کتک خوردن از خود یا اجنه
در مرحله اول از جمله مبناهايي که جهت اثبات تأثیر خیال بر روی تن بايد بدان توجه داشت توجه تاثير نفس يا منِ انسان است بر تن او . که نمونه هایی را از باب تقریب ذهن نسبت به نقش خیال بر ذهن و بدن انسان آورده ایم
1. وقتي به جهت ترس ، قلبتان شروع مي کند بزند « منِ» شما مي ترسد و تحت تاثير آن است که قلب گوشتي شما شروع به تپش هاي غير عادي مي کند . اين قدر نفس آدم روي تن او تاثير دارد که تن مظهر بسياري از حالات من او مي شود ، تا آنجا که گاهي با تحريک بدن توسط « نفس » تازه معلوم مي شود چه قدرتي داشته ايم ، مثلاً هيچ وقت فکر نمي کرديد بتوانيد از روي جوي آب جلوي خانه تان بپريد . ده سال آنجا زندگي مي کردي و هيچ وقت تصور پريدن از روي آن را هم نداشتي ، اما وقتي يک گرگ دنبالت کرد ديگر معطل نمي شوي که از روي پل بروي آن طرف ، با تمام نيرو از روي جوي آب مي پري آن طرف ، حتي دو متر هم آن طرف تر مي پري ، بعد هم از خود مي پرسي اين قدرت را از کجا آوردم ؟ اين قدرت را « منِ» شما در بدن شما ايجاد کرد .« من» ترسيد و براي دفع خطر چنين قدرتي را به بدن داد .
2. گاهي کسي که صرع دارد با يک حرکت چند نفر را که دست او را گرفته اند پرت مي کند آن طرف ، چون با تحريک من يا نفس او بدنش چنين قدرتي پيدا مي کند که به طور عادي هيچ وقت بدن و ماهيچه هايش چنين قدرتي ندارند ، ولي چون روح او فوق العاده تحريک شده و از تعادل خارج گشته است ديگر نمي تواند با عقلش آن تحريک را کنترل کند . در همين رابطه مي گويند : « ديوانه ها زور دارند » به خاطر اينکه « من» آدم ها قدرت فوق العاده دارد . ولي عقل تاثير آن را بر بدن کنترل مي کند ، حال اگر عقل در ميدان نبود ديگر قدرت نفس انسان در کنترل عقل نخواهد بود .
3. « من » انسان ها آنقدر قدرت دارد که مي تواند از فاصله ي دور قطار در حال حرکت را نگه دارد . آن مرتاض با دستش نمي تواند قطار را نگه دارد ، اما با تمرکز قواي نفس روي قطار مي تواند اين کار را بکند ، تمرکز يعني جمع کردن قواي نفس . البته مدت ها طول مي کشد تا بتواند نفس خود را عادت به تمرکز بدهد . حال با توجه به چنين قدرتي که در نفس هر کس هست ، انسان مي تواند از آن قدرت به صورت مثبت و يا منفي استفاده کند ، مومني که نفس خود را متمرکز مي کنند و قدرت آن را ظاهر مي نمانيد ، اهل کرامت مي شوند ، و غير مومنين درهمان رابطه اهل فتنه و فساد مي شوند .
در مرحاه دوم مبنا يا موضوعی که بايد مورد توجه قرار گيرد که به يک اعتبار ادامه همان نکته اول است ، موضوع شدت تاثير من روي تن است .
اين قدر گاهي من انسان روي تن آدم تاثير مي گذارد که با ساختن خيالات و رشد آنها موجب مي شود که هر چه تصور مي کند بر روي بدنش محقق شود . اين در حالي است که انسان در تعادل نباشد و عقل او روي خيالاتش کنترل نداشته باشد .
اگر باز خيال کرد که حالا مي آيد و يک کتک محکم به من مي زند ، مي يابد که آن دزد آمد و شروع کرد او را زدن ، و اگر خيال کرد طوري او را زد که تمام بدنش سياه شد ، مي يابد که بدنش سياه شد . بعد که آن خيالات رفت و آشنايان آمدند مي بينند که واقعاً بدن او سياه شده و مي پذيرند که دزدي آمده و او را کتک زده و بدن او را سياه کرده است . در حالي که او از خيالات خودش کتک خورده ، آن خيالات آنقدر قوي بود که روي بدن او تاثير گذارد . بنده خودم موردي را مي شناختم که مي گفت : جنيان آمدند و محکم با دست روي صورتم زدند ، و فردا صبح جاي پنج انگشت روي صورتش کبود بود .
اين همان کتک خوردن از خيالات نفس خود است . عموم مردم اين قدرها خيالاتشان را رشد نمي دهند ، چون با توکل و ايمان و عقل آن را کنترل مي کنند ، ولي انسان هاي معمولي از خيالاتشان تاثير مي گيرند و اگر در يک تنهايي قرار گرفتند که کاملاً خيالاتشان امکان رشد کردن پيدا کرد تاثير شديدي از آن مي گيرند .
قديمي ها مي گفتند زن هايي را که تازه زايمان کرده اند تنها نگذاريد ، جنيان مي آيند او را اذيت ميکنند . اين حرف از جهتي درست است و از جهتي غلط ، چون از جهتي واقعاً اين خانم در آن حالت ضعف بدني پيش آمده و تنهايي ، خيالاتش را نمي توانست کنترل کند ، و لذا صورتي را در بيرون براي خود مي ساخت و از آن تاثير مي پذيرفت ، و از جهت ديگر چون واقعاً چيزي در بيرون نبود ، او در خيالات خود آن را مي ساخت . آدمي که ضعيف شود نيروي کنترل خيالش تحليل مي رود ، از اين رو خيالش تحرک بيشتري پيدا مي کند . نمونه ي ساده اين حالت را وقتي در روز به شدت خسته شده ايد و سب مي خواهيد بخوابيد تجربه کرده ايد . هر چه مي خواهيد بخوابيد ، خيالاتتان نمي گذارد ، چون بدن ضعيف است تاثير خيالات بيشتر است . خيالاتتان در شرايط خستگي بدن قوي تر از شرايط عادي تاثير مي گذارند . اما اگر بدنتان در شرايط عادي باشد ، خيالات که مي آيند قدرت کمتري در تاثيرگذاري دارند .
از قديمي ها شنيده ايد که مي گفتند در حمام ها اگر صبح زود مي رفتيم جنيان را مي ديديم . چون اولاً : وقتي تنها در حمام بودند جنيان را مي ديدند زيرا تنهايي ؛ خيال پرور است . ثانياً : در آن فضا به جهت بخار زياد ، اکسيژن به اندازه ي کافي موجود نبود و لذا به بدن فشار مي آورد و قوه ي وهميه قوي مي شد ، وقتي قوه وهميه قوي شد انسان هر چه را انتظار دارد مي سازد ، آنقدر هم شديد مي سازد که از آن تاثير مي گيرد . طرف مي گويد خودم ديدم در جنگل که بودم از لابلاي درخت ها يک مرتبه کسي آمد و شروع کرد به زدن من ، و اين هم جاي مشت او ، و واقعاً به اندازه جاي مشت صورت او ورم کرده است ، شما مي مانيد که آخر اينجا جايي نيست که کسي پنهان شده باشد و بعد هم بيايد اين بنده خدا را کتک بزند . غافل از اينکه او در آن تنهايي با رشد خيالات ، از خودش کتک خورده ، منِ او آنقدر قدرت دارد که به اين شکل بر بدن او تاثير بگذارد . در حالي که ما اين تاثيرات را به پاي انسان يا جني مي گذاريم . البته نمي خواهیم وجود جن را رد کنم ، فعلاً مي خواهيم نقش قواي نفس روشن شود ، تا آرام آرام برسيم به جايگاه جن و ملک و سحر . موقعي که طرف از خيالات خود تاثير مي گيرد آنقدر به خيال خود اجازه ي رشد داده است که آن خيال مي تواند روي بدنش او تاثير گذارد .
حتماً شنيده ايد طرف خواب رفيقش را ديد که صحراي محشر است رفيقي که در جهنم بود ، جلو او را گرفت که يک ريال از او طلبکار هستم بده و گر نه نمي گذارم از پل صراط به سوي بهشت رد شوي ، گفت اينجا که پول ندارم ، گفت پس بگذار براي اينکه يک کمي خنک شوم انگشتم را روي بدنت بگذارم ، از سوز تماس انگشت او روي بدنش فرياد کشيد و بيدار شد ، ديد راستي راستي آن جاي بدنش زخم شده است و به شدت مي سوزد . آري خيال طرف ، به عالم قيامت سير کرد و تحت تاثير آن عالم قرار گرفت و آن تاثير را به بدن منتقل کرد . بدن او که به قيامت نرفت ، بدنش در رختخواب خوابيده بود ، روحش به قيامت رفت و از آن عالم متاثر شد ولي بدنش زخم شد .
در فرانسه براي اينکه ثابت کنند روان انسان بر بدنش تاثير مي گذارد در محکمه و در جلو زنداني مجازات او را اين چنين قرار دادند که بايد آهن گداخته اي را روي دستش بگذارند ، براي اجراي حکم در زندان و جلوي فرد زنداني کوره اي حرارت زا آوردند و ميله اي را هم در کوره گذاشتند تا خوب داغ و قرمز شد ، دست هاي فرد زنداني را همان طور که نگاه مي کرد به تخت بستند ، و پس از آن چشمش را بستند ـ بنده ي خدا در ذهن خود تصور مي کرد که مي خواهند آهن قرمز را روي دستش بگذارند ـ بعد ميله آهن قرمز را نزديک دستش آوردند ، ولي يک ميله ي آهن سرد را روي دستش گذاشتند ، يک دفعه فرياد زد ، سوختم و بعد هم دستش تاول زد . از اين طريق تاثير روان بر بدن را نشان دادند .
ابن سينا بحث بسيار خوبي دارد مي گويد تخته اي با عرض يک موزائيک و طول مثلاً ده متر را بر سطح زمين قرار دهيد و به يک نفر انسان عادي بگوييد بر روي آن حرکت کن، امکان اينکه پايش از روي تخته جدا شود بسيار بسيار کم است. ولي اگر همين تخته را بر روي ارتفاع چهار متري قرار دهيد، به طوري که زير آن تخته خالي باشد و آن شخص بخواهد روي آن حرکت کند، امکان سقوط آن بسيار بيشتر است. زيرا درحالت دوم تصور افتادن در او قوي تر است گاهي آنقدر آن تصور شديد مي شود که طرف گمان مي کند سقوط واقع شد و لذا بدن خود را مطابق آن سقوط تغير حالت مي دهد و در نتيجه سقوط مي کند. يعني اول در ذهن خود افتادن را تصور کرد ، و سپس به ماهيچه هايش عکس العملي مطابق سقوط کردن را دستور داد و در نتيجه به جهت حرکت ماهيچه ها سقوط کرد . در صورتي که در حالت عادي عکس آن واقع مي شود ، يعني اول ماهيچه ها توان مقاومت ندارند و سپس طرف سقوط مي کند . ابن سينا با اين حرفش ، نکته ي مهمي را متذکر مي شود . حتماً شنيده ايد که او يک پزشک بزرگ است ، او مي فهمد که بسياري از بيماري ها را اول روح پذيرفته است که بيمار شود بعد آن را به بدنش تحميل مي کند ، در واقع به بدنش مي گويد چرا بيمار نمي شوي؟
عين قاعده فوق را در بقيه مسائل روحي و خيالي مي توانيد مشاهده کنيد . فارابي و محي الدين و امثال آنها ميگويند اگر کسي قاعده خيال را بشناسد بسياري از اسرار تفکر برايش حل و روشن مي شود و مي بيند نقش خيال تا کجاها گسترش دارد و روح ما با قدرت فوق العاده اي که دارد ، چگونه بر جسم ما تاثير مي گذارد .
برگرقته و اضافات (از مباحث کتاب جايگاه جن ، شيطان و جادوگردرعالم، استاد اصغر طاهر زاده) -سعید صدری
دیدگاهها
بنده خدا
1392/04/02 - 04:16
لینک ثابت
دادا اینجوری که داری به طور
یک طلبه
1392/08/30 - 02:42
لینک ثابت
پس داستان کتک خوردن حکیمه
ناشناس
1399/04/21 - 13:23
لینک ثابت
باشما موافق هستم
maryam
1399/11/03 - 11:31
لینک ثابت
اینجوری که میگید جن وجود
saman
1399/11/03 - 12:47
لینک ثابت
سلام. بله جن وجود دارد. اما
افزودن نظر جدید