افتخار عبدالحمید به فرهنگ ضداسلامی قومش

  • 1402/07/24 - 19:14

عبدالحمید در انتقاد به نظام، از رسم‌های قومش دفاع کرده و به آن‌ها افتخار می‌کند. او به جای اینکه پذیرش حکم اسلام و قانون را به مردم سفارش کند، به دولت‌مردان سفارش می‌کند لجاجت قومش را بپذیرند و بر قانون اصرار نورزند و می‌گوید: «مسئولانی که از مرکز دستوراتی می‌دهند، نسبت به این منطقه شناخت ندارند؛ مسئولان استانی آنان را متقاعد کنند.»

عبدالحمید و قوم بلوچ

.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ عبدالحمید که یک سال مداوم به انتقاد از نظام اسلامی پرداخته، با افتخار در مورد قوم خود می‌گوید: «این منطقه، منطقه قبیله‌ای و طایفه‌ای است که بعضی طوایف، بزرگ و صاحب قدرت و بعضی هم طوایف کوچک هستند، اما هر زمانی اگر طوایف بزرگ خواسته‎‌اند حرف خودشان را با توسل به زور بر طایفه‌های کوچک تحمیل کنند، موفق نشده‌اند، ... حتی اظهار عاجزی هم کرده و دست به سینه گذاشته‌اند تا طایفه کوچک‌تر را راضی کنند. بنده صاف بگویم که امنیت این منطقه را مردم‌داری حفظ کرده و قدرت نتوانسته منطقه را امن کند. ... نیروی انتظامی و سپاه با همراهی مردم است که می‌توانند امنیت را نگه دارند. ... مسئولانی که از مرکز دستوراتی می‌دهند، نسبت به این منطقه شناخت ندارند و مسئولان استانی باید آنان را متقاعد کنند که حفظ امنیت را به خودِ مردم واگذار کنید».[1]

عبدالحمید در این سخنان، با افتخار می‌گوید که مردم ما زیر بار قانون نمی‌روند و اگر کسی بخواهد با زور، قانون را اجرا کند، نمی‌پذیرند و باید با سخن گفتن متقاعدشان کرد. او در این گفتار، به رسم‌های بلوچی اشاره دارد که در برخی از این رسم‌ها، آنان کاری به شرع و قانون ندارند؛ ازجمله رسم‌های بلوچ: قول بلوچی، سوگند زن طلاق و پناه‌جویی با قرارداد «مَیار»، خون‌بندی در قتل و ... است.[2] یکی از این رسم‌ها، رسم قوم بلوچ در زمان قتل است. در جامعه عشایری، اعضای هر طایفه عضو واحد محسوب می‌شوند؛ طبق این قاعده، مسئولیت یک قتل بر گردن همه اعضای یک طایفه است. اگر فردی از طایفه‌ای، كسی از طایفه خود یا طایفه غیر خود را به قتل برساند، برای پیشگیری از خونریزی‌های انتقام‌جویانه، ریش‌سفیدان طایفه، شورایی تشکیل می‌دهند و برای مقتول، «خون‌بندی» می‌كنند.

در مواردی که قاتل پس از ارتکاب جرم، متواری شود، شخص دیگری از طایفه‌اش توسط کسانی از خانواده یا طایفه مقتول قصاص می‌شود؛ در این موارد، برای اینکه کار بدین پایه نکشد، بزرگان و ریش‌سفیدان پیشقدم می‌شوند و با «خون‌بست» قضیه را فیصله می‌دهند. خون‌بهایی که قاتل موظف به پرداخت آن می‌شود دارای ضوابط خاصی است كه به منزلت اجتماعی هر دو طرف بستگی دارد.[3]

هم رسم این قوم در قصاص یکی از افراد طایفه قاتل، مورد پذیرش اسلام نیست و هم راه‌حل ریش‌سفیدان که اختیار را از دختران در ازدواج (در میانجی‌گری خون‌بست) می‌گیرند. در شأن نزول آیه 93 سوره نساء[4] آمده است، مقیس بن صبابه کنانی که از مسلمانان بود، جنازه برادر خود هشام را در محله بنی‌نجار پیدا کرد و آن را به عرض پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله رساند. پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله او را به اتفاق قیس بن هلال نزد بزرگان بنی‌نجار فرستاد و فرمود: اگر قاتل هشام را می‌شناسند، تسلیم مقیس کنند و اگر او را نمی‌شناسند، دیه او را بپردازند. آنان هم به خاطر نشناختن قاتل، دیه را پرداختند و او هم تحویل گرفت و به اتفاق قیس بن هلال به طرف مدینه حرکت کردند. در بین راه، تعصبات جاهلی، مقیس را تحریک کرد و قبول دیه را ذلت دانسته و همسفر خود را که از قبیله بنی‌نجار بود، به خونخواهی برادر و به عنوان قصاص کشت و به طرف مکه فرار کرد و از اسلام نیز کناره گرفت.

آیه فوق به این مناسبت نازل شد که مجازات قتل عمد را بیان می‌کند.[5] در این حادثه،  قاتل اعتقاد داشت که می‌تواند قصاص کند، اما به جهت اینکه طبق موازین اسلام و دستور پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله، ولیِّ دم مجاز به اخذ دیه بود و اجازه قصاص و قتل به عنوان خونخواهی نداشت، این قتل، قتل عمد شناخته شده و حکمش در قرآن بیان شده است.

با این حال، عبدالحمید از این رسم‌ها دفاع کرده و به آن افتخار می‌کند و به جای اینکه پذیرش حکم قانون و اسلام را به مردم سفارش کند، به دولت‌مردان سفارش می‌کند، لجاجت قومش را بپذیرند و بر قانون اصرار نورزند.

پی‌نوشت:
[1]. سخنرانی عبدالحمید در 14 مهرماه 1402.
[2]. فصلنامه توانمندسازی زنان و جامعه پایدار، مقاله «مظلومیت و قهاریت زن بلوچ»، محمدسعید جانب‌اللهی فیروزآبادی، ش 1، بهار 1399.
[3]. همان.
[4]. «وَمَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِيهَا وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِيمًا»؛ [نساء/93] «و هر کس مؤمنی را از روی عمد بکشد، کیفرش دوزخ است که در آن جاودانه خواهد بود، و خدا بر او خشم گیرد، و وی را لعنت کند و عذابی بزرگ برایش آماده سازد».
[5]. تفسير نمونه، مكارم شيرازى، ج4، ص94.

تولیدی

دیدگاه‌ها

در مواردی که قاتل پس از ارتکاب جرم، متواری می‌شود، شخص دیگری از طایفه‌اش توسط کسانی از خانواده یا طایفه مقتول قصاص می‌شود؛ در این موارد، برای اینکه کار بدین پایه نکشد، بزرگان و ریش‌سفیدان پیشقدم می‌شوند و با «خون‌بست» قضیه را فیصله می‌دهند. خون‌بهایی که قاتل موظف به پرداخت آن می‌شود دارای ضوابط خاصی است كه به منزلت اجتماعی هر دو طرف بستگی دارد. مثلاً در قدیم، این خون‌بها حداکثر 500 هزار تومان و چهار دختر بود. (4 دختر که خانواده مقتول می‌تواند به دلخواه خود از فامیل قاتل، به همسری بگیرند، به شرط اینکه 4 دختر از یک خانواده نباشند). مبلغ خون‌بها نیز بین قاتل و کسانیکه از طایفه او بودند، به نسبت مساوی تقسیم می‌شد تا پرداخت آن برای او مقدور باشد. ....... هر نوع حق انتخاب از دخترانی که برای خون‌بست در نظر گرفته می‌شوند، سلب می‌شود و اختیار با خانواده مقتول است؛ گاه مرد مسن، دختر جوانی را برای خون‌بست مطالبه می‌کند. دختری که برای خون‌بست انتخاب می‌شود، جهیزیه، مهریه و شیربها ندارد. عروسی او ساده برگزار می‌شود. او در حکم یک گروگان است و در طول زندگی همیشه سرکوفت می‌خورد و سرزنش می‌شود. مرد نمی‌تواند نسبت به او احساس خوب و عادی داشته باشد. ... «این روش را خون بست می‌گویند»

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.