مختصری از زندگی اکهارت توله

  • 1393/04/23 - 12:34
در مکتب اکهارت نه ایمان، باور و اعتقاد سهمی دارد و نه خدامحوری و خداگرایی؛ نه ظلم‌ستیزی دیده می‌شود و نه خروش و حماسه؛ نه اقدام و مجاهدت دیده می‌شود و نه تقوا. اکهارت توله عصاره تمام تعلیمات خود را در کتاب نیروی حال خلاصه کرده؛ این کتاب که در بر دارنده آموزه‌های جدید وی در باب معنویت است، در حقیقت تجربه شخصی او در سلوک درونی گمراهش است.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_  اکهارت توله در سال 1948 میلادی در آلمان به دنیا آمد و سیزده سال نخست زندگی خود را در آنجا سپری کرد. کودکی وی پر از اظطراب، آشفتگی، کشاکش‌های فرساینده زندگی ماشینی همراه بود و او را تا مرز بحران روانی پیش برد؛ [1] او کودکی خود را دوران اندوه و ناراحتی توصیف کرد؛ چرا که والدینش پس از مشاجرات زیاد سرانجام از هم جدا شدند و این‌که احساس بیگانگی از محیط خشن و ناسازگار مدرسه را تجربه کرد. وی پس از آن بهمراه پدرش به اسپانیا رفت و در نوزده سالگی به انگلیس مهاجرت کرد.
گرفتار شدن به اضطراب، ترس و افسردگی موجب شد در جست‌جوی پاسخ برای درک فلسفه زندگی برآید و برای یافتن جواب سوال‌هایش به دانشگاه رفت.

در سال اول دانشجویی در دانشگاه لندن، به خانمی برخورد که به ظاهر دچار اختلال روانی و روان‌پریشی بود به گونه‌ای که با خودش حرف می‌زد اکهارت ابتدا وی را جدی نگرفت؛ ولی پس از این‌که او را تعقیب کرد، متوجه شد یکی از مدرسان دانشگاه است. این وضع برای اکهارت عجیب بود:
« من به استادان دانشگاه به صورت فرزانگانی می‌نگریستم که همه پاسخ‌ها را در اختیار داشتند و دانشگاه را معبد دانش می‌دانستم. چگونه ممکن بود شخص دیوانه مثل این خانم، بخشی از این مجموعه باشد!؟ » [2]

چند لحظه پس از دیدن آن زن، متوجه شد که او هم، حالتی شبیه آن خانم پیدا کرده و بلند بلند با خودش حرف می‌زد! وی نتیجه می‌گیرد که همه ما دیوانه‌ایم و تفاوت در این است که برخی آهسته و بعضی هم‌چون خانم بلند با خود حرف می‌زنند و بعضی مانند من فقط چند بار این حالت را تجربه می‌کنند.

« چند ماه بعد فاجعه‌ای رخ داد که شک مرا بیش‌تر کرد؛ یک روز، صبح دوشنبه، قصد داشتیم در سخنرانی یکی از استادان که عقایدش را بسیار می‌ستودم، شرکت کنیم که متاسفانه متوجه شدیم، او در تعطیلی آخر هفته با سلاحی که به سوی خود نشانه گرفته بود، خودکشی کرده است. حیرت کرده بودم؛ او استاد بسیار محترمی بود و به نظر می‌رسید که همه پاسخ‌ها را داشته باشد ». [3]

این رخ‌داد باعث افسردگی بیش‌تر اکهارت می‌شود. اکهارت تحصیل در دوره دکتری را متوقف کرد و حدود دو سال، وقتش را بر نیمکت پارکی در مرکز لندن گذراند و گذشتن دنیا را تماشا نمود. و با دوستان خود، در صومعه بودایی به عزلت نشست.

اکهارت پیرو هیچ سنت یا مکتب خاصی نیست. [4] وی در جایی می‌گوید:
« آموزه‌های من ترکیبی از آموزه‌های کریشنامورتی و رامانا ماهارشی است که در یک جا جمع شده‌اند ».
اکهارت توله متاثر از معنویت‌های شرقی است و آموزه‌هایی از بودا، پاتانجلی، کریشنامورتی، ذن بودیسم و هندوئیسم را تبلیغ می‌کند.

او صریحا می‌گوید:
« من هیچ چیزی ندارم که به شما یاد دهم، فقط می‌خواهم متوجه ظرفیت‌های درونی خود شوید و ببینید بر چه گنجی نشسته‌اید ». [5]

وی ضمن این‌که معتقد است آموزه‌ها و تعلیماتش در ادیان الهی آمده است تلاش می‌کند گفته‌های خود را فرازمانی و فرامکانی معرفی کند و به شکل غیر مستقیم کارآمدی مرام خویش و نارسایی تعلیمات ادیان را گوشزد کند.
نهایتا، اکهارت در این جمله بودا خلاصه می‌شود: « رنج وجود دارد و راهی برای خروج از رنج و ورود به آرامش وجود دارد ».

در پایان باید گفت: در مکتب اکهارت نه ایمان، باور و اعتقاد سهمی دارد و نه خدامحوری و خداگرایی؛ نه ظلم‌ستیزی دیده می‌شود و نه خروش و حماسه؛ نه اقدام و مجاهدت دیده می‌شود و نه تقوا. اکهارت توله عصاره تمام تعلیمات خود را در کتاب نیروی حال خلاصه کرده؛ این کتاب که در بر دارنده آموزه‌های جدید وی در باب معنویت است، در حقیقت تجربه شخصی او در سلوک درونی گمراهش است. [6]

پی‌نوشت:

[1]. نیروی حال، اکهارت توله، ص 39.
[2]. زمینی نو، اکهارت توله، ص 40.
[3]. همان، ص 42.
[4]. سکوت سخن می‌گوید، اکهارت توله،  ص 7.
[5]. همان، مقدمه کتاب.
[6]. کاوشی در معنویت‌های نوظهور، ص 207 - 212

تولیدی

دیدگاه‌ها

برای نویسنده این مطلب و هر کسی که هم عقیده با ایشون است، آرزوی هر چه سریعتر به رشد رسیدن رو دارم. امیدوارم چنین لطفی به زودی شامل حال شما هم بشود. و منظور من مسلما طعنه و ... نیست. جدا از صمیم قلب چنین آرزویی کردم. و ناامید اصلا نیستم که به این مرحله خواهید رسید یا نه، چرا که ربطی به بهره هوشی ندارد و برای هرکسی ممکن است.

سلامps. دوست عزیز با بهره هوش بالا اگر نقدی دارید مستند بفرمایید وگرنه سکوت کنید

استدعا میکنم باری دیگر پیام بنده رو بخوانید. در هیچ قسمت از پیامم نگفته ام که من باهوشم و اما گویا شما قصد ترک این موضع اشتباهی که گارد گرفتید رو ندارید. عزیزانی که نظر گذاشتند مشخصا خوب توضیح دادند و بهتر از این رو میتونید در کتاب همین افرادی پیدا کنید که از روی بی خردی، نقدشون کردید. متاسفانه دین رو قاطی کردید با این مسئله. روشن ضمیری ربطی به دین نداره چرا که انسان با هر شرایطی روزی بهش میرسه. چطور میلیون ها میلیون نفر توی دنیا وحود داره و شما هنوز بر این باورید که فقط خودتون خوبید؟ در آمریکا، برزبل و کلا هر نقطه ای از جهان انسان های برتری هستند که از لحاظ خوب بودن، ما رو توی جیبشون قرار دادند و دم بر نمی آورند که ما برتریم فلذا بقیه زباله ای بیش نیستند. از انسان ها بت نباید ساخت بلکه باید راهشون رو در صورت خوب بودن ادامه داد. ما مخلوقات همه و همه با هم یکسانیم و مهم نیست چه ثروتی، مقامی، سوادی، اخلاقی و ... داریم. ابدا علاقه ای به توضیح نداشتم چون شما رو نه من، بلکه هیچ بشری نمیتواند قانع کند تا زمانی که دیدتون رو باز نکرده اید و لازمه ی این، رشد خود شماست. پیشرفت هرگز حاصل نخواهد شد مگر با حداقل یک بار زیر سوال بردن پدیده ها و مسائل. اگر همچنان بر این باور بودید که درست بود، ادامه اش بدید. اگر خیر، هر چه زودتر تغییرش بدید. و این زیر سوال بردن باید خردمندانه باشه. باید یک آن تمامی تعصبات، غرور و موضع گیری ها رو ریخت دور و عریان شد و از همون دید، که دید هیچ چیز است، نگریست. دلیل دیگری که لازم دیدم پاسخ بدم این بود که مبادا شما رو در هر گوشه ای از این جهان که هستید، آزرده خاطر کرده باشم سر اون قسمت هوش، هر چیزی گفتم خالصانه بود و دور از مفهوم کنایی. ما همه یکی هستیم. من شما هستم و شما من هستید. من در شما نگاه میکنم و خودم رو میبینم و حقیقت هستی گویا جز این نیست و انشالله که این سعادت شامل حال همه ما بشود و ما باشیم و عشق به همه چیز و هیچ چیز و فقط خدا باشد و عشق.

سلام ps. عجب. من تعجب میکنم که چرا حرف همدیگر رو متوجه نمیشیم! شما خودتون از یه طرف میگید باید یک آن موضع گیری ها و تعصبات رو ریخت دور ولی خودتون بدون دلیل دارید موضع گیری میکنید؟! بنده هم قصد بی احترامی ندارم ولی وقتی مطالب مستند رو مطالب بی خردانه میدانید بدون آوردن دلیلی خب انتظار واکنش هم از مخاطبتون داشته باشید. من در آخر یه سوال دارم؛ آیا به صورت کلی بررسی و نقد آرا جایز است یا نه؟ اگر هست پس چرا برای بنده خیر! بازم میگم اگر دلیلی مستند بر رد ادعاهای نوشتار بالا دارید سمعا و طاعتا بررسی میکنم. والسلام

این سایت رو ی روحانی اداره میکنه؟همه نقد ها طوری هست ک انگار تمام ادیان و تمام حرف ها و روش ها اشتباهن جز اسلام

سلام. اینکه این سایت رو کی اداره میکنه فرقی نمیکنه. در آموزه های دینی ما اومد «انظر ماقال ولا تنظر من قال» ما نگاه به بیان و تفکرات کردیم شما هم همین کار رو بکنید و اگر نقدی دارید بفرمایید. نکته ای که لازم میدونم بگم اینه که؛ بله هر حرفی در تضاد با حرف اسلام باشه باید در اون تامل کرد

دوست من کاش فقط یک بار به طور کامل و به دور از پیش قضاوت و تعصب کتاب نیروی حال اکهارت تول را میخواندی و بعد نقد میکردی

سلام سعید. کسی از پیش قضاوت نکرده. بالعکس احساس میکنم شما زود قضاوت میکنید و حرف ما رو متوجه نشدید. اساسا در خواند کتب این افراد شما کلمات معادل و معنای آن و دیدگاه نسبت به آن رو باید بزارید کنار و طبق تعریف اون باید مطلب رو بخونید و بفهمید که اونوقت تناقضات و تضادها صورت میگیرد

سلام دوست من والا بنده کتاب های این نویسنده را مطالعه کرده ام و بنابراین از نقد شما متوجه شدم که شما این کار را انجام نداده اید و صرفا بر مبنای یکسری پیش قضاوت های ذهنی شروع به نگارش این متن کرده اید. و خیلی ساده بدون هیچگونه اسندلال منطقی اینگونه نتیجه گیری کرده ای که " در مکتب اکهارت نه ایمان، باور و اعتقاد سهمی دارد و نه خدامحوری و خداگرایی؛ نه ظلم‌ستیزی دیده می‌شود و نه خروش و حماسه؛ نه اقدام و مجاهدت دیده می‌شود ونه تقوا" در حالی که اتفاقا برعکسه به طور مثال بخش اعظمی از آموزه های این معلم معنوی در ارتباط با شناخت نفس و نحوه مواجهه و مبارزه با اونه و همچنین باور به خدا به عنوان تنها واقعیت حفیقی و همیشگی و اصل و غایت هر پدیده اتفاقا دیدگاه های اکهارت بسیار نزدیک به عرفان اسلامی و حتی مکتب شیعه است بسیاری از جملات اکهارت دقیقا همون جملات امام علی هست که اون حضرت ۱۴۰۰ پیش گفته دوست عزیز من این نصیحت من رو قبول کن یک بار بدون پیش قضاوت کتاب های این نویسنده رو کامل بخون اون وقت بیا و یک نقد منصفانه و درست بنویس

اگر جملات اکهارت توله همان است که امام علی (ع) 1400 سال پیش گفتند, خوب چرا باید چنین شخصی را معلم معنوی خود قرار بدهید؟ چرا مستقیم سراغ امیرالمؤمنین و احادیث و حکایات تاریخی زندگی ایشان نمی‌روید؟

دوست عزیز. الان پائولو هم در مورد شناخت و معرفت صحبت میکنه، اکنکار و پال تؤیچل هم صحبت میکنه، اشو هم از نفس صحبت میکنه، والش هم از نفس صحبت میکنه و صوفیه هم صحبت میکنه همچنین اسلام هم صحبت میکنه و همه اینها تضاد دارند و میگن حرف ما درسته. بله در جاهایی حق گفته شده و منکر نیستیم ولی حق باطل که باهم مخلوط بشه دیگه اون سلوک، سلوک مورد اعتمادی نیست درسته؟ خب در مورد اکهارت همین صدق میکنه. قبلا هم گفتم شما نباید کلماتی که اکهارت به کار میبرد را با معنایی که در ذهنتون هست مطابقت دهید بلکه باید ببینید منظور او در مورد اون کلمه چیه؟ یه مثال بزنم که راحت باشه مطلب براتون. مثلا بخشش رو چی معنا میکنید؟ یعنی کمک به دیگران و... درسته؟ ولی در مبانی اکهارت به معنای گذشت از خود و نداشتن ندامت است یعنی از گذشته و کارهای خود ولو بد ناراحت نباش. خب این آیا با مبانی ما و اسلامی درست درمیاد. یا شما بگو عقل این رو میپذیره که انسان ولو از کار بد خودش ندامتی نداشته باشد؟

جنگ هفتاد ودو ملت همه را عذر بنه چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدن دوستان عزیز انصاف کجاست؟ کتاب نیروی حال پر است از کلام عرفای دین خودمون مثل حافظ، سعدی، مولوی، شبستری، ابن عربی ... سرتاسر این کتاب رنگ خدایی دارد. افسوس که مردم دنیا با اتصال به اندکی از معارف حقه ی اسلامی، می شوند نفر اول تاثیر گذار معنویت در جهان، و بسیاری را از دردهای دنیایی به عالم وحدت سوق می دهند، اما ما در کنار اقیانوس و تشنه افسوس

سلام و با احترام محمد. افسوس باید خورد که شما در کنار این همه عارف اسلامی دفاع از شخصی میکنید که پایه فکر او اومانیسم است؟/// فطرت انسان بر معنویت خواهی و خداپرستیه عزیز دل و اگر کوچکترین شباهت را دید در کلام شخصی نباید حمل بر این همانی کرد وگرنه آموزه های اومانیستی و لیبرالیسم کجا و دین اسلام کجا؟ باید خواستگاه کلام او برای شما مشخص شود تا مطالب روشن شود. میتوانید بخوانید و ببینید.

کتاب نیروی حال خیلی خوبه حتما بخونیدش ضرر نمیکنی واقعا من رو از افسردگی نجات داد

صرفا جهت اطلاع. کسی منع نکرده از خوندن کتاب و در اینجا انحرافات فکری فقط گوشزد داده شده

آقای محمد طاهای عزیز حداقل به خودت یکبار زحمت مطالعه آثار این نویسنده رو بده و بعد اتهام امانییسم بودن رو بزن من میدونم که نیت شما خیره و قصدت جلوگیری از انحراف جوانهاست ولی دوست عزیز، شما بر پایه یکسری فرضیات و کج فهمی ها داری قضاوت نادرست میکنی. کسی نگفته که عرفای اسلامی و ائمه رو بزاریم کنار و بریم سراغ اکهارت تول چون اساسا اینها در تقابل هم نیستند. ولی متاسفانه شما از روی جهل این گونه نتیجه گیری میکنید.

سلام دوست عزیز. کج فهمی؟! از من یا شما؟! همین اتفاقا یکی از مشکلات ماست که به راحتی آموزه های از این قبیل کتاب ها رو با گزاره های ذهنیمون تطبیق می‌دهیم. باید بدونیم که اون چیزی که در این کتب یاد میشه لزوما با گزاره های دینی ما مطابقت ندارد مثلا وقتی از بخشش صحبت میکنند اون بخششی که در ذهن ما و در دین ماست نیست چرا که بخشش در دین ما یعنی گذشت از خود و منافع خود برای دیگران و خدا. ولی معنای بخشش در تعریف او یعنی سرزنش نکردن خود. و کلمات دیگر. پس باید با قرائن متقدم و متاخر کلام این نویسنده دانست که منظور وی چیست ن به صرف ترجمه ی تحت لفظی او.

جالبه که شما حتی معنی این جمله را هم درست نفهمیده اید و چندین بار دیگران را متهم کرده اید که این شماها هستید که منظور پلید نویسنده را درک نمیکنید و فقط حرف های او را با تصورات ذهنی خودتان تطبیق داده اید برادر عزیز دل، اگر امثال اکهارت میگن دست از سرزنش خود بردارید منظورشان این نیست که هر غلطی خواستید بکنید و بعد خودتون رو تبرئه کنید منظورشون این هست که حساب نفس خود رو از من واقعی خودتون که همون ذات الهیتون هست جدا کنید و فقط زمانی میتونین این کار رو انجام بدین که با عمق جان به حقیقت این امر پی ببرید. اون وقت هست که به درستی متوجه اشتباهات گذشته و دلیل انجام آنها میشین و نه تنها تکرار نمیکنی بلکه درصدد جبران هم بر میای. اون هم در فضایی آکنده از آگاهی و بصیرت نه آلوده به رنج ناشی از سرزنش خود. آخه چه طور ممکنه کسی که خودش در رنج و غذاب شدید هست بتونه گذشته پر اشتباهشو جبران کنه. این مثله این میمونه که پزشکی خودش دچار بیماری واگیرداری باشه و بخواد دیگرانی رو از شر بیماری نجات بده. البته اینها برداشت ذهنی بنده نیست بلکه توضیحاتی هست که خود این شخص در آثار خودش به روشنی بیان میکند. این که از شما خواسته شده که اول به خوبی اثر رو مطالعه کنید و بعد به خودتون اجازه نقد بدید به همین دلیل بود. مطمئنا اندیشه های اکهارت هم مثل تمامی اندیشمندان و حتی عرفا قابلیت نقد داره و اتفاقا خودشون هم ادعای این رو ندارن که ما بدون عیب و ایرادیم. این افراد فقط میخواستن تجربیات معنوی خود رو در اختیار دیگران بگذارن.

سلام. ببینید همونطور که شما قائلید به نقد مطالب اینجا هم نقد شده نه بیشتر.بعد میشه دقیقا بفرمایید فرق «نفس» و «من واقعی» چیه؟ که حسابشون جداست؟؟؟

هستی و وجود واقعی شما همان روحی است که خداوند از خود در شما دمیده است. (نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی) اما در زیر لایه نفس (من دروغین) پنهان است. که در واقع این همان ابتلا و امتحان ما انسانهاست. انسان اگر بتواند نفس رو که ریشه تمامی اشتباهات، رنج ها ، منیت ها ، لجاجت ها و در واقع همه بدبختی هاست در خود تشخیص بده اون وقت نسبت بهش آگاه و بصیر میشه و در عین حال متوجه اون ذات الهی در خود و نه تنها در خود بلکه در تمام عناصر و پدیده ها میشود. آنان که طلبکار خدایید، خدایید حاجت به طلب نیست شمایید، شمایید چیزی که نکردید گم از بهر چه جویید؟ کس غیر شما نیست،کجایید،کجایید؟ خواهید ببینید رخ اندر رخ معشوق زنگار زآیینه به صیقل بزدایید چنین انسانی پتانسیل این رو پیدا میکنه که به مبدا اتصال پیدا کنه (اتصال عاشق و معشوق) به این اتفاق در مکتب عرفا میگن روشن شدگی که در واقع کمال انسانیت هم هست. میان عاشق و معشوق، هیچ حائل نیست تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز

ببینید قرار شدفرق من واقعی و نفس رو بفرمایید بله نفس می‌تواند عامل بدبختی شود و ... ولی ما فعلا کاری به اینا نداریم. ضمنا ما مخالف عرفان نیستیم و طالب عرفان نابیم نه عرفان کاذب. و این تفکیک را توسط عقل و شرع تشخیص می دهیم

دوست من، بنده پاسخ سوال شما را به شکل کامل داده ام اگر جواب را نگرفته ای پاسخ بنده را یکبار دیگر در آرامش مطالعه کن. در ارتباط با بحث نقد هم که فرمودی باید عرض کنم که متنی که در اینجا گذاشته شده نقد نیست بلکه یک نتیجه گیری متعصبانه بر مبنای پیش فرض های کاملا غلط هست. اگر فکر میکنی در اینجا نقد اتفاق افتاده، باید با کمال احترام خدمتت عرض کنم که از اصول نقد اطلاع درستی نداری. این مثله این میمونه که یک نفر بدون اینکه قران رو کامل و همراه با تفسیر درست مطالعه کنه، صرفا بر اساس چند آیه از قران و پیش فرض های ذهنیش، متنی تهیه کنه و در اونجا اینگونه نتیجه گیری کنه که قرآن کتاب خشونت و وحشیگری هست.

شما فرق من واقعی و نفس را بیان کردید؟! ببینید شما صرفا دو حالت نفس که همان اماره و لوامه باشد را بیان کردید و این مورد قبول ماست ولی شما در پیام قبلی بیان کردید که منظور امثال اکهارت تله اینه که ..... . و فرقشو بیان نکردید البته فرقی ندارند چون از دیدگاه ما اون دو یکی اند. بگذریم./// اما در مورد نقد این برداشتی است که بیان کردیم اگر نقدی دارید و علمی است بفرمایید

اتفاقا در مورد عرفای اسلامی هم همین سوتفاهمات وجود داره. به طور مثال همون آدم هایی که پتانسیل درک حرف های امثال ابن عربی نداشته و ندارن بهش اتهام ارتداد و انحراف میزنن. در حالی که امثال علامه طباطبایی و حسن زاده آملی هستن که واقعیت حرف های یک عارف رو متوجه میشوند.

قیاستون اشتباهه. چون اساس و تعریف ابن عربی با این گونه نویسنده ها در موضوعات عرفانی و معنویت یکی نیست. و گاهی اوقات تعریف اون ها در موضوع نفس و غایت هم یکی نیست. ابن عربی و به تبع شریعت و عقل رو دو مقوله تفکیک دهنده عرفان دروغین از راستین میداند ولی این گونه نویسنده ها نه تنها تفکیکی برای معنویت کاذب در ذهنشان نیست بلکه آن را گاها خوب می دانند. همانند سکس آزاد، بی بندباری، بی عقلی و.... . البته گرچه کلیات کلام ابن عربی مورد مقبول علمای عرفانی شیعه است ولی ان قلت هایی هم به کلام او وارد می کنند که مفصله.

سلام . اکهارت تول به مقام نفس مطمئنه رسیده که فراتر از نفس اماره و نفس لوامه است . آنچه او ذهن می خواند اشاره به نفس اماره و لوامه دارد . برای کسی که هنوز در مرحله نفس اماره است و نفس لوامه را مرتبه بالایی می بیند و آنرا وجدان می نامد و نهیب های آن را لازم می داند ، بخششی که اکهارت تول مطرح می کند قابل درک نیست . کاش می دانستیم که نقد درست زمانی مطرح می شود که کسی که در پله بالاتر ایستاده پله پایین تری خود را نگاه کند و مورد نقد و بررسی قرار دهد و نه برعکس.

سلام مریم. نمیدانم شما مسلمانید یا نه؟ ولی در صورت مسلمان بودن باید در اینگونه موارد به قرآن و معصوم مراجعه کنیم خداوند می فرماید واللهِ العزَّه و لرسولهِ و للمومنین منظور عزت نفس است که فقط خدا و رسولش و مومنین شامل حال عزت نفسند. انسان در اثر مبارزه با هواهای نفسانی و شیطانی به مقامی میرسد که شیطان را به ستوه می آورد و انسان در صورتی به نفس مطمئنه میرسد که بر مبنای تعقل عمل کند به خدا و تعالی راه میرسد طبق روایات اَلْعَقلُ ماعُبِدَ بِهِ الرحمن وَاكْتُسِبَ بِه الجِنان نفس موقعی به کمال میرسد که بنده کامل خدا شود و وظیفه ی عبودیت را به طور کامل انجام دهد و تکالیف خود را انجام دهد. حال چطور کسی که فارق از هر تکلیفی است (گرچه انسانیت دارد و ما این را نفی نکردیم) به نفس مطمئنه رسیده است؟ مشکل ما این است که زیاد می گوییم این همان است. گرچه این همان نیست و شاید شباهت داشته باشد ولی شباهتش صرف رنگ لعاب است نه حق و حقیقت.

فرق سالک مجذوب با مجذوب سالک را در عرفان اسلامی می دانید؟

سلام. بله سالک مجذوب کسی است که اول سیر سلوک کرده و به حق رسیده است ولی مجذوب سالک کسی است که در آغاز راهش جذبه بوده و رسیده// ولی همانطور ک گفته شد با جمع روایات و آیات غیر از مومن کسی به نفس مطمئنة نمی رسد پس این خصوص مومن است

شما دوست دارید مقلد وار آنچه خوانده اید و شنیده اید تکرار کنید و به خود بقبولانید که باور قلبی شما همین است . بهتر است تلاش کنید به آن منبعی برسید که اولیای الهی رسیدند و پیامهایی برای ما آوردند . قلب خود را از منبع تغذیه کنید نه از الفاظ و رسیده های دیگران . کپی برداشتن از روی نوشته و گفته دیگران شان پایین یک مومن است . چون نسبت به مومن بودن خیلی حساسیت دارید این رو خدمتتون عرض کردم . در هر صورت انتخاب با خودتان است . موفق باشید .

سلام. اگر منظور از دیگران غیر از اولیای الهی اند خیر اینچنین نیست ولی اگر اولیاء الهی اند خب هرکسی باید از اونها یاد بگیرد شما به یک جای ناشناخته میخواهید بروید ده ها بار پرسش میکنید آیا این یادگرفتن و تقلید بد حساب میشه؟// ضمنا ما آن‌چه خواندیم و شنیده ایم از کسانی بودند که این راه را رفته اند و دیگر نیازی به آزمون و خطا نیست ولی انسان سرخود دچار هزار آزمون و خطاست که برسد یا نرسد

سلام ببینید نگرش در زندگی خیلی مهمه خدا باوری یا خداناباوری ؟؟ امانیسم اگزیستانسیالیسم ؟ و ... من اینو میگم . عرفان سیر داره حرکت داره غایت داره کل کتابای اکهارت تله رو خوندم نباید قضاوت کرد ولی بگید آیا رسیدن به خدا توش هست اینکه متوجه افکارت بشی فقط رفع خواطر و آرامش میاره ک ریشه در عرفانهای کهن داره .صاحب وبسایت رو لعن و نفرین نکنید حرف بدی نزده شماها ک ب مقامات عرفانی این عرفانهای جدید رسیدید بگید ببینم خدا تو تعالیم اکهارت تله چیه ؟ نگرشش چیه؟ از کجا وام گرفته؟؟؟؟مشکل ما بیسوادا اینه که بی تخصص وارد هر طیف فکری میشیم

سلام آقای مرادی. بله احسنت . آیا انسان با مکتب اکهارت به خدا می‌رسد ؟

نه اون خدای احدی که تو عرفان اسلامی و ادیان مطرح شده خیر بیشتر کتاب آدم رو از خواطر و حال بد نجات میده تمرکز رو بالا میبره . چون از ذن و بودیسم و هندویسمو اینا تاثیر گرفته. یجور میشه گفته سلوک فلسفی میاره برات نه سلوکی که آدم توش به مقامات عرفانی نائل بشه

قابل تامل : ﺳﺮﺑﺎﺯ ﺁﻟﻤﺎﻥ ﺷﺮﻗﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﻮﺩﮎ ﺟﺎﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﺵ ﺳﯿﻢ ﺧﺎﺭﺩﺍﺭ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺑﺮﻟﯿﻦ ﺭﺍ ﮐﻨﺎﺭ ﺯﺩ. ﺍﯾﻦ ﺳﺮﺑﺎﺯ ﺑﻪ ﺩﻟﯿﻞ ﺧﯿﺎﻧﺖ ﺑﻪ ﮐﺸﻮﺭ ﺍﻋﺪﺍﻡ ﺷﺪ. ﻣﺘﻦ ﺯﯾﺮ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺍﯼ ﺩﺭ ﺩﻓﺘﺮ ﯾﺎﺩﺍﺷﺖ ﺍﯾﻦ ﺳﺮﺑﺎﺯ ﺍﺳﺖ: ﮔﺎﻫﯽ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻮﺩﻥ ﮔﻨﺎﻩ ﺑﺰﺭﮔﯿﺴﺖ. ﺍﮐﻨﻮﻥ ﻣﯽﺩﺍﻧﻢ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﮐﻤﮏ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﻪ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﺑﯿﮕﻨﺎﻩ ﮐﻪ ﺑﺎﺯﯾﭽﻪ ﺟﻨﮓ ﻭ ﺧﺸﻮﻧﺖ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻓﺮﺩﺍ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻃﻠﻮﻉ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﻣﺮﺍ به دﺳﺘﺎﻥ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﯽﺳﭙﺎﺭﻧﺪ. ﻣﯿﺪﺍﻧﻢ ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻧﯿﺖ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﻤﯿﻤﯿﺮﺩ ﻭﻟﯽ ﺑﺪﺍﻧﯿﺪ ﮐﻪ ﮔﺎﻫﯽ ﺍﻧﺴﺎﻧﯿﺖ ﮔﻨﺎﻩ ﺑﺰﺭﮔﯿﺴﺖ. ﻣﺠﺴﻤﻪ ﺍﯾﻦ ﺳﺮﺑﺎﺯ ﺩﺭ 70 ﮐﺸﻮﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪ ﻭ 317 ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎ به ناﻡ ﺍﯾﻦ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﺰﺭﮒ ﻧﺎﻣﮕﺬﺍﺭﯼ ﺷﺪ ﻭ ﺁﻥ ﮐﻮﺩﮎ ﻫﻢ ﺑﻨﯿﺎﻧﮕﺬﺍﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﺑﻨﯿﺎﺩﻫﺎﯼ ﺧﯿﺮﯾﻪ ﺩﺭ ﮐﺸﻮﺭ ﺁﻟﻤﺎﻥ ﺷﺪ. خاطرات جنگ ـ رابرت سانچ ز #تکه_کتاب ✅

کسی منکر انسانیت اشخاص نشده است. همچنین کسی منکر درک افراد نشده است بله ممکن است چیزهایی را درک کنند ولی با حقیقت زمین تا آسمان فرق دارد

سلام کامنت ها رو خوندم . من کتاب طلوع زمینی نو و نیروی حال رو‌خوندم به نظرم ما در عرفان اسلامی و کلا در اسلام آموزگار با قدرت بیان خوب نداریم که به زبان ساده طوری که همه قشری بفهمند چیه منظور تعالیم. به نظرم اگه از نگاه اکهارت تله بخایم به نفس نگاه کنیم ولله خیلی نزدیک به تعالیم اسلامه یجوری راه شناخت نفس رو گفته که کاملا قابل درکه ولی در تعالیم ما که شکی توش نیست من ندیدم آموزگاری که اینجوری کلامش فراگیر باشه مشکل ما اینه آموزش درستی به دور از خرافه نداریم مغز تعالیم رو‌نتونستیم آموزش بدیم الگوی تربیتی نداریم اکهارت خلاف اسلام چیزی نگفته اتفاقا کمک میکنه در سلوک . البته نویسنده این متن یه حرف خوبی میزنه نادیده نگیریم غایت عرفان خیلی مهمه به کجا میخایم بریم این خیلی مهمه باید بش توجه کرد ما اگ دنبال شناختیم باید بدونیم که مرحله ی فنایی هم هست ولی این دلیل نمیشه به اکهارت تله بگیم سلوک غلط داشته اکهارت در اون جامعه خودش به اوج خودش رسیده همین مهمه که قسمت بزرگی از حقیقت رو دیده و درک کرده و عنوان کرده اکهارت کم آدمی نیست راحت توهین نکنیم قضاوت نکنیم به قول خود اکهارت توله ایگون یا نفسمون زیرکه و فریبکاره هواسمون به نفسمون باشه

بله اکهارت تول مفاهیم عمیق عرفانی رو با زبان امروزی بیان میکنه و اون رو برای همگان قابل درک میکنه در ضمن به انسانها تکنیک هایی رو یاد میده که بتوانند نفس خودشان را مشاهده کنند. به جرات میتونم بگم از وقتی کتاب های اکهارت رو خوندم تازه معنای اشعار مولانا را متوجه میشم تازه عمق بسیاری از فرمایشات حضرت امیر رو درک میکنم.

سید سلام. نمیدونم شما به چی میگید مفاهیم عمیق عرفانی؟ بابا خود شخص که در گود عرفان قرار دارد بیشتر اوقات امر مشتبه می شود برای او. و گاهی در جهل مرکب است اونوقت شما بیان میکنید که وی مفسر بیان حضرت امیر علیه السلام است؟

آقای محمد طاها متاسفانه مشکل شما کج فهمی می باشد. کجا گفته که وی مفسر فرمایشات امام علی است؟ داره میگه که چون من نسبت به مفاهیم عرفانی شناخت پیدا کردم حالا جانمایه حرف عرفای دیگر رو هم متوجه میشوم. بنده تمامی کامنت ها را خواندم و متوجه شدم که در اکثر پاسخ هایی که از طرف شما به مابقی دوستان هم داده شده است کج فهمی عمیق موج میزند. به نظرم یا اصلن متوجه منظور دوستان نمیشوی و یا اصرار داری که خودت را به .... بزنی.

سلام ناشناس. فارغ از توهین ها. ببینم شما از این جمله چی می فهمید «به جرات میتونم بگم از وقتی کتاب های اکهارت رو خوندم تازه معنای اشعار مولانا را متوجه میشم تازه عمق بسیاری از فرمایشات حضرت امیر رو درک میکنم.» !!!!! تفسیر کردن یعنی چه؟ تفسیر یعنی روشن کردن و مبین کردن معنایی؟ خب ایشون میگه با کتاب های ایشون فرمایشات حضرت امیر علیه و آله السلام رو درک میکنم....خب حالا چه کسی کج فهم است؟

سلام مرادی. فارغ از صحبتهای دیگه تون. شما در آخر صحبت‌هاتون گفتید اکهارت در جامعه خودش به اوج رسیده آیا این دلیل میشه که وی به حقیقت رسیده باشد کما اینکه گفتید؟؟ خودتون هم گفتید در سلوک غایت مهمه آیا شما غایت ایشون رو درک کردید؟ و تایید می‌کنید؟ با کدوم میزان و معیار؟

تنها موضعی که انسان میتونه درست اتخاذ کنه در خصوص خداوند اسلامه چون " چون آیات هم جنبه" تشبیه" دارن هم "تنزیه" . انسان تا سیر و سلوک عرفانی درست نداشته باشه همیشه در یک جهل و یا شاید کفری باشه. قطعا معیار شخص من "قرآنه" به هرحال ما ذهنمون رو باید استفاده کنیم ب کلیدوازها دقت کنیم " توکل" "خدا" "دعا" یا کلماتی مثل "عشق" اینها هرکدوم یه معانی داره عرفان زهدی داریم عرفان عشقی داریم عرفان کهن داریم "امانیسم" پانتئیسم" و .. اینا همه تفسیر داره ابتدا باید با دید منتقدانه عمق یک کتابو دید که غایت اون کتاب چبه. من ک میگم خودت.بشناس یعنی چی یعنی روحتو آیا اصلا به روح اعتقاد دارن اینا ؟؟؟ اگ دارن روح رو چی تفسیر میکنن ؟؟ کلی بحث هست ما در اسلام به باور وجود خدا اعتقاد داریم ولی من حس میکنم اکهارت به یجور آگاهی کیهانی که از مکتب بودیسم وام گرفته اعتقاد داره خب سوال اینه آیا این آگاهی اگه تجلی خداعه آیا منفعله یا تاثیرکذاره رو زندگی شخصی ما ؟؟؟؟ اینجا باز تفاوته

آنقدری که برخی از دوستان، از اکهارت توله دفاع میکنند، از دین و هویت خود دفاع نمیکنند. آنقدری که برخی عزیزان برای توجیه سخنان اکهارت توله وقت میگذارند، برای پدر و مادر خود وقت نمیگذارند. به خاطر دنیای دیگران، آخرت خود را نابود کردن نامش چیست؟

دوست عزیز من حساسیتت رو نسبت به تعالیم اسلام کاملا درک میکنم و حتی میدونم چرا انقدر پافشاری میکنید .اسلام بر حقه و مذهب تشیع متعادل ترین مذاهب اسلامیه این شکی توش نیست محمد ص و حضرت امیر سر چشمه عرفانن مولانا و عطار و غزالی و ... همه و همه قسمتی از دریای عرفانی که علی ع و پیامبر اکرم سرچشمش هستن اینکه من بگم اکهارت تله به غایت رسیده غلطه ولی به قول حضرت علی ع انظر الی ما قال و لا تنظر الی من قال من میدونم ته خیلی از عرفانها به امانیسم ختم میشه به جای اینکه راه سعادت رو بدن بدبختت میکنن ولی منظورم اینه که وقتی پشت یه کلام حقی من باشه باید روش تجدید نظر کرد .اکهارت تله رو باید منصفانه نقد کرد یا اصلا دبی فورد خیلی از سخنانش به حرفهای مولانا نزدیکه مثلا همین بحث فرافکنی و نیمه تاریک وجود اینا همه و همه اگه آدم یه عقل سالمی داشته باشه میتونه کمک کنه به کسی ک جویای حقیقته اینو باید بدونیم خیلیا مریضن اختلال شخصیت دارن خیلیا واقعا به اون بلوغ اجتماعی نرسیدن که راه درست رو از غلط تشخیص بدن ولی ما باید اون حساسیت شمارو هم ارزشمند بدونیم و با احتیاط بخونیم ولی چیزای درستیم که اکهارت میگه رو نباید پامال کنیم هم کل نگر باشیم هم جز نگر شاید در کلیت حرفها غایت به جایی ختم نشه اما جزییات زیادی تو کتاب اکهارت دیدم که میگم واقعا به زبان ساده گفته شده و هنرمندانه نوشته .این مشکل بزرگیه که ما در عرفان اسلامی داریم و نداریم کسیو که به زبون ساده توضیح بده همش رمز و رازه همش مبهمه

سلام آقای علی مرادی. خوشحالم ک درک بالایی دارید. بله موافقم. ولی ما هم هیچ چیزی رو مطلق نقد نکردیم یا منع نکردیم و شما نیز واقف به این قضیه هستید.

من کتاب نیروی حال رو تا آخر نخوندم اما متوجه شدم که در فرهنگ خودمون هم بزرگانی مثل خیام و مولوی ، در حال زندگی کردن رو ستایش و تجویز می‌کنند. بنظرم امکان نداره آکهارت تول از مولوی تاثیر نگرفته باشه

سلام مهدی. میشه بفرمایید دقیقا کجا مولوی مطلقا نیروی حال را ستایش و تجویز کردند؟ البته با اون تفسیری که مدنظر اکهارت است؟

راه دور نروید . این جمله از امیرالمومنین علیه السلام رو بشنوید: عمر تو همین لحظه ایست که در آن قرار گرفته ای؛ آن چه گذشت از دست رفته است، و آنچه خواهد آمد كجاست؟ برخیز و فرصت میان این دو نیستی را دریاب. غرر الحكم و درر الكلم (ص 222)

سلام مریم. کج نروید. این روایت نمیگوید گذشته و آینده را رها کن. برخلاف کلام اکهارت. بلکه تاکید بر استفاده از فرصت ها میکند. در ضمن ما ده ها روایت داریم در مورد اینکه توجه داشته باشیم به گذشته و برنامه ریزی برای آینده داشته باشیم. یعنی انسان از فرصت های سوخته عبرت میگیرد برای انجام حال و فرصت سازی آینده اش.

صفحه‌ها

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.