دفاع عبدالحمید از ملی گرایی جهت رهبری مخالفین نظام
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ مولوی عبدالحمید امام جمعه مسجد مکی زاهدان که مدتی است از سیاست قبلی خود دور شده و اعتراضات سالانه خود در نماز جمعه را به اعتراضات هفتگی بدل کرده و هر هفته چند موضوع را مورد بحث خود قرار میدهد که در برخی از موضوعات با کنایه و در برخی دیگر به صراحت به اعتراض علیه نظام اسلامی میپردازد، این هفته نیز در زنده نگاهداشتن این مسیری که در آن افتاده، (با اینکه بیش از 2 ماه است که در کشور، اغتشاشی نیست) با تحریک خود، شورش و اغتشاش هفتگی در زاهدان راه میاندازد.
وی در سخنان این هفته خود، مطالبی خلاف نظرات و مبانی قبلی خود بیان داشته که از آن جمله این است که ایرانیان داخل و خارج از کشور، همه اعضای یک خانواده هستند.
وی گفت: «همانگونه که مردم ایران در انقلاب 57 برای آزادی، عدالت و رسیدن به حق و حقوقشان و برای اینکه سرمایههای ایران در خود کشور هزینه شود، مبارزه کردند، الان هم مردم همان را فریاد میزنند و خواهان عدالت و آزادی هستند.» «مردم ایران زمین امروز شرایطی دارند و انسجام و اتحادی در میان مردم شکل گرفته و مردم طوری برای همدیگر دل میسوزانند و نسبت به هم محبت پیدا کردهاند که ما کمتر آن را در ایران اسلامی پیش از این دیده بودیم. این محبت و همبستگی مردم ایران امروز مثال زدنی است؛ به نظر بنده بهترین مثال آن است که تمام این مردم به منزله یک خانواده هستند؛ خانواده بزرگ ایران. همه اینها اعضای همین یک خانواده هستند. ایرانیان داخل و خارج کشور چنان به هم پیوند خوردهاند و چنان همدرد و غمخوار یکدیگرند که به منزله اعضای یک خانوادهاند.» «امروز این همبستگی ملی و وحدت، کشور ما و تمامیت ارضیمان را تأمین میکند. ما مطمئنیم که با این انسجام و وحدت ملی، هیچ دشمنی نمیتواند طمع سرزمین ما را بکند. این مردم امروز با هم انسجام پیدا کردهاند. اگر کسی جایی از فقر و مصیبت بنالد و به یک نفر هم ظلمی بشود، همه صدا بلند میکنند. همه همدرد و نگران او میشوند. اگر به یک نفر هم خوشحالی دست بدهد و نعمتی به او برسد، وقتی اطلاع حاصل کنند، خوشحال میشوند.»[1]
عبدالحمید در حالی اغتشاشگران را با انقلاب سال 57 مقایسه کرده که در انقلاب 57 مردم به رهبری امام خمینی (رضواناللهعلیه) برای آزادی از یوق استکبار، استبداد شاهنشاهی و سربلندی اسلام و حفظ احکام اسلامی قیام کردند؛ در حالیکه خواسته اغتشاشگران، کنار نهادن احکام اسلامی و اطاعت محض از آمریکا و انگلیس بود.
وی حاضر شده است برای مخالفت با نظام جمهوری اسلامی، از اسلامیت خود در این مبارزه دم نزند و از حساسیتهای قبلی خود، در این ایام دست بردارد و با همه سکولارها، بهاییان، زرتشتیان، مخالفین اسلام و قوانین اسلام (حجاب؛ حریم ارتباط زن و مرد و ...) در یک جبهه قرار گیرد، ولی با نظام اسلامی ایران که سعی در وحدت مذاهب اسلامی دارد و تلاش میکند بدون تبعیض در بین مذاهب و اقلیتها، قوانین اسلامی را پیاده کند، در یک صف قرار نگیرد.
این جبههای که ایجاد شده، انسان را به یاد همراهی رفاعه که خونخواه امام حسین (علیهالسلام) بود با شمر که از دشمنان حضرت بود میاندازد.
چرا مولوی عبدالحمید ضروریات فقهی همه مسلمین را برای دفاع از چند تروریست و قاتل زیر پا میگذارد؟ این هماهنگی چه سودی برای او دارد؟ آیا وی گمان میکند، چون مردم از برخی رویهها و مسئولین گلایه دارند، از اصل نظام برگشتند که این خطای فاحشی است و یا گمان میکند این عده آشوبگر، اغتشاشگر، فرصت طلب و اراذل و اوباش، قاطبه مردم هستند! و آنان را اکثریت میپندارد!
مردم که همان شعارهای اول انقلاب را میدهند، از اسلامیت و جمهوریت نظام برنمیگردند. از کجا عبدالحمید گمان کرده، مردم دیگر اخلاق و اسلام و معنویت نمیخواهند؟ آنها همانطور که عدالت و حاکمیت مردم بر مردم را میخواهند، از اسلام هم دست نکشیدهاند و به جاهلیت باز نخواهند گشت. مردمی که به جمهوری اسلامی انتقاد دارند، عقب نخواهند رفت و دنبال جمهوری اسلامیِ متعالیترند!
اولویت دادن به ملیت به جای اسلام، حرف جماعت سکولار است و عبدالحمید و خطبههایش در خدمت گفتمان سکولار و ضد اسلام قرار گرفته است.
عبدالحمید نمیداند سلطنت طلبان، تجزیه طلبان، منافقان، بهاییان و مخالفین اسلام و جمهوری اسلامی که با اسلام در جنگند، چرا از وی حمایت میکنند؛ آنان که همراهی مردم در اغتشاشات را با خود ندیدند، به امید این هستند که از عبدالحمید به عنوان پلهای استفاده کرده و به خواست خود برسند.
همراهی و همپوشانی با جریان ضد حجاب، جریان محارب حکم صریح و منصوص حجاب، حکم اعدام و قصاص، از یک فرد سکولار و بی دین ممکن و قابل تحمل است، اما از فردی که خود را چهره برتر اهل سنت دیندار معرفی میکند و ادعا دارد چهل سال طلبه می پرورد و درس تفسیر و خطبه جمعه دارد، به هیچ وجه قابل تحمل و توقع نیست.
واضح بگویید که فقه خود را قبول ندارید؛ در حال تقیه (که آن را قبول ندارید) هستید؛ پس از قدرت گرفتن، دوباره به اعتقادات خود برمیگردید. (مانند طالبان که قبل از به حکومت رسیدن سخنی از محدودیت تحصیل دختران نمیزد، بلکه از آن حمایت میکرد و پس از رسیدن به قدرت آن را ممنوع اعلام کرد.)
پینوشت:
[1]. سخنان عبدالحمید در نماز جمعه 7 بهمن 1401.
افزودن نظر جدید