نقدی بر کتاب کوه پنجم پائولو کوئلیو

  • 1395/01/21 - 12:16
این کتاب قصه پیامبری از بنی‌اسرائیل است که از دست حاکم ظالم منطقه اَخاب فرار می‌کند، پیامبری که پائولو معرفی می‌کند، در حدّ فهم خود پائولو از پیامبری است، نه آن پیامبری که خداوند به جهانیان معرفی کرده است. پیامبر پائولو حتی به اندازه یک انقلابی معمولی هم شجاعت و استقامت ندارد به همین جهت گاهی پشیمان می‌شود و گاهی به خدا اعتراض می‌کند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ این کتاب قصه پیامبری از بنی‌اسرائیل است که از دست حاکم ظالم منطقه اَخاب فرار می‌کند، پیامبری که پائولو معرفی می‌کند، در حدّ فهم خود پائولو از پیامبری است، نه آن پیامبری که خداوند به جهانیان معرفی کرده است. پیامبر پائولو حتی به اندازه یک انقلابی معمولی هم شجاعت و استقامت ندارد به همین جهت گاهی پشیمان می‌شود و گاهی به خدا اعتراض می‌کند و می‌گوید: «چرا مرا برای این کار برگزیده‌ای  خداوندا؟ آیا نمی‌بینی قادر نیستم آنچه را از من خواسته‌ای انجام دهم؟»[1] «از فرار خسته شده بود و می‌دانست هیچ کجا نمی‌تواند جایش را در دنیا پیدا کند حتی اگر موفق می‌شد بگریزد، نفرینش را با خود به شهری دیگر می‌برد و فاجعه‌های دیگری به وقوع می‌پیوست، هر کجا می‌رفت سایه‌ی آن مرگ‌ها را با خود می‌برد. ترجیح می‌داد سینه‌اش دریده شود و سرش از تن جدا گردد»[2]. آنچه در این عبارت‌ها بیان شده است نه تنها سزاوار یک پیامبر نیست حتی سزاوار یک انسان آگاه و یک مؤمن معمولی هم نیست. البته پائولو که معجونی از جادوگری و کمونیستی و مسیحیت و اندکی یهودیت می‌باشد بیش از این انتظار نمی‌رود. وقتی در کتاب آسمانی مطرح در سرزمین او پیامبر با عظمتی چون سلیمان و داود (علیهم السلام) به خاطر یک زن مرتکب خلاف آشکار می‌شوند، از پائولو که بزرگ شده‌ی چنین محیطی است چه انتظار می‌رود؟! در جایی دیگر پیامبری را که با فرشته خدا صحبت می‌کند، پیامبر خداوند را به‌اشتباه کاری متهم می‌کند حتی در ترسیم پائولو از خدا و رسولش، هر دو گنهکارند، گاهی گناهان خدا  از گناهان رسولش بیشتر می‌شود و پیامبر می‌گوید: «خداوندا، من هم صورت بلندی از گناهان تو نسبت به خودم دارم، اما از آنجا که امروز روز کفاره است، بخشش خودت را به من عطا کن و من تو را خواهم بخشید. بدین ترتیب می‌توانیم در کنار یکدیگر به راه ادامه دهیم»[3].
هدف از ترسیم چنین خدایی، که اشتباه می‌کند، این است که به انسان در راه معنویت القاء شود: خداوند هم اشتباه می‌کند. از این‌رو، او نباید نگران اشتباهات خود باشد. كوئيلو براي جان‌های تشنه معنويت و سير به سوي خداوند، دنيايي می‌گشاید كه در تخيل و توهم آن‌ها تحقق دارد. او به جاي يك سيرواقعي و ايجاد حركت در انسان‌ها، آن‌ها را در همان جايي كه هستند، با پردازش جهانی پر رمز و راز به هيجان می‌آورد [4].[5]

پی‌نوشت:

[1] . کوه پنجم، صص 63 و 64.
[2] . کوه پنجم ص 67.
[3] . کوه پنجم، ص 28.
[4] . مؤسسه فرهنگي موعود عصر(عج) (mouood.org).
[5] . جهت مطالعه بیشتر، به کتاب آب و سراب نوشته قادر فاضلی مراجعه شود.

تولیدی

دیدگاه‌ها

راست میگین شماها راه و طریقت را اینقدر شیرین نشان دهید کتاب کوه پنجم عالیه خصوصا برای کسی که در راه کسب معرفت باشد شماها فقط حرفای خودتون رو قبول دارید و خود گویید و خود خندید ولی متاسفانه نمیبینید که هر روز از خوانندگان و. طرفداران شما کم میشود شما حکم همان کاهن اعظم را دارید که از آگاهی مردم می ترسد خدا همه ما را به راه درست هدایت کند

سلام، برادر من یک سؤالی از شما دارم، آیا طریقتی که پائولو به شما نشان می‌دهد درست است در حالی که وی خالق خود را زیر سؤال می‌برد و او را گناه‌کار معرفی می‌کند و یا پیامبر حقیقی که شریعت اسلام و شریعت‌های دیگر را تصدیق کرده راه درست را به ما نشان می‌دهند؟ بهتر است چندین کتاب پائولو را بی‌طرفانه مطالعه کنی و منصفانه قضاوت کنیف خواهی دید که پائولو و امثالهم ابزاری شیطانی هستند که در کمین انسان‌ها نشسته‌اند

آقای پائولو کوئلیو خدا را زیر سوال نبرده است. بلکه داستانش را بر پایه تفسیری از قسمتهائی از کتاب مقدس به تحریر درآورده است. در کتاب مقدس آمده که خدا در قالب انسان نزول کرده و یک شب تا صبح با پیامبرش کشتی میگیرد و نهایتاً هم خدا شکست میخورد. و اتفاقاً بخاطر همین شکستش است که به پیامبرش برکت میدهد. درست یا غلطبودن این داستان موضوع دیگریست، اما نقل این داستان در کتاب مقدس وجود دارد و از نظر نویسنده آن کتاب، و همچنین آقای کوئلیو، شکست ظاهری خدا در برابر انسان، نشانه کفر نیست، بلکه نمایانگر قدرت درونی انسان است که میتواند در شرایط خاص بروز کند. البته چیزی شبیه به این موضوع، در قالبی دیگر را در اسلام هم داریم. وقتی قرآن میگوید ونفخت روحی، شاید بتواند بدین معنا باشد که هرآنچه در ید قدرت خداست، در توان انسان هم هست چون روح خدا در وی دمیده شده و در واقع شعبه ای از روح خداست.

دوست بزرگوار، پائولو در همین داستان به صراحت خداوند را گنهکار معرفی می‌کند به نظر شما این جفایی در حق خداوند نیست، همان خدایی که نسبت به بندگانش سرتاسر لطف و رحمت است. اگر تمام داستان‌های پائولو را خوانده باشید متوجه می‌شوید که تفکرات اومانیستی و لذت گرایی محض به صورت کاملاً حرفه‌ای و به صورت لایه لایه در داستان@های وی گنجانده شده و همچنین از خاصیت‌های رمان نیز این است که مخاطب هیچگاه با گارد بسته (یعنی دید نقاد آمیز) با داستان مواجه نمی‌شود و چون قلم عاملی می‌شود که در ضمیر ناخودآگاه شخص ثبت بشود. و اما در مورد «نفخت فیه من روحی» این است که نعوذ بالله خداوند که روح ندارد در آدمی بدمد، خداوند به غیر ملائکه موجودی والا مقامی خلق کرده به نام روح که از او در انسان دمیده، چنانچه در سوره قدر خداوند می‌فرماید: «تنزل الملائکة و الروح...» خداوند در شب قدر تمام ملائکه و روح را به زمین نازل می‌کند. و مفسرین قرآن نیز در رابطه با ماهیت روح اختلاف کرده‌اند

یکی از بهترین کتابهایی بود که خوندم .... و از پائولو نهایت تشکر را دارم ...‌ اصل داستان و محوریت روی درست زندگی کردن و مدیریته نه نشان دادن پیامبری و درست بودن یا نبودن پیامبراس . کتاب تکان دهنده ای بود برای من برای شناخت درست خداوند و پیدا کردن مسیر زندگیم ...‌ البته نه کامل ولی یه تکونی به مغزم و افکارم داد ....

سلام دوست عزيز البته بايد به اين نكته نيز اشاره كرد كه در انتهاي داستان كوه پنجم پائلو به اين نتيجه مي رسد كه صبر و شكيبايي و مقاومت در برابر مصائب زندگي، عشق ورزيدن به مخلوقات الهي و تعقل و تفكر در آفرينش خداوند متعال انسان را از منجلاب ترس و شك به مرحله اي از ادراك حكمت و عزمت خداوند رهنمون مي سازد. اما با توجه به تحريفاتي كه در كتب آسماني قبل از قرآن رخ داده است و شناختي كه تفكرات و خرافات اديان تحريف شده به او داده اند نتوانسته است مقام پروردگار متعال و پيامبرالن عظيم الشأن را به درستي درك نمايد. براي همين هم داستاني كه او از الياس نبي عليه السلام روايت مي كند مملو از اين قبيل خرافات و كج فهمي هاست. دركل ذكر اين نكته ضروريست كه انسان مزينِ به رهنمون الهي و آشنا با فرقان ( قرآن ) كه ميزان تشخيص حق از باطل مي باشد به راحتي مي تواند مطالب گوناگوني را مطالعه نموده و نكات آموزنده و مثبت آن را فراگرفته و از اباطيل و خرافات آن مصون بماند.

سلام بزرگوار، بله حق با شماست اگر کسی بتواند با دید نقد رمان‌های پائولو را بخواند به شرطی که بنیه اعتقادی‌اش قوی باشد مانعی ندارد. ولی واقعیت این است که چون قلم پائولو دارای قوت خوبی است لذا مخاطبینش را خوب جذب می‌کند درحالی که بیشتر رمان‌های وی شرک‌آلود است و این برای اغلب مخاطبین توصیه نمی‌شود.

به نظر من خدا در اینجا خدای درون هر کسی است گرچه که اگر از ان دیدگاه هم نگاهدکنید در جایی پیامبر خدارا گناهکار میداند اما بعدها ایمان میاورد که چرا خدا آنها را انجام داده است ...

درسی که این کتاب میده بنظرم خیلی با ارزشتر از نقد کردن پائلوکوئلو هستش که خدا رو چگونه میبینه! شاید یه مقداری قلم تندی به کار برده اما به دونکته ی خیلی مهم اشاره میکنه اول مقاومت و امید رو نباید از دست داد و دوم اینکه خداوند میخواد بنده ی او قوت عقل و انتخابش سرنوشتش را انتخاب کند تا اینکه آن را بپذیرد ،جمله ی زیبایی داشت که از فرشته میپرسد آیا خدا از مبارزه ی شاگرد با استاد ناراحت میشود؟!

سلام و عرض ادب، مباحث پائولو‌کوئلیو باطل صرف نیست، بلکه مطالبی زیبا، اخلاقی، فلسفی و انسان گرایانه با محوریت خودیاری ارائه می دهد، ولی در سناریوی اصلی الحاد و اومانیسم را ارائه می دهد. در منابع دینی ما هم تاکید شده که همیشه با امید باشید، و در هر جایگاهی هستید از رحمت و بخشش خدا نا امید نشوید. در مقابل مشکلات صبر کنید . (تاب آوری در مشکلات را ارائه می دهد.) همچنین تعقل و کسب دانش و پرسشگری داشته باشید. ولی روح حاکم در این پرسشگری و امید بخشی، حرکت در مسیر خیر است. اما پائولو کوئیلو مسیر حرکتش غیر الهی است، اخلاقیات عامه پسند سکولار را ارائه می دهد ولی در تضاد بین انسان مادی و الهی، انسان مادی را بر می گزیند. کرامت نفس و خودیاری در اسلام با تکیه و توکل بر خداست، ولی در اندیشه کوئلیو تکیه بر خود انسان و نفس پرستی است. لذا دقت کنیم که کلمات قشنگ و لذت بخش باعث نشود فریب بخوریم. هوا هوس معبودی است که پائولو کوئیلو ارائه می دهد.

بنظرم این کتاب عالیه از ما میخواد حتی روی مهم ترین و راسخ ترین اعتقاداتمون مثل وجود خدا هم بازهم پرسشگری داشته باشیم توی این مسیر اگر بتونیم پاسخی برای پرسش های ذهنمون پیداکنیم قطعا ایمانتون واقعی وواقعا پرسیدن است ولی اگر نتونید خودونو و ایمانتونو بازیچه گرفتید کتاب ها بنظرم نباید پاسخ بدهند اونا ذهن رو وادار به پرسش می کنند و هرچه یک کتاب بیشتربتونه ذهن رووادار به پرسیدن کنه مثل این کتاب در بازسازی وشکوفایی افکار موفق تره

سلام و عرض ادب، اصل ایجاد پرسشگری خوب است ولی روش و نیت در آن مهم است. در قرآن کریم حضرت ابراهیم ع از خدا می خواهد معاد را به او نشان دهد که جریان قربانی کردن چهار پرنده و....اتفاق می افتاد. یا در انتخاب خدا حضرت ابراهیم، اله بودن ماه و ستاره و خورشید و..‌را بیان و بررسی می کند و در نهایت به خدا می رسد. ولی پرسشگری که کوئلیو و آنتوان لاوی(موسس کلیسای شیطان) و...مطرح می کنند، و آن اشکالاتی که به دین وارد می کنند بی طرفانه نیست، بلکه یک روشی است که پله پله انسان را به الحاد و نفس پرستی و لذت گرایی می رساند. لذا پرسشگری ای که کوئیلو ارائه می دهد به هدف گمراهی است و روشی برای منحرف کردن مردم است. شبهات مختلف را در قالب پرسشگری و داستان های زیبا به مخاطب منتقل می کند. بدون اینکه جواب شبه و سوال را بیان کند. و شبهات در ذهن مخاطب می ماند و مشکل ایجاد می کند. کتاب های وی رمان است و لذا مخاطب اصلا گمان نمی کند که کتابی اعتقادی و الاهیاتی می خواند، لذا بدون تامل و دقت نقادانه کتاب را می خواند و مطالب انحرافی از خودآگاه به راحتی عبور و تبدیل به باور او می شود، در نهایت به این نکته هم توجه کنیم که مخاطب وی عامه مردم هستند که اولا بلد نیستند نقادانه به مطالب نگاه کنند و همچنین فرصت و دغدغه این کار را هم ندارند، یعنی این پرسشگری با سوگیری انحرافی است. لذا باید با این مقوله با هوشیاری و دقت برخورد کنیم. در نهایت رمان های کوئلیو ذهن رو شکوفا نمی کند بلکه منحرف می کند. با مطالعه زندگی و عقاید و بررسی کتاب های کوئلیو به این نتیجه می رسیم که روح حاکم بر کتاب ها، زندگی شخصی و باورهای کوئلیو مباحث الحادی و انحرافی است. لذا توصیه می شود با دید نقادانه با این نوشته ها برخورد شود.

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.