دفاع عبدالحمید از توماج صالحی
عبدالحمید گفت: «توماج صالحی شاعر بود و کسی را به خاطر سخن گفتن، محارب نخوانید». این گفتار مخالف تاریخ و فقه اهلسنت است. حکم قتل برخی افراد، صرف شعر گفتن یا آوازخوانی، در صدر اسلام نقل شده است؛ ابوحنیفه نیز با استفاده از آیه محاربه (33 سوره مائده) و روایت نبوی، سه حکم هر محاربی که باعث ازدیاد ترس شده باشد، چه حاضر باشد و چه همراه آنان، در اختیار حاکم میداند.
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ عبدالحمید که پیوسته خواستار اعدام افراد دخیل در مقابله با اغتشاشگران زاهدان است، اعدام قاچاقچیان و اغتشاشگران را محکوم میکند. وی گفت: «اعدامها در کشور، در طول تاریخ اسلام و ادیان الهی بیسابقه بوده و ملت ایران خواهان توقف اعدامها هستند. توماج صالحی، شاعر و هنرمندی است که سخنی گفته و نباید به خاطر آن، محارب قلمداد شود. وی نه راهزن بوده و نه مرتکب قتل شده است که مستحق اعدام باشد. مسئولان باید تحمل داشته باشند. به خاطر حرف، مردم را نکشید. قضات و دستگاه قضایی باید شرایط و خواستههای ملت را در نظر داشته باشند. در همه جای دنیا، به خواستههای مردمشان توجه میکنند. شما باید حرف مردمی را که جمهوری اسلامی و شما را بر سر کار آوردند، گوش کنید. تدبیر و حکمت این است که ملت را در کنار خود داشته باشید و همه اعدامها را متوقف کنید. ... محارب قرار دادن افراد و اعدامها، مگر در مورد قصاص و جایی که نص صریح آمده است، درست نیست».[1]
عبدالحمید باز هم مثل همیشه با کلیگویی در مورد تاریخ اسلام و ادیان الهی، حکمی مخالف منابع شریعت داد؛ او در حمایت از یک رَپِر محکوم به اعدام، گفت که او که راهزن نبوده و قتلی مرتکب نشده و فقط سخنی گفته و چنین شخصی مستحق اعدام نیست. محارب قرار دادن، غیر از قصاص و جایی که نص صریح دارد، درست نیست.
در تاریخ اهلسنت آمده پیامبر صلیاللهعلیهوآله، حکم قتل افرادی را صادر کرد که فقط با شعر یا با آوازخوانی علیه اسلام فعالیت داشتند. مثلاً دو کنیز عبدالله بن خطل که فقط علیه اسلام آواز میخواندند، یکی از کنیزها کشته شد و دیگری فرار کرد. ابوعفک هم پیرمرد سالخورهای بود که با اشعار خود، مردم را ضد حضرت میشوراند. «سالم بن عمیر» او را به قتل رساند.[2] عصماء دختر مروان هم که به خاطر اشعارش در تحریک و شوراندن مردم کشته شد، یکی از اشعارش این بود: «آیا هیچ مرد شریفی نیست که به او (پیامبر) حمله ناگهانی کند و امید امیدواران به او را از بین ببرد».[3] سخنان توماج در ایام فتنه، تندتر از این اشعار بود.
در فقه حنفی نیز به امثال این فرد، محارب گفته میشود؛ ماوردی نقل میکند که: «ابوحنیفه گفت: «کسی که باعث ازدیاد ترس و هیبت محاربین شده نیز همانند کسی است که مباشرتاً جنایت کرده است و حد بر هر دو اقامه میشود. پس اگر یکی از آن محاربین، آدم کشته باشد، همگی کشته میشوند و اگر یکی از آنان، مال گرفته باشد، دست و پای همگی قطع میشود». استدلال ابوحنیفه به آیه 33 سوره مائده است؛ زیرا آیه عام است و کسی را تخصیص نزده است. ابوحنیفه همچنین به روایتی از پیامبر صلیاللهعلیهوآله استدلال کرده که میفرماید: «کشتن هیچ مسلمانی حلال نیست، مگر در سه مورد: در زنای محصنه و قتل عمدی و کسی که بر امام [حاکم] خروج کرده و با خدا و رسولش محاربه کرده است که چنین شخصی، کشته میشود یا به صلیب کشیده شده، یا تبعید میگردد». پس در این روایت، محارب به صورت عام به کار برده شده و فرقی بین مباشر و غیرمباشر گذاشته نشده است».[4]
بنابراین حکم خداوند در مورد محارب، مشخص است؛ تنها اختلاف در مورد اختیار حکم یا انواع آن است که کاشانی حنفی: «از ابوحنیفه نقل میکند: امام مختار است؛ اگر بخواهد، میتواند دست و پای او را قطع کرده یا او را دار بزند و اگر بخواهد، میتواند که از قطع دست و پای وی صرف نظر کند، سپس او را به قتل رسانده یا او را به صلیب کشد. مالک نیز درباره راهزن میگوید: امام در میان مجازاتهای مذکور، مخیّر است».[5]
پس مشخص شد که مفسد فیالارض و محارب، ممکن است در جنگ رسانهای یا جنگ واقعی، فعال باشد؛ یعنی کسیکه با زبان یا یک شعر، دیگران را تحریک به اغتشاش کند یا کسی که بر اساس تحریکات این شخص، وارد عمل شده و با استفاده از اسلحه یا به قولی با سنگ و چوب، سلب امنیت کرده، ترس درست کند، مفسد فیالارض و محارب است.
با تحریکات توماج و امثال او یک جبهه تشکیل شد؛ عدهای از مسلمین و تعدادی نیروی امنیتی، به قتل رسیدند. بر اساس فقه حنفی و اهلسنت، حتی اگر اولیاء دم هم ببخشند، حاکم اسلامی نباید از کشتن آنها گذشت کند. عبدالحمید که به این مسائل فقهی شناخت ندارد، در برابر اعدام دستهجمعی 80 عالم زندانی اهلسنت توسط آلسعود که کسی را نکشته بودند، سکوت کرده اما به خاطر حکم یک اغتشاشگر در حکومت اسلامی، در نمازجمعه فریاد زده و شبهه پراکنی میکند. وقتی حکم بر اساس فقه اهلسنت صحیح است، انگیزه وی ربطی به نهی از منکر ندارد.
پینوشت:
[1]. سخنان عبدالحمید در 7 اردیبهشت 1403.
[2]. المغازی، واقدی، ص126.
[3]. السیرة النبویه، ابنهشام، ج2، ص637.
[4]. الحاوی الکبیر، ماوردی، ج13، ص363.
[5]. بدائع الصنائع، کاشانی، ج7، ص93.
دیدگاهها
mansur
1403/02/12 - 12:02
لینک ثابت
توماج صالحی هم غیر از شعرهایی
mansur
1403/02/12 - 14:10
لینک ثابت
توماج صالحی، در خانوادهای به
mansur
1403/02/12 - 14:14
لینک ثابت
اقبال اقبالی، دایی توماج، خود
mansur
1403/02/12 - 14:34
لینک ثابت
توماج صالحی به افساد فیالارض
mansur
1403/02/12 - 14:44
لینک ثابت
حکم محکومیت توماج صالحی از
افزودن نظر جدید