر شده است .

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.