نظر مرحوم قاضی دربارۀ احسایی

  • 1393/12/21 - 16:38
مرحوم آیت الله سیدعلی آقا قاضی، عارف بزرگ و استاد عرفان آیت الله بهجت و علامه طباطبایی، درباره‌ی شیخ احمد احسایی قائل بودند، که در اندیشه‌ی وی شرک نفوذ کرده است چرا که او خدا را مفهومی پوچ و بدون اثر و خارج از اسماء و صفات می‌‏داند و اين شرک است. مرحوم آیت الله حاج شیخ عباس قوچانی، که خود فقیهی متبحر و عارفی بزرگ بودند...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ شیخ احمد احسایی از جمله کسانی است، که به آسانی نمی‌توان درباره‌ی او سخن گفت، زیرا دیدگاه علمای شیعه، درباره‌ی وی متفاوت است، برخی او را ستوده و گروهی مذمت کرده‌اند.[1] ما در این مقاله سعی داریم، از نگاه مرحوم آیت الله سیدعلی آقا قاضی بزرگ، استاد عرفان آیت الله بهجت و علامه طباطبایی، به شخصیت شیخ احمد احسایی بپردازیم و ببینیم ایشان چه دیدگاهی راجع به احسایی دارند.
مرحوم آیت الله حاج شیخ عباس قوچانی، که خود فقیهی متبحر و عارفی بزرگ بودند، روزی خدمت مرحوم قاضی (رحمه الله) رسیدند و نظر ایشان را در مورد شیخیه و شخص احسایی پرسیدند، در حالی که گمان می‌کردند شیخیه هیچ انحرافی ندارند؛ اما علامه قاضی بر خلاف اعتقاد مرحوم قوچانی، به شدت احسایی را مذمت کردند. مرحوم قوچانی می‌فرمودند: «یک روز به حضرت آقا [مرحوم قاضی] عرض کردم: در عقیده‌ی شیخیه چه اشکالی است؟ آنها هم، اهل عبادت‌اند، اهل ولایت‌اند، به خصوص نسبت به امامان (علیهم السلام) مانند خود ما، بسیار اظهار محبت و اخلاص می‌کنند و فقهشان هم، فقه شیعه است و کتب اخبار را معتبر می‌دانند و به روایات ما عمل می‌نمایند، خلاصه هر چه می‌خواهیم بگردیم و اشکالی در آنها از جهت اخلاق و عمل پیدا کنیم، نمی‌یابیم». [2]
در مقابل، مرحوم قاضی آن لحظه اظهار نظر نکردند و تنها فرمودند: «فردا شرح زیارت جامعه‌ی کبیره شیخ احمد احسائی را بیاور». در واقع ایشان می‌خواستند، با ارائه‌ی دلیل و مدرک، نظرشان را راجع به احسایی بفرمایند و چه چیزی بهتر از آثار علمی ایشان، که بیان کننده‌ی عصاره‌ی افکار وی است.
آیت الله قوچانی فرمودند: «من فردا شرح زیارت او را، خدمت آن مرحوم بردم و ایشان به من فرمودند: بخوان، من قریب یک ساعت از آن، قرائت کردم. سپس استاد فرمودند: بس است، حالا برای شما ظاهر شد، که اشکال آن در چیست؟ اشکال آن در عقیده‌شان است.»
جالب اینکه مرحوم قاضی، شرک را بزرگ‌ترین انحراف اعتقادی احسایی معرفی می‌کند و می‌فرماید: «این شیخ در این کتاب، می‌خواهد اثبات کند که: ذات خدا دارای اسم و رسمی نیست و آن مافوق اسماء و صفات اوست و آن‌چه در عالم متحقق می‌گردد، با اسماء و صفات تحقق می‌پذیرد، و آنها مبدأ خلقت عالم و آدم و مؤثر در تدبیر شئون این عالم می‌باشند در بقاء و ادامه حیات، آن خدا اتحادی با اسماء و صفات ندارد و اینها مستقلاً کار می‌کنند و عبادت انسان به سوی اسماء و صفات خداوند صورت می‌گیرد، نه به سوی ذات او، که در وصف نمی‌آید و در وهم نمی‌گنجد. بنابراین شیخ احسائی خدا را مفهومی پوچ و بدون اثر، خارج از اسماء و صفات می‌داند و این شرک است.» [3]
همه آثار و کلمات احسایی شرک و خارج از طریق هدایت نیست؛ بلکه انحرافات بسیاری در آنها وجود دارد، که ممکن است از چشم ما مخفی بماند، همان‌طور که از چشم مرحوم قوچانی‌ای مخفی مانده بود که خود از فقهای متبحر و عرفای بزرگ به شمار می‌رفت، چون احسایی در علوم مختلف وارد شده بود، از اینرو هر کسی نمی‌تواند انحرافات فکری و اعتقادی ایشان را متوجه شود و باید کسی در این عرصه وارد شود، که خود در آن علوم صاحب نظر باشد.

پی‌نوشت:

[1]. جهت مطالعه‌ی بیشتر بنگرید به مقاله‌ی: سیره‌ی علمی شیخ احمد احسایی
[2]. آیت الله سید محمد حسین حسینی طهرانی، روح مجرد، مشهد، انتشاراتی علامه طباطبایی، 1425 ق، ص 426-427.
[3] محمد مردانی، خارج شدهگان از طریق مستقیم، قم، انتشاراتی سپهر آذین، 1387 ش، ج 1، ص 62-63.

   

تولیدی

دیدگاه‌ها

با سلام به نظر بنده به همين راحتي نميتوان گفت كه شيخ احمد احسايي ذات خدا را پوچ انگاشته . اگه اينطور بود علماي بزرگي همچون علامه بحرالعلوم وساير بزرگان ديگه براي مرتبه علمي ايشان اينقدر ارزش قائل نبودند .اينها نظريه هاي خيلي پيچيده است كه نياز به گفتمان دو سويه دارد .به اين راحتي نميتوان مكتبي را رد كرد ورهبر آن را منحرف خواند ،علامه مرحوم كلباسي ميگويند نظريات شيخ احمد احسائي برخي آنقدر پيچيده وغير قابل هضم هستند كه نميتوان به عقايد ايشان براحتي در افتاد .

اينگونه اظهار نظرها در خصوص عقايد شيخيه مثل كسي است كه شخصي به تنهائي وارد محكمه ميشود ويكطرفه هر چه دلش ميخواد به قاضي ميگويد بهتره از راه گفتمان دوسويه عقايد مورد بررسي قرار گيره تا اون موقع اگه جواب مستدل ومنطقي نداشتند قضاوت كنين . اين راه حل برخورد با يك مكتب نيست كه اگه قضاوت عادلانه نباشه ودر درون آن تهمت باشه قيامت هر مقامي كه باشه گير خواهد افتاد وبايد جوابگو باشه.

با سلام به نظر بنده به همين راحتي نميتوان گفت كه شيخ احمد احسايي ذات خدا را پوچ انگاشته . اگه اينطور بود علماي بزرگي همچون علامه بحرالعلوم وساير بزرگان ديگه براي مرتبه علمي ايشان اينقدر ارزش قائل نبودند .اينها نظريه هاي خيلي پيچيده است كه نياز به گفتمان دو سويه دارد .به اين راحتي نميتوان مكتبي را رد كرد ورهبر آن را منحرف خواند ،علامه مرحوم كلباسي ميگويند نظريات شيخ احمد احسائي برخي آنقدر پيچيده وغير قابل هضم هستند كه نميتوان به عقايد ايشان براحتي در افتاد .

با سلام 1- انحرافات عمده‌ی شیخ احمد احسایی عموما مربوط به اواخر عمر ایشان می‌شود که وی اعتقاد خود را در خصوص معاد بیان کرد و مورد تکفیر بزرگان شیعه قرار گرفت، یعنی همان علمائی که روزی او را حمایت می‌کردند، او را تکفیر کردند، بنابراین منافات ندارد که فردی در یک دوره از عمر خود مورد توجه علما باشد و در زمان بعد به دلیل انحرافاتی که پیدا کرده مورد مذمت و تکفیر واقع شود. 2- لطفا مقالات دیگر ما را در خصوص شیخیه مطالعه کنید و در آنها مستند امده است که شیخیه همواره خود را از جماعت مسلمین عقب کشیده اند و حاضر به مناظره با علمای شیعه نیستند و حتی مرحوم فلسفی خواست این فاصله را کم کند اما ابوالقاسم ابراهیمی قبول نکرد چون مناظره زمانی ارزش دارد که طرفین حرفی برای گفتگو داشته باشند و خود شیخیه میداند انقدر به انحراف رفته است که قدرت دفاع از خود را ندارد. 3- در مقابل حمایت اندکی از علما (انهم قبل از انحراف شیخ) علمای بسیاری به تکفیر و مذمت شیخ احمد احسایی پرداختند. به نظر شما چرا احسایی با ان همه مخالفت بزرگان حاضر نشد از انحرافات اعتقادی خود دست بکشد و کوتاه بیاید ایا غیر از جاه طلبی چیز دیگری بوده است؟؟؟ 4- انتقادات ما به شیخه مستندسازی شده است و ما اعتقادات ایشان و منابع انها را اورده و سپس مورد نقد قرار داده ایم. فافهم

اطلاعات شما ناقص است تهمت نزنید... اتفاقا مرحوم آقای ابوالقاسم خان ابراهیمی ایرادات آخوند فلسفی را در رساله ای بنام فلسفیه بنحو احسن جواب دادند بروید بخوانید تا خودتان ببینید چه کسی انحراف دارد و قدرت دفاع ندارد!!!

ابوالقاسم ابراهیمی در کتاب فلسفیه‌ی خود، که در واقع پاسخ به سؤالات مرحوم فلسفی بوده است، دچار لغزش شده و با علمای امامیه مخالفت کرده است؛ بعد از اینکه آیت الله بروجردی با این اثر مخالفت کردند و فرمودند: «این اثر (پاسخ‌های ابراهیمی به سؤالات مرحوم فلسفی) مخالف شیوه‌ی امام صادق (علیه السلام) است»، اما مع ذلک ایشان آن کتاب را چاپ و در ضمن آن اعلام کردند که این اثر مورد تأیید آیت الله بروجردی واقع شده است، حال آنکه خلاف واقع بیان کرده است و بعدها تکذیبیه آن چاپ و منتشر شد. امروزه این کتاب از مهم‌ترین آثار اعتقادی شیخیه به شمار می‌آید. آیا این رفتار علمی وی، غیر از اعلام جداسازی از مکتب تشیع است؟ یکی از دغدغه‌های مرحوم فلسفی و دیگر بزرگان امامیه بر این بوده است که عنوان شیخی برداشته شود و علمای امامیه و شیخیه تحت لوای واحد به انتشار علوم اهل بیت (علیهم السلام) بپردازند و به نوعی این اختلاف و انشعاب از بین برود؛ اما متأسفانه اصرار و پافشاری علمای شیخیه بر عقائد خود، راه اتحاد را بستند و انشعاب دیگری در عالم تشیع ایجاد کردند و این بزرگترین ایراد بر مشایخ شیخیه است. آیا آثاری که بذر تفرقه را در عالم تشیع بپاشند، مورد تأیید اهل بیت (علیهم السلام) قرار دارند؟! آیا پیروی کردن از چنین آثاری جای تأمل ندارد؟!

بهتراست جنابعالی کلیه انحرافات را بیان کنید وپاسخ بخواهید بعد قضاوت کنید نه اینکه مغرضانه جنابعالی وامثال جنابعالی که قطره ای از دریای علوم شیخ احمد احسایی حساب نمی شوند اینگونه قضاوت کنند فراموش نکنید شما بایه مکتب بزرگ شیعی طرف هستید ، و نظرات شما مشحون از تهمت وافترا است والسلام علی من اتبع الهدی

سلام 1- شیخیه از پاسخ به انحرافات سرباز می‌زنند و حاضر به مناظره نیستند، 2- در ضمن مکتبی هم که تازه تاسیس و مربوط به همین سالهای اخیر است، چگونه توانسته از مکاتب بزرگ شیعه باشد، 3- همان بهتر که ما قطره ای از آن دریای علوم منحرف شیخ نیستیم که باعث انحراف و تفرقه در عالم تشیع باشیم مگر ایشان نبود که انشعاب در شیعه ایجاد کرد و باعث حمله عثمانیان به کربلا و کشتار شیعیان مظلوم شد مگر شما رفتارهای شیخ را ندیده اید که اینگونه حمایت میکنید 4- سخن اخر بهتر است به جای اینکه مجمل گویی و سیاه نمایی کنید، با دلیل و برهان و سند حرف بزنید نه اینکه گتره ای بگوید : شما به شیخ افترا می زنید. والسلام علی من اتبع الهدی

شما مدعی هستید که شیخیه انحرافات زیادی دارد لطف بفرمائید بیان کنید تا پاسخ مستند به آیات وروایات داده شود ،علمای شیخیه جزو کاملین شیعه می باشند ودکتر دینانی در صحبتهای خود اشاره نموده اند که علمای شیخیه تخصص ومهارت فوق العاده ای در علم حدیث وسایر علوم دین داشته اند شما فکر میکنید با یک آخوند بیسواد روبرو هستید که اجازه می دهید دیگر ان رامنحرف وکافر قلمدادکنید ،قیامتی هست ،روز حساب باید جوابگوی تهمتهای خود باشید ،جنابعالی اگر کتب این مکتب را مطالعه کنید به معنویات آن کاملا پی خواهید برد ،ومتوجه خواهید شد که چقدر این بزرگواران عشق به نشر اخبار واحادیث محمد وآل محمد داشته اندومحبت وارادت آنان به اهل بیت هم برای شما کاملا مشهود خواهد شد ،مطمئن باشید تمام اشکالاتی که بر این مکتی میگیرید پاسخ مستدل ومحکم دارد وقبلا ایشان پاسخ داده اند

سلام 1- لطف کنید شما که پی به معنویت شیخیه برده اید جواب دهید 2- اگر معنویت ظاهری هم در کتب شیخیه دیده می شود مقدمه چینی برای بالا بردن مقام خود بوده است انها ابتدا با دسیسه مقام امامت را بسیار بالا نشان می دهند تا چنین نتیجه گیری کنند پس در عصر غیبت جانشین آن مقام والا، ما علمای شیخیه هستیم ، حال آنکه اگر شیخیه مطیع اهل بیت علیهم السلام بودند، به دستورات ایشات مبنی بر وحدت و عدم تفرقه عمل می کردند مگر همین شیخ احمد نبود که برای گرفتن چند دینار پول ناچیز اقدام به بهشت فروشی به درباریان قاجار کرد و با انها رابطه دوستانه برقرار کرد، مگر دربار قاجار ظالم نبودند و فسق و فجور نمی کردند 3- بار قبل هم عرض کردم سیاه نمایی نکنید اگر حرفی برای گفتن دارید یا علی ، بنویسید تا دیگران قضاوت کنند، شما فقط بلدید سیاه نمایی کنید و بگوئید به شیخیه افترا نزنید، خب کدام افترا، سند دارید، مدرک دارید دلیل دارید ایه و روایت دارید یا علی ، بنده که ادعایی میکنم با سند ادعا میکنم 4- در ضمن من هم ان کتب شیخیه را هم خواندم و بر اساس همان دارم این مکتب تازه تاسیس را نقد میکنم اخر من تعجب میکنم چگونه یک مکتب دست ساز، بعد از چند قرن از اسلام گذشته شکل می گیرد و ادعای هویت میکند، اگر قرار باشد چنین باشد پس بهائیت و بابیت و سایر فرق ضاله هم قد علم میکنند و می گویند ما هم بر حق هستیم، والسلام علی من اتبع الهدی

اینها بر اهل حق روشن است که اراجیفی بیش نیست ،دلی که عناد داشته باشد مانند قوم بنی اسرائیل است که برای هر معجزه حضرت موسی علیه السلام ایرادی میگرفتند ونمی خواستند حقیقت را بپذیرند ،جنابعالی ازکجا وطبق چه منبعی فهمیدی شیخ احمد احسائی وسایر علمای شیخیه قصدسوء استفاده از دین داشتند ، پناه بر خدا باید برد از این همه عناد ودشمنی ،و افترا

سلام بر اهل حق به نظر می رسد شما دنبال سیاه نمایی هستید و حرف منطقی برای گفتن ندارید و لزومی ندارد که قرار باشد به پیامهای شما پاسخ گویم. کسی که به دنبال شناخت حقیقت باشد راه روشن است و خداوند قلب مومنین را به نور ایمان روشن کرده است. و السلام

افتراها از سوی شما وامثال شما سر میزند ما مشکلی نداریم بنده خودم مقلد آیت الله العطمی مکارم شیرازی هستم ، در هر مسجدی از شیعیان هنگام نماز که بشود حاضر می شوم وبه امام جماعت آن مسجد اقتدا میکنم ، خدا را شکر مشکلی ندارم ونداریم ،این شما هستید که بدون تحقیق تهمت می زنید، مرحوم علامه حاجی کلباسی که مجتهد طراز اول شیعه بوده پس از فوت شیخ احمد احسایی در اصفهان سه روز عزای عمومی بر پا میکند، ومراسم ترحیم میگیرد آیا شما از آن مرحوم بهتر میدانید ایشان درس آموخته شیخ احمد بوده ،اگر انحرافی داشته چگونه یک مجتهد طراز اول تایید ننموده ،نه فقط ایشان بزرگان دیگر هم بوده که عقاید ایشان را انحرافی نمی دانند همچون علامه طباطبايی و علامه مصباح یزدی از علمای معاصر،.

سلام بر اهل حق 1- بنده مقاله ای را در خصوص بیانات علامه مصباح و طباطبایی نوشتم، به این لینک مراجعه کنید: http://www.adyannet.com/news/14268 2- من تعجبم از شما این است که شمشیر را از رو کشیده و ادعای منطق می کنید، باید ابعاد قضیه را همه جانبه دید، هیچ عالم شیعی بطور کامل احسایی را تائید نکرده و اگر وی را بخاطر بعض ویژگی ها ستوده، در خیلی جاها وی را ذم کرده است. 3- این مقاله را حتما مطالعه کنید، مستند هم است: http://www.adyannet.com/news/14004 خواهید دید که چگونه علمای طراز اول شیعه با وی به مخالفت پرداختند. 4- این مقاله را بخوانید که چگونه احسایی زمینه حمله به کربلا و کشتار شیعیان را فراهم کرد: http://www.adyannet.com/news/14419 5- بهشت فروشی احسایی را هم بخوانید: http://www.adyannet.com/news/14769 6- اگر دوست داشتید مقالات دیگر را هم مستند ارائه دهم تا ببنید از چه کسی طرفداری می کنید 7- من فقط می بینم شما میگوئید: افترا نزنید، خب اگر غیر از این جمله حرف دیگری هم برای گفتن دارید، یا علی 8- به نظر شما رکن رابع و بابیت و بهائیت را چه کسی تاسیس کرد؟ آیا همین جناب احسایی نبوده که زمینه چنین انحرافاتی را در شیعه فراهم کرده است. 9- اگر جوابی برای گفتن دارید بنویسید، لطفا از آن جمله کلیشه ای خود (افترا نزنید!!!) استفاده نکنید بلکه مستند حرف بزنید. درود بر اهل حق

با سلام ، شما وامثال شما باید بدانید که تمام عقاید ونظریات شیخ بر پایه اخبار واحادیث معتبر می باشد وهر زمان شما توانستید کتب این مکتب را مطالعه کنید اون موقع میتونین در باره مکتب اظهار نظر کنین که عمر بالای پانصد سال میخواهد، ملعون باب توسط علمای شیخیه تکفیر شد وکتابهایی توسط خود علمای شیخیه در این باره نوشته شده همچون رد باب مرتاب وغیره ، این مقالات نوشته شده برای ما پشیزی ارزش نداره چون غیر از تهمت و افترا چیزی نیست مرحوم علامه کلباسی چگونه بعد از فوت شیخ احمد سه روز عزای عمومی برپا میکند ،صاحب روضات چقدر از مقام علمی شیخ احمد تمجید میکند ، اگر انحراف باشه تمجید و مجلس ختم چه معنایی داره ، علما که معصوم نیستن بالأخره هر کدام نظر انحرافی ممکنه داشته باشند اما در اصول که باهم مشکل ندارن ،در مسائل فقهی هم تمام فقها باهم اختلاف نظر دارن ،آیا این دلیل انحرافه ، ،علمای طراز اول صاحبنظرند وهر کدام برای نظریه خود مستنداتی دارند کشکی که ابراز عقیده ونظر نمیکنن ،، کسی که تمام عمر خود را صرف نشر اخبار محمد وآل محمد نموده چگونه قصد تفرقه افکنی وخونریزی در کربلا داشته ، ،به فرض مثال هم اگر چنین چیزی بوده ، عامدانه نبوده ،،اینگونه اظهار نظرهای جنابعالی مطمئنا در پیشگاه عدل الهی در روز قیامت باز خواست دارد ، اول دلت را از کدورت نسبت به این بزرگان پاک کن ،کتب ایشان را مطالعه کن. بعد قضاوت کن ،تازه اگه هم مشکلی داشتی ،فورا طرف را کافر ومرتد قلمداد نکن ،برو تحقیق کن تا به پاسخ مشکلت دست یابی ، این منطق ماست ،ومنطق هر اهل حق

جنابعالی اگر به چهار جلد کتاب ارشاد العوام محمد کریم خان کرمانی مراجعه کنید راجع به رکن رابع مفصلا مطابق فرمایشات واحادیث معصومین مفصلا توضیح داده ایشان رکن چهارم دین را تولی وتبری می داند نه اینکه خودشان راطبق تهمتهایی که زده شده رکن چهارم دین قلمداد کنند ،ایشان حب وبغض را پایه دین میدانند براساس فرمایش امام صادق علیه السلام در آن کتاب مفصلا توضیح داده شده، هیچگاه زمینه بوجود آمدن بهاءیت یا بابیت نمیتواند عاملی بر رد شیخیه باشد .،مثل این است که بگوییم العیاذ بالله،اگر اسلام نبود فرقه سنی هم پا نمی گرفت ،این چه حرفی است ،وچه منطقی است اگر سید کاظم رشتی در حلسه ذرس خود میگوید امامان همگی باب الله هستندبین خدا وخلق ،اشتباه است ،حال اگر سید علیمحمد باب از این جمله سوء استفاده میکنذ وبعدها بتدریج خود را باب بین مردم وائمه معرفی میکند مقصر سید کاظم رشتی است ،، سید علیمحمد باب عامل روسها وانگلیسیها بوده و قصد تفرقه بین شیعیان راداشته ، اگر شیخیه ریگی به کفش داشت کتابه علیه بابیه ملعون نمی نوشت . حالا متوجه شدید که همه مسائلی که در ذهن شماست برعلیه شیخیه تهمتی بیش نیست بروید تحقیق ومطالعه کنید ،من همه علمای دلسوز را دوست دارم وکاری با شیخی بودنشان ندارم ،به نظر من همچون برخی علمای دیگر حداقل جانب احتیاط پیش گیرید که به صلاح شماست ، شمشیر شما از پشت نبندید ،چون بنده وامثال بنده حساسیتی نداریم ، ماهمه شیعه هستیم وخدا را شکر وسپلس می گوئیم،.

سلام بر اهل حق و حقیقت 1- بنده نمی‌دانم شما از کدام شیعیان هستید، آیا از شیخیه هستید که این‌همه طرفداری می‌کنید، یا مانند ما شیعه دوازده امامی غیر شیخی هستید. 2- گفتید نظریات احسایی بر پایه‌ی احادیث است. باید عرض کرد: خیلی از انسان‌ها بوده‌اند که در طول تاریخ از دین بر علیه دین استفاده کرده‌اند، مگر قرآن نمی‌گوید که اهل یهود، تورات را تحریف کردند. قرار نیست هر کس که از روایت استفاده کرد، پس بر طبق آنچه اهل بیت (علیهم السلام) بیان کردند، سخن بگوید، بلکه می‌تواند دست به تحریف هم بزند. 3- تعریف و تمجید یکی دو نفر از احسایی (به شکل مجلس ختم گرفتن) دلیل بر حقانیت وی نمی‌شود. در مقابل اکابر زمان احسایی (حتی کسانی که وی از آنها اجازه اجتهاد دریافت کرده بود) هم در ایران و هم در کربلا وی را طرد کردند و او را تکفیر کردند، هر چند این علما قبل از اظهار عقیده شیخ، او را اکرام می‌کردند ولی بعد از بیان اعتقادات خویش، توسط همان علما تکفیر شد. 4- بر فرض محال احسایی هیچ انحرفی نداشته باشد (که احدی از علمای راستین چنین حرفی را قبول ندارد) ولی مکتب شیخیه که منحصر در احسایی نمی‌شود، مگر سید کاظم رشتی، جانشین احسایی نبود، رشتی کسی بود که هویت او نامعلوم است و عده ای از بزرگان فن وی را جاسوس روسیه و اهل آنجا می دانند و جهت تفرقه در شیعه در کسوت روحانیت در آمد و وی اعتقاداتی را در شیخیه پایه گذاری کرد، که احسایی به آنها اعتقاد نداشت، حتی اعتقاد رکن رابع را که احسایی نتوانست آن را تکمیل و اظهار کند، رشتی و جانشینانش تکمیل کردند و زمینه تفرقه را به طور کامل فراهم کردند. مگر علامه مصباح (زیده عزه) جانشین رشتی (یعنی کریمخان را) که شما آن را بزرگ می‌دانید ذم نکرده و نفرموده: وی دکان باز و اهل فرقه سازی بوده است. 5- شما گفتید از آیت الله مکارم تقلید می کنید، من نمیدانم شما چگونه مقلدی هستید که به فتوای مجتهد خویش عمل نمی کنید. ایشان در مورد شیخیه فرموده: فرقه‌ی شیخیه دارای انحرافات فراوانی هستند و مشروعیت ندارند. در صورت امکان آنها را با زبان خوش، توأم با ادب و احترام، ارشاد کنید و اگر مؤثر نشد از آنها دوری گزینید و در جلساتشان شرکت ننمایید. آدرس مقاله: http://www.adyannet.com/news/17398 6- اختلاف نظرهای احسایی با دیگر علمای طراز اول شیعه، از نوع اختلاف در احکام شرعی نیست، من نمی دانم شما چقدر سواد دینی دارید که چنین مقایسه ای کردید، اختلاف احسایی با علمای شیعه در اصل و اساس اصول دین است نه در احکام، و علت اختلاف علما در احکام مبانی اصولی است، ولی علت اختلاف در اصول اعتقادی، فرقه سازی است. 7- بر فرض احسایی با تقوا، چرا اعتقاداتی را اظهار کرد که زمینه تأسیس شیخیه را فراهم کرد، آیا همین خود تفرقه در شیعه حساب نمی شود، آیا همین تفرقه با وحدتی که اهل بیت از ما خواسته اند منافات ندارد. چرا ابوالقاسم ابراهیمی، سرکرده شیخیه، حاضر نشد که با شیعه وازده امامی اتحاد برقرار کند و نام شیخیه را کنار بگذارد، آیا این نشانه تفرقه و فرقه سازی نیست. 8- مگر بهائیت بر اساس اعتقاد به رکن رابع (که اختراع احسایی و رشتی بود) متولد نشد. 9- مگر اعتقاد شیعه بر این نیست که امام عصر در زمان غیبت، نائب خاص ندارد پس چرا احسایی و هم کیشانش بر خلاف همه شیعه حرکت کرد و خود را نائب خاص حضرت معرفی کرد. آیا این هم افترا است. 10 – چرا احسایی با دربار قاجار دوست بود و از آنها پول می گرفت و چرا بهشت فروشی کرد. مگر میتوان بهشت را فروخت، احسایی ادعا کرده بود کیمیاگر است، چرا دروغ میگفت، مگر او علم کیمیا را می دانست، اگر می دانست چرا وقتی از او سوال شد، چرا آن را به کار نمیگیرید، گفت کار با ان را بلد نیستم، اگر بلد بود حداقل مشکل مالی خود را حل میکرد که قرار نباشد دست خود را پیش دربار فاسد قاجار دراز کند که حق مردم را پایمال می کرد. 11- اینقدر درگاه خدا خدا نکنید، این درگاه اگر قرار باشد جلوی من را بگیرد، جلوی طرفداری شما را هم خواهد گرفت که چشم خود را بر روی اعمال ننگین شیخیه بشته اید. 12- مگر هر کس کتاب نوشت، بر حق است دلیل نمی شود که چون انها کتاب نوشته اند، پس بر حق هم باشند مگر ما کتاب انحرافی کم داریم. 13- نمی دانم چرا فکر میکنی من کتابهای شیخیه را ندارم، بنده دسترسی ام به کتب شیخیه چه بسا از شما هم بیشتر باشد و انها را دیده و خوانده ام. من تقاضا دارم شما کتب شیعه را بخوانید نه شیخیه را، شاید حق برای شما روشن شود. 14- اگر واقعا شیخیه قصد نشر اخبار آل محمد را داشت، انحراف در شیعه ایجاد نمی کرد، از طرفی اهل بیت دست آویزی برای شیخیه شده بود تا بدین وسیله خود را نائب آنها قلمداد کنند و اینگونه در بین مردم برای خود جایگاهی درست کنند. مگر همین جناب کریمخان بزرگ شما نبود که برای رسیدن به قدرت دست به خونریزی زد. 15- اگر شیخیه و اعتقادات آن درست است پس چرا شیخیه آذربایجان، شیخیه کرمان را کافر میدانند و می گویند اعتقاد رکن رابع را شیخیه کرمان (کریمخان و امثال آن) در شیخیه وارد کردند. 16- جواب پیام دومتان را بعدا می دهم. سلام بر شیعیه دوازده امامی بر طریق هدایت

باسلام ، بنده لازم است خدمت شماعرض کنم که شما هنوز این مکتب را باهمه مطالعات وسیعتان نشناخته اید ، منظور از شیخیه شیخیه باقری است نه شیخیه احقافی واسکویی وشیخی ناطقی که به وحدت ناطق در زمان غیبت معتقدند ،اینها قطعا انحرافاتی دارند که نمونه اش همین اعتقاد به وحدت ناطق است ، ،عرض بنده فقط شیخی باقری است ، بنده در تمام عرایضم خدمت شما گفته ام زمانی شما میتوانید عادلانه قضاوت کنین که دلتان را از کینه وعناد پاک کنیدوسپس با مطالعات عمیق در مورد علمای شیخیه بویژه شیخ احمد وسید کاظم رشتی ومحمد کریمخان کرمانی نظر دهید ، بنده به ضرس قاطع عرض میکنم ،اکثر مطالبی که به آن در این خصوص اعتقاددارید تهمت است ، واینه وصله های ناجور است که به علمای شیخیه چسبانده شده ، بنده خودم طرفدار حق وحقیقت هستم ، وهیچگاه دوست ندارم لحظه ای در ضلالت باشم وهمیشه دعایم این بوده ، اللهم اجعلنی مع محمد وآل محمد فی کل عافیة وبلاء، بنده دوستدار همه علمای معاصر ومراجع عزیز هستم ، ، ضمنا در خصوص تقلید بنده از آیت الله مکارم باید عرض کنم که در مسائل فقهی بنده مقلد هستم ودر صورتیکه فتوایی علیه شیخیه با قری بدهند بنده در این زمینه مقلد نخواهم بود ،

باسلام به شیعیان مستبصر ، تمام مطالبی که تا به حال مرقوم نموده اید پر از عدوات ، تهمت وافتراست ، هر انسان با انصاف اگر کتب این مکتب را مطالعه کند ،حداقل پی خواهد برد که شیخ احمد ،سید کاظم رشتی ومحمد کریمخان کرمانی اهل تفرقه افکنی در دین نبوده اند ، وتمام این وصله هایی که زده شده یا از حسادت سرچشمه گرفته ، ویا از کج فهمی نسبت به عقاید ونظریات این مکتب ، انسان موحد وخدا ترس هرگز پیش داوری نمیکند، واینطوری انگ نمی زند. ، چطور پروفسور هانری کربن اسلام شناس غرب مکتب شیخیه را به عنوان والاترین مکتب امام شناسی معرفی میکند ، وشما از سر عناد ودشمنی حاضر نیستیدذره ای کوتاه بیایید ، حقیقت را بپذیرید ،برخی از بزرگانی که شیخ را مرتد واکافر خواندند توبه کردند واقرار کردند که منظور شیخ را درست درک نکرده اند ، جنابعالی به دلیل اینکه اینطوری قضاوت میکنین پاسخ میدهم وگرنه بنده وامثال بنده تمام کتب بزرگان دین که تحصیل کرده حوزه های علمیه قم ، نجف وغیره هستند را قبول داریم وهیچ عداوتی هم نداریم تمام سخنرانیهایی که از رادیو وتلویزیون پخش میشه با لذت تمام گوش می دهیم ، به دلیل اینکه دلمان با حقیقت است ومحب اهل بیت هستیم

سلام بر شیعه بر حق دوازده امامی بنده قسمتهایی از عبارات کریمخان را در خصوص جایگاه رکن رابع می اورم و قضاوت را به خوانندگان می سپارم: 1- در هر عصری، بالغ کاملی که به حقیقتِ معرفت، عارف و به حقیقتِ عبادت، بندگی نماید، باید باشد تا خلقت لغو نباشد و از فضلِ او، عیش سایر خلق برقرار بماند؛ زیرا که اگر غرض وجود او نبود، حکیم برای سایر خلق، قبضه‌ای نمی‌گرفت... . پس کاملان در هر عصری همیشه موجودند و اگر ایشان نبودند، دنیا و ما فیها برپا نمی‌ایستاد. پس به خلوصِ نیت و پاکیِ فطرت خودت، تسلیم ایشان شو تا رستگار شوی . رجوم الشیاطین،محمد کریم خان کرمانی، ترجمۀ ابوالقاسم ابراهیمی، ص ۸۷. 2- اما اختصاص این امر [رکن رابع] بمذهب شيخيه بجهت آن است، كه ايشان زياده در اين مسأله گفتگو كرده و نوشته‌اند و احاديث ذكر كرده‌اند. رکن رابع، حاج محمد کریم خان کرمانی، ص 17. 3- وی ادعا می‌کند رکن رابع از اولیای نِعَم و از اسبابِ وصل به سوی خداوند است و شکرِ مُنعِم، تنها با معرفت رکن رابع ممکن است؛ لذا معرفت او واجب و تولّایِ او لازم و تبّری از دشمنانش نیز واجب است. رجوم الشیاطین، محمد کریم خان کرمانی، ص ۷۴؛ مجمع الرسائل فارسی، ص ۲۳۴. 4- در اين كلام شبهه نيست كه اطاعت ايشان موافق ظواهر فقاهت و شرايع ظاهره واجب است و ردّ بر ايشان ردّ بر خدا و ردّ بر خدا شرك است البته و ردّ بر رسول الله است صلي الله عليه و آله . ارشاد العوام، حاج محمد کریم خان کرمانی، ج ۴. از این عبارات بر می اید که وی برای خود جیبی دوخته تا به قدرت و ثروت برسد و اهل بیت تنها وسیله ای برای رسیدن به این جایگاه بوده است و الا چه معنا دارد شیخیه بر خلاف شیعه چنین جایگاهی را برای فرد عادی مثل کریمخان قائل باشد که به فرموده ایت الله مصباح فردی دکان باز بوده است.

باسلام از این عباراتی که از رجوم وغیره روایت کردید استدلال نموده اند که در هر زمانی واسطه گانی بین خذاونذ وخلق وجود دارذ واین مطالب دلیل بر این نمیشود که خود شخص منظور ان باشد .من هم به نوبه خودم اثبات میکنم که حجتی در هر زمان لازم است پس من ان حجتم ؟ . یا اثبات میکنم در دنیا باید شاهی باشد ووزیری داشته باشد ووکیلی باشد حال من کدام شانم ؟ مگر شما منکر یه همچنین عقیده ای هستید یا خودتان را صاحب یه همچنین مقامی میدانید....

بنده می بینم شما فقط یک تنه از شیخیه حمایت می کنید و به نقاط ضعف ان به هیچ عنوان اعتراف نمی کنید لذا برای من شبهه است که شما از کدام شیعیان هستید، آیا منظورتان شیعیان شیخی مسلک است یا مثل ما امامی هستید، اگر امامی هستید پس چرا فقط طرفداری میکنید و به گناه شیخیه اعتراف نمی کنید. بنده میگویم همان اعتقاداتی که شما از ان حمایت میکنید سبب تاسیس فرقه ضاله بهائیت شده، نه اینکه صرف شاگردی باب سبب این مطلب شده باشد، باب تنها یکی قطعه از این پازل بوده است و عامل اصلی فتنه اعتقادات فاسد شیخیه بوده که در صدد نشر ان در میان شیعه بوده است و بعدها این تبعات را به دنبال داشته است.

گفتید جانب احتیاط را پیش بگیریم. به نظر بنده حرف اشتباهی است مگر شیخیه کم مرتکب اشتباه و خلاف شده که ما در مورد او احتیاط کنیم. مگر ایت الله بروجردی بزرگ نفرمود که ابوالقاسم ابراهیمی بر خلاف شیوه امام صادق علیه السلام حرف میزند. مگر ایت الله مکارم که شما از وی تقلید میکنید نفرموده از شیخیه دوری کنید. به نظرم شما باید جانب احتیاط را بگیرید و از شیخیه حمایت نکنید، بنده گام به گام با علما و مراجع عصر خودم از شیخیه دوری میکنم و از انحرافات آنها تبری می جویم و اگر حرف و منطق شما سبب شود تا جوانی منحرف شود تبعاتش با شماست.

لطفا به استفتائات آیت الله مکارم به این ادرس مراجعه کنید: آیت‌الله مکارم شیرازی، استفتائات، قم: انتشارات علی‌بن‌ابیطالب (ع)، چاپ اول، سال ۱۳۹۳ ه.ش، ج ۴، ص ۵۰۰، س ۱۳۶۴. فتوای فقهی ایشان دوری کردن از تمامی شیخیه است (چه شیخیه کرمان و چه شیخیه اذربایجان، فرقی ندارد) و اینکه شما میگوئید: شیخیه باقریه، در واقع شیخیه باقریه جداشده از شیخیه کرمان است که همزمان با دورۀ رهبری «محمد خان» در کرمان، «محمد‌باقر خندق آبادی»، نمایندۀ حاج محمد کریم خان در همدان، اعلام إنشعاب کرد و در همدان، فرقۀ شیخیۀ باقریه را بنا نهاد.

اولا ثابت کنید که پرفسور کربن مورد قبول علمای شیعه است، سپس بگوئید که حرفهای وی مورد قبول است. کربن تمام هدفش حمایت همه جانبه از شیخیه بوده است و همان حرفهایی را زده که علمای شیخیه زده اند و همان اشکالاتی که بر شیخیه است بر کربن هم هست. لطفا نام چند نفر از آن علمایی را که توبه کردند با ذکر مدرک و سند بیاورید تا ما هم توبه کنیم. لطفا ادعای بدون سند و مدرک نکنید. در کتب شیخیه تنها نام پسر شهید ثالث ذکر شده که به قول خود شیخیه او توبه کرده است ولی اولا این را خود شیخیه اعتراف کردند نه پسر شهید ثالث، ثانیا نام کسی را بیاورید که مورد قبول باشد نه اینکه پدربزرگ شخصی جایی در روستایی توبه کرده و ان را دلیل بر حرف خود بیاورید.

نظر بنده این است که مباحثه با شما وقت تلف کردن بوده وهیچ نتیجه ای در بر نخواهد داشت ، فقط در یک کلام به شما بگویم ما هیچ دشمنی وکینه باعلما وفقهای شیعه نه گذشته ونه حال نداشته وهرگز خودمان رافرقه حساب نکرده ایم کما اینکه علمای شیخیه به فکر فرقه سازی نبوده اند، ومرحوم علامه طباطبایی رصوان الله علیه در کتاب شیعه در اسلام به صراحت اعلام کرده اند که دوطایفه شیخیه وکریمخانیه نظر به اینکهاختلافاتشان در پاره ای از مسائل نظری بوده نه اصل مسائل دین آنها را جزو فرقه حساب نکرده ایم ، اگر شما بهتر از علامه می فهمید اعلام کنید که مردم اطلاع پیدا کنن والسلام علی من اتبع الهدی .

پس شما از شیخیه هستید که این همه طرفداری می کنید. در مقابل کلام علامه، علامه مصباح یزدی فرموده است: و اما کریم‌خان‌کرمانی، کسی است که دکان باز بوده، و به فرقه‌سازی و أنا رجل گفتن در مقابل اکابر علمای عصر پرداخته است. لینک مطلب: http://www.adyannet.com/fa/news/14268

سلام.واقعا برای شما متأسفم ک هنوز گوهران گرانبهایی چون شیخ احمد احسایی و سیدکاظم رشتی و حاج محمد کریم کرمانی و میرزا محمدباقر شریف طباطبائی را نشناخته و قدر نمیدانید وقتی هنوز تاریخ را درست نخوانده اید و فرق میان مرحوم حاج محمد کریم کرمانی و فرزند ناخلفشان ممدخان کرمانی را نفهمیده اید. حاج محمدکریم کرمانی ک حتی لفط خان را هم فرموده بودند نباید دنبال اسمم بگویید کجا و انأ رجل گفتن!!! ممد خان بعد از پدر ادعای وحدت ناطقی کرد و در دین بدعت کرد ک لعنت خود مرحوم محمدکریم کرمانی براو باد ک شیخیه را بدنام کرد.خدا لعنتش کند. بروید کتاب 30 فصل آقای کرمانی را مطالعه کنید(بدون غرض) ک پاسخ تمام تهمت ها را داده اند. کتاب دره نجفیه آقای شریف طباطبائی را (بدون غرض)مطالعه کنید جلد دوم برهان آخر در رد وحدت ناطق است پس چرا با این همه کتاب و رساله که در رد وحدت ناطق نوشته شده بازهم این تهمت تکراری را به این مکتب مظلوم وارد می کنید.. هیچ کدام از مشایخ و بزرگان و علمای شیخیه باقری ادعای وحدت ناطق نداشته و ندارند. تهمت های دیگر همچون معاد و معراج را روحانی دانستن و ... را هم ک خود مشایخ شیخیه به محکم کلام رد کرده اند و گفته اند معراج و معاد را هم روحانی و هم جسمانی می دانند و وظیه همه مسلمانان این است ک نسبت به صحبت شخص،اورا کافر یا مومن بخوانند و نباید بگوییند از فحوای کلامش اینگونه فهمیدم ک نظر او غیر از این است و همچنین نباید به متشابهات کلام شخصی به خصوص حکیم عالم،حکم صادر کرد ،بله باید متتشهات کلامش را به محکمات رد کنیم. در مورد فرق باطله باب و بهاییت،اولین کسی ک توانست باب را با ادله حکمیه رد کند از علمای شیخیه بودند و سایر علما با دلایلی از شرع مثل شک در میان نماز و ... میخواستند باب را رد کنند،آقای محمدکریم کرمانی،با دلیل از قرآن و روایات،دلایل عقلی و نقلی، باب را رد کردند و اینکه شیخ احمد احسایی را عامل حمله به کربلا میخوانید،بی انصافی محض است.... خواهشا تاریخ را مطالعه کنید. مطبی ک در فضای مجازی منتشر شده از این قرار است: شیخ احمد احسائی، در مهم‌ترین اثرِ خویش، یعنی شرح زیارت جامعۀ کبیره، معاویه، ابوبکر، عمر و… را کافر شمرده، که هیچ اعتقادی به توحید، نبوت و معاد نداشته‌اند. شیخ در کتاب خویش می‌نویسد: «آنها صریحاً وحدانیت خدا، نبوت محمّد (صلّی الله علیه و آله) و معاد را انکار می‌کردند». عده‌ای از مردم عراق، وقتی از این عمل شیخ مطلع شدند، آن کتاب را نزد حاکم بغداد، داود پاشا، بردند و گفتند: «شیخ احمد، مذمّت خلفا را کرده و قدح در ابوبکر، عمر و عثمان می‌کند». داود پاشا هم که از کشتن و مجازات بیمی نداشت و نسبتِ به شیعیان بدبین بود، فردی را مأمور کرد، تا با قوای خویش، کربلا را محاصره و آنجا را به خاک و خون کشد. در پی این دستور و در سال ۱۲۴۱ ه.ق. کربلا محاصره و شیعیان آنجا به شدت سرکوب و مراکز دینی تخریب و مزارع کشاورزی مردم نابود شدند، به‌طوری‌که مردم با خوردن تخم پنبه خود را از مرگ نجات می‌دادند. حتی لشکریان دشمن، به حرمین شریفین نیز رحم نکردند و آنجا را به توپ و گلوله بستند. مدینة الحسین، محمد‌حسن آل کلیدار؛ به نقل از: شیخیه زمینه ساز بابیه، سید محمد حسین فقیه ایمانی، ص ۶۷-۶۸، انتشاراتی راه نیکان، تهران، ۱۳۸۹٫ کانال ادیان فرق و مذاهب پاسخ این مطلب، به جای آنکه مذمت مرحوم شیخ اَحسائی باشد، مذمت و توبیخ و قدحِ کسانی است که کتاب و نوشته ایشان را به داود باشا نشان دادند!اینکه در متن فوق نوشته شده «عده ای از مردم عراق» منظور جز افرادی هستند که به ظاهر شیعه بودند و دشمنی با شیخ احسا داشتند و خواستند ضد این شخصیت سعایت کنند؟! کدام شیعه معاویه را خوب می داند و اعمال ظالمانه وی را چشم پوشی می کند که شیخ اَحسائی چنین کند؟ و کدام شیعه نظر مساعد به ابوبکر و عمر دارد که شیخ احسائی داشته باشد؟ و آن سه نقطه بعد از کلمه عمر، شاید منظورش یزید بوده است! و کدام شیعه و سنی یزید را خوب می داند که شیخ احسائی خوب بداند؟! و مگر فقط ایشان در کتاب خود از این گونه افراد مذمت کرده اند؟ کتب علماء شیعه مشحون به این مطالب است و همین نقلی هم که در کتاب شرح الزیاره آمده است، روايتی است که مرحوم سيد هاشم توبلی بحرانی در كتاب معالم الزلفی نقل می كند مشهور به نقل دیک الجن پس مقصر ماجرا این توطئه کننده ها بودند؛ نه آن بزرگوار که در کتاب خود نقلی کرده است نمیدانم پاسخ هایم مفید واقع می شود یانه اما از صمیم قلب خواستارم، دشمنی با این مکتب را کنار بگذارید شما ک دم از وحدت می زنید چرا عناد و دشنمی اظهار میکنید. از جناب meftah خواستارم اگر مطلبی دارند بفرمایند...

علامه مصباح یزدی از آنجایی که نظرشان در مورد شیخ احمد احسایی مثبت می باشد،مطمئن باشید اگر تمام کتب محمد کریم کرمانی را مطالعه نمایندنظرشان به کلی تغییر خواهد چون انسان وارسته ومنصفی می باشند

ایشان فقط در بعض مسائل شیخ را تایید کرده و فرموده احسایی انحرافاتی هم دارد، اما در مورد یک ادم دکان باز دیگیر نمیتوان کاری کرد.

سلام خدمت شما. تشکر می کنم از متولیان سایت بابت تزکیه علامه طباطبائی و علامه مصباح یزدی دراتهام حمایت از فرقه ضاله شیخیه.

فسیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون. در تمام کتب حاج کریمخان کرمانی متن خود کتاب نه جای دیگه و کتاب منتقد دیگر. از متن خود کتب ایشون هرچیزی که خلاف عقیده ی شیعه و خلاف روایات اهل بیت هست را اگر یافتید بنده حاضرم مباحثه ی رو در رو اگر در شهر مشترک هستیم و اگر نه مناظره ی تلگرامی در گروه یا شخصی انجام دهم. هر مطلبی باشد که ایشان بیان کرده و مخالف شیعه باشد ارجاع ندهید حرفی دارید بزنید و بیاید صحبت نمائیم و الا زیاد بودند کسانی که حتی به پیامبر خدا افترا می‌زدند بنده با کمال میل آماده ام. آی دی تلگرام: @immigmig

سلام نظر صاحبان سایت متاسفانه مغرضانه و یکطرفه به قاضی رفتن است شیخ احمد احسایی از علمای طراز اول است و کسی می تواند درباره ایشان نظر دهد که در حدی از علم باشد خطیب صحن امام حسین علیه السلام یک سال قبل همین فرمایشات شما را تقریبا روی منبر بر زبان آورد اما در برابر جواب پیروان شیخ الکن ماند و متوجه شد که مرتکب چه اشتباهی شده است و روی همان منبر یک ماه بعد با پوزش از جمع از شیخ بعنوان علامه و وحید دهر یاد کرد کسی که ازصاحب جواهر اجازه اجتهاد گرفته وبه بحرالعلوم اجازه می دهد شخصی است که شما و امثال شما می توانید درباره او نظر دهید ؟بله معلم ابتدایی از استاد دانشگاه وقتی تنها باشد و اطرافش در حد ابتدایی باشند ایراد می گیرد و برای آنها آن را اثبات می کند اما مهم آن است که چند استاد دانشگاه باشند و بعد بیاید نظر دهد. در ضمن السلام علی من اتبع الهدی را پیامبر صلی الله علیه و آله برای کسانی می نگاشت که امیدی به هدایتشان نبود امیرالمومنین علیه السلام نیز در آخرین نامه به معاویه چنین نوشت که امیدی به هدایتت نیست . شما که این مسئله ابتدايي را رعايت نكرده ايد حق دارید که به این و آن بپرید.

سلام. اینکه بگویید شیخ بسیار باسواد بود و منتقدین بسیار بی‌سوادند، که نشد پاسخ. بین فحش و پاسخ فرق است. شما اگر میگویید شیخ باسواد بود و درست میگفت، بسیار خوب. پاسخ علمی بدهید. ضمنا وقتی این امکان به شما داده شده که از شیخ دفاع کنید یعنی یک طرف به قاضی نرفتیم. بلکه تریبون برای دفاع در اختیار شماست. نشان به آن نشانی که شما میتوانید کامنت بگذارید و پاسخ دهید و دفاع کنید. نظر شما هم منتشر شده است.

در ذیل بحث معرفت شیعه یا همان رکن رابع، از مقامات عالیه ای بحث میشود که افرادی مانند سلمان (ع) ، ابالفضل (ع) یا زینب کبری (س) در آن مراتب قرار دارند. و آن مراتب را به چهار رتبه: نقباء کلی، نجباء کلی، نقباء جزئی و نجباء جزئی تقسیم میکنند. برای خواندن ادله مربوطه به جلد چهارم ارشاد العوام مراجعه شود و ما نیز در آینده به این موضوع خواهیم پرداخت. اما در این پست به اتهامی میپردازیم که بعضا خود شیخیه نیز به آن گرفتار شده و منحرف شده اند. به عقیده مرحوم کرمانی اع نقبا و نجبا اسماء امام هستند و حال که امام غایب است نام های ایشان هم باید غایب باشد، و اینکه در زمان غیبت هر که خود ادعای نقابت و نجابت کند و یا به دیگری نسبت دهد کاذب است. چنانکه بعضی از شیخیه این نسبت را به مشایخ خود داده اند و ایشان هر کدام در زمان خود تبری کرده و قائل به آن را لعن کرده اند. چنانکه خود مرحوم کرمانی اع در کتاب چهارفصل میفرماید: بعضی از شما مرا رکن رابع می دانید و مشایخ را رکن رابع می دانید اگر مراد شما آن باشد که من گفته ام و نوشته ام و اعتقاد دارم، چند احتمال دارد، اگر مقصود آن باشد که علمای شیعه قاطبهً سلف و خلفِ ایشان رکن رابعند از ایمان – یعنی  رکن  اول  معرفت خداست و رکن دوم  نبوت است و رکن سوم معرفت ائمه سلام الله علیهم و رکن چهارم معرفت علمای شیعه برای تقلید و اخذ مسائل – این اختصاصی به من و مشایخ من ندارد، همۀ علما رکن رابع ایمانند، و اجماعی علماست که بعد از امام مردم یا  مجتهدند و فقیهند یا  مقلد و اخذ کنندۀ  از ایشان و برای کسی که فقیه نیست واجب است که فقیهی را بشناسد و تقلید کند، این دین من است، شاهد به غایب برساند، و اگر مقصود از رکن رابع نقیب و نجیب است به طورهایی که وصف شده است در اخبار و در بعضی از کتابها نوشته ام و مرا کسی از شما نقیب بگوید یا نجیب از او و الله العلی العظیم که بیزارم، و ملعون است او، چرا که غلوّ است در شأن من، و والله من قابل آن مقامات نیستم و هرگز بر زبان من و بر قلم من و بر خاطر من جاری  نشده  است، و  خدا  مرا  لعنت کند اگر چنین ادعائی کرده باشم یا داشته باشم، و روز قیامت مخاصمه میکنم با کسی که این نسبت عظیم را به من بدهد و او ملعون و فاسق است در نزد من، و اگر نسبت به سید مرحوم و شیخ مرحوم می گویند و الله العلی الغالب که من از سید مرحوم با نهایت  محرمیت به ایشان چنین  ادعائی نشنیدم، و هرکس نسبت نقابت یا نجابت به ایشان دهد خداوند او را به جمیع لعنتهای خود لعن نماید، و ایشان از آن بیزارند، چنانکه در حیات ایشان بعضی این نسبتها می دادند به ایشان و ایشان تبری می فرمودند، و نقبا و نجبا در زمان غیبت محجوبند چنانکه امام ایشان محجوب است، و هرکس بگوید من ایشان را می شناسم دروغ گفته است.

در ذیل بحث معرفت شیعه یا همان در ذیل بحث معرفت شیعه یا همان رکن رابع، از مقامات عالیه ای بحث میشود که افرادی مانند سلمان (ع) ، ابالفضل (ع) یا زینب کبری (س) در آن مراتب قرار دارند. و آن مراتب را به چهار رتبه: نقباء کلی، نجباء کلی، نقباء جزئی و نجباء جزئی تقسیم میکنند. برای خواندن ادله مربوطه به جلد چهارم ارشاد العوام مراجعه شود و ما نیز در آینده به این موضوع خواهیم پرداخت. اما در این پست به اتهامی میپردازیم که بعضا خود شیخیه نیز به آن گرفتار شده و منحرف شده اند. به عقیده مرحوم کرمانی اع نقبا و نجبا اسماء امام هستند و حال که امام غایب است نام های ایشان هم باید غایب باشد، و اینکه در زمان غیبت هر که خود ادعای نقابت و نجابت کند و یا به دیگری نسبت دهد کاذب است. چنانکه بعضی از شیخیه این نسبت را به مشایخ خود داده اند و ایشان هر کدام در زمان خود تبری کرده و قائل به آن را لعن کرده اند. چنانکه خود مرحوم کرمانی اع در کتاب چهارفصل میفرماید: بعضی از شما مرا رکن رابع می دانید و مشایخ را رکن رابع می دانید اگر مراد شما آن باشد که من گفته ام و نوشته ام و اعتقاد دارم، چند احتمال دارد، اگر مقصود آن باشد که علمای شیعه قاطبهً سلف و خلفِ ایشان رکن رابعند از ایمان – یعنی رکن اول معرفت خداست و رکن دوم نبوت است و رکن سوم معرفت ائمه سلام الله علیهم و رکن چهارم معرفت علمای شیعه برای تقلید و اخذ مسائل – این اختصاصی به من و مشایخ من ندارد، همۀ علما رکن رابع ایمانند، و اجماعی علماست که بعد از امام مردم یا مجتهدند و فقیهند یا مقلد و اخذ کنندۀ از ایشان و برای کسی که فقیه نیست واجب است که فقیهی را بشناسد و تقلید کند، این دین من است، شاهد به غایب برساند، و اگر مقصود از رکن رابع نقیب و نجیب است به طورهایی که وصف شده است در اخبار و در بعضی از کتابها نوشته ام و مرا کسی از شما نقیب بگوید یا نجیب از او و الله العلی العظیم که بیزارم، و ملعون است او، چرا که غلوّ است در شأن من، و والله من قابل آن مقامات نیستم و هرگز بر زبان من و بر قلم من و بر خاطر من جاری نشده است، و خدا مرا لعنت کند اگر چنین ادعائی کرده باشم یا داشته باشم، و روز قیامت مخاصمه میکنم با کسی که این نسبت عظیم را به من بدهد و او ملعون و فاسق است در نزد من، و اگر نسبت به سید مرحوم و شیخ مرحوم می گویند و الله العلی الغالب که من از سید مرحوم با نهایت محرمیت به ایشان چنین ادعائی نشنیدم، و هرکس نسبت نقابت یا نجابت به ایشان دهد خداوند او را به جمیع لعنتهای خود لعن نماید، و ایشان از آن بیزارند، چنانکه در حیات ایشان بعضی این نسبتها می دادند به ایشان و ایشان تبری می فرمودند، و نقبا و نجبا در زمان غیبت محجوبند چنانکه امام ایشان محجوب است، و هرکس بگوید من ایشان را می شناسم دروغ گفته است.

هرچه کتاب بنویسند دررد اتهامات به ان بزرگواران باز دشمنان انها راتکرار می کنند

قیامت بگن عمر شما صرف چه کاری شد؟ بگیم بحث کردیم بررسی کردیم شیخیه یا شیعه یا ۲۲ هزار فرقه دیگه کدوم حق بوده! از نظرگاه است ای مغز وجود،اختلاف مومن و گبر و یهود. موجودات عجیبی هستیدا.از قم یکبار به رم بروید قطعا جهان بزرگتر از کاسه سرماست.

نوشته تان ناشی از غرور و غره شدن به نداشته هاست. اخوی! عمر را باید در راه شناخت حق طی کرد. حال میخواهد در قم باشد یا رم. جهان خیلی خیلی بزرگتر از آن چیزی است که شما و بنده تصور میکنیم. دیدنی ها و شنیدنی های فراوانی در دنیا هست.

اگر مخالفین شیخیه توانستند یک دلیل قانع کننده بیاورند که اصول دین پنچ تا است اونوقت بیایند با شیخیه بحث کنند و ایراد بگیرند که چرا اصول دین شما چهار تا است یا در بقیه اعتقادات تا جوابش را بگیرند ولی تا دلیل قانع کننده نیاورند صلاحیت بحث و ایراد گرفتن به شیخیه را ندارند اول اصول دین باید درست شود بعد باقی اعتقادات بسم الله یک دلیل قانع کننده بیاورید

معلوم است که قاضی نه خدا شناس بوده و نه اسما و صفات میدانسته چیست و به روایات هم رجوعی نداشته عاقبت کسی که دلداده امثال ابن عربی و مولوی باشد همین است که خودش را با این اظهار نظر ها رسوا میکند آخر تو کجا و عبارات حکیمانه و نورانی شیخ احسایی کجا که بخواهی نظربدهی برو دنبال همون ابن عربی ناصبی

اقا من از ان شیخی هایی هستم که متاسفانه زیاذ اهل نماز و روزه و عبادت نیستم ولی چیزی که در این مکتب شیخیه میبینم اینکه در صد انسانهای با تقوا و متدین و خدا ترس بسیار بالا است . و به نظر من ظلم میکند کسی که به این مردم تهمت برند که اینها بهایی هستند و تهمت های دیگر چون ما فرقه نیستیم ما شیعه 12 امامی هستیم با قبول همه اصول شیعه. شیخیه یک مکتب است و نظراتی دارند که شما میتوانید قبول یا رد کنید و هیچ کدام از این نظریات هم مغایر با قران نیست که شما بگویید چون این نظریه را دارند از دین خارج شده اند و ما هم نمیگوییم هر کس با این نظزیه مخالف است از دین خارج شده ما ناراحتیم از کسانی که بدون تحقیق به ما تهمت میزنند و ما را در ردیف بهاییت میگدارند

سلام ، چرا پست منصف که عادل باقر زاده هم اون رو تکرار کرده نمی دهید. اگر محمد کریم کریمانی می خواست برای خودش موقعیت درست کنه ، چرا کسانی که او وسید کاظم رشتی و شیخ احسایی رو رکن رابع به معنی اسم امام بدونن لعنت می کنه؟

آرای شیخ احمد احسائی در دوران مشروطیت شیعه را زنده کرد بویژه با دسته گلی شیخ فضل اله نوری آّ داد اگر نبود آرای شیخیه ، شیعه مسدود می شد. فراموش نکنید ستارخان و ثقه الاسلام و حتی به بیانی میرزا رضای کرمانی قاتل شاه ملعون شیخیه بودند

از قرار معلوم، شیخ فضل الله نوری انسانی باهوش و باشرف‌ بود. مشهور است لحظاتی که میخواستند شیخ فضل الله را در زمان قاجار اعدام کنند به او پیشنهاد کردند به سفارت روس یا شاید انگلیس پناهنده شو تا نجات پیدا کنی. اما شیخ حاضر نشد تن به این کار بدهد و مرگ را ترجیح دادن

خیلی از حمله‌هایی که به شیخ فضل الله نوری میشه شاید به این خاطر هست که شیخ فضل الله آینده رو میدید و اهل ساخت و پاخت هم نبود.

چقدر آسان تکفیر می‌کنید و از خدا و روز جزا هراسی ندارید!

با احترام عزیزم شما در یک مقاله علمی چرا رفرنس های نامعتبر بکار میبرید در مقاله ذکر شد که آقای قوچانی کتاب شرح الزیاره را اوردن و شروع به قرائت نمودند و بعد از گذشت قریب یکساعت استاد محترم اقای قاضی فرمودند کافی است الخ ،برادر گرامی یک کجای شرح الزیاره مشکل ذاشت با ذکر صفحه و سطر ثانیا چرا علت اشتباه بودن مورد را متذکر نشدند و ثالثا چرا اثبات هایی میاورند مالایطاق ؟به بنده پاسخ اجمالی عنایت فرمائید ممنون از کلیه عوامل

مجددا سلام علیکم و رحمه الله یک سوال دیگر فرمودید که بابیه و بهائیه از شیخیه منشعب شده اند و بها الله و علیمحمد باب در مکتب شیخ احسایی درس خوانده اند پس شیخ مقصر است ،یک امام صادق استاد حنفی بوده پس نستجیر بالله امام صادق مقصر است ثانیا یک استاد عربی یا حسابان یا جغرافی در کلاس تدریس میکند و یکی در امتحان بیست میگیرد و دیگری ۹ پس مقصر استاد است که شاگرد ۹ گرفته برادر قیاس مع الفارق نفرمایید احقاقی ها حجت الاسلام ها و کرمانی و باقری ها و .... هیچ منافاتی با شیعه ۱۲ امامی ندارند چرا اهل سنت که اینهمه اختلاف بت شیعه دارد برادر است ولی شیخیه نه چرا در حج اقتدا به سنی جایز است ئ به شیخی نه چرا نکاح با سنی جایز است و با شیخی نه . والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

سلام علیکم این مغالطه هست دوست گرامی ما نمیگیم چون شاگردش بوده منحرف شده بلکه عقیده شما به رکن رابع یا هورقلیا زمینه به وجود امدن فرقه بابیت و بهاییت شد دوم اقتدا به عمریه رو هم ما شیعیان صحیح نمیدانیم نماز بی ولایت علی باطل هست بلکه از باب تقیه ما صحیح میدانیم

صفحه‌ها

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.