مختصری از زندگی اکهارت توله

  • 1393/04/23 - 12:34
در مکتب اکهارت نه ایمان، باور و اعتقاد سهمی دارد و نه خدامحوری و خداگرایی؛ نه ظلم‌ستیزی دیده می‌شود و نه خروش و حماسه؛ نه اقدام و مجاهدت دیده می‌شود و نه تقوا. اکهارت توله عصاره تمام تعلیمات خود را در کتاب نیروی حال خلاصه کرده؛ این کتاب که در بر دارنده آموزه‌های جدید وی در باب معنویت است، در حقیقت تجربه شخصی او در سلوک درونی گمراهش است.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_  اکهارت توله در سال 1948 میلادی در آلمان به دنیا آمد و سیزده سال نخست زندگی خود را در آنجا سپری کرد. کودکی وی پر از اظطراب، آشفتگی، کشاکش‌های فرساینده زندگی ماشینی همراه بود و او را تا مرز بحران روانی پیش برد؛ [1] او کودکی خود را دوران اندوه و ناراحتی توصیف کرد؛ چرا که والدینش پس از مشاجرات زیاد سرانجام از هم جدا شدند و این‌که احساس بیگانگی از محیط خشن و ناسازگار مدرسه را تجربه کرد. وی پس از آن بهمراه پدرش به اسپانیا رفت و در نوزده سالگی به انگلیس مهاجرت کرد.
گرفتار شدن به اضطراب، ترس و افسردگی موجب شد در جست‌جوی پاسخ برای درک فلسفه زندگی برآید و برای یافتن جواب سوال‌هایش به دانشگاه رفت.

در سال اول دانشجویی در دانشگاه لندن، به خانمی برخورد که به ظاهر دچار اختلال روانی و روان‌پریشی بود به گونه‌ای که با خودش حرف می‌زد اکهارت ابتدا وی را جدی نگرفت؛ ولی پس از این‌که او را تعقیب کرد، متوجه شد یکی از مدرسان دانشگاه است. این وضع برای اکهارت عجیب بود:
« من به استادان دانشگاه به صورت فرزانگانی می‌نگریستم که همه پاسخ‌ها را در اختیار داشتند و دانشگاه را معبد دانش می‌دانستم. چگونه ممکن بود شخص دیوانه مثل این خانم، بخشی از این مجموعه باشد!؟ » [2]

چند لحظه پس از دیدن آن زن، متوجه شد که او هم، حالتی شبیه آن خانم پیدا کرده و بلند بلند با خودش حرف می‌زد! وی نتیجه می‌گیرد که همه ما دیوانه‌ایم و تفاوت در این است که برخی آهسته و بعضی هم‌چون خانم بلند با خود حرف می‌زنند و بعضی مانند من فقط چند بار این حالت را تجربه می‌کنند.

« چند ماه بعد فاجعه‌ای رخ داد که شک مرا بیش‌تر کرد؛ یک روز، صبح دوشنبه، قصد داشتیم در سخنرانی یکی از استادان که عقایدش را بسیار می‌ستودم، شرکت کنیم که متاسفانه متوجه شدیم، او در تعطیلی آخر هفته با سلاحی که به سوی خود نشانه گرفته بود، خودکشی کرده است. حیرت کرده بودم؛ او استاد بسیار محترمی بود و به نظر می‌رسید که همه پاسخ‌ها را داشته باشد ». [3]

این رخ‌داد باعث افسردگی بیش‌تر اکهارت می‌شود. اکهارت تحصیل در دوره دکتری را متوقف کرد و حدود دو سال، وقتش را بر نیمکت پارکی در مرکز لندن گذراند و گذشتن دنیا را تماشا نمود. و با دوستان خود، در صومعه بودایی به عزلت نشست.

اکهارت پیرو هیچ سنت یا مکتب خاصی نیست. [4] وی در جایی می‌گوید:
« آموزه‌های من ترکیبی از آموزه‌های کریشنامورتی و رامانا ماهارشی است که در یک جا جمع شده‌اند ».
اکهارت توله متاثر از معنویت‌های شرقی است و آموزه‌هایی از بودا، پاتانجلی، کریشنامورتی، ذن بودیسم و هندوئیسم را تبلیغ می‌کند.

او صریحا می‌گوید:
« من هیچ چیزی ندارم که به شما یاد دهم، فقط می‌خواهم متوجه ظرفیت‌های درونی خود شوید و ببینید بر چه گنجی نشسته‌اید ». [5]

وی ضمن این‌که معتقد است آموزه‌ها و تعلیماتش در ادیان الهی آمده است تلاش می‌کند گفته‌های خود را فرازمانی و فرامکانی معرفی کند و به شکل غیر مستقیم کارآمدی مرام خویش و نارسایی تعلیمات ادیان را گوشزد کند.
نهایتا، اکهارت در این جمله بودا خلاصه می‌شود: « رنج وجود دارد و راهی برای خروج از رنج و ورود به آرامش وجود دارد ».

در پایان باید گفت: در مکتب اکهارت نه ایمان، باور و اعتقاد سهمی دارد و نه خدامحوری و خداگرایی؛ نه ظلم‌ستیزی دیده می‌شود و نه خروش و حماسه؛ نه اقدام و مجاهدت دیده می‌شود و نه تقوا. اکهارت توله عصاره تمام تعلیمات خود را در کتاب نیروی حال خلاصه کرده؛ این کتاب که در بر دارنده آموزه‌های جدید وی در باب معنویت است، در حقیقت تجربه شخصی او در سلوک درونی گمراهش است. [6]

پی‌نوشت:

[1]. نیروی حال، اکهارت توله، ص 39.
[2]. زمینی نو، اکهارت توله، ص 40.
[3]. همان، ص 42.
[4]. سکوت سخن می‌گوید، اکهارت توله،  ص 7.
[5]. همان، مقدمه کتاب.
[6]. کاوشی در معنویت‌های نوظهور، ص 207 - 212

تولیدی

دیدگاه‌ها

این چیزی که نوشتید خیلی مغرضانه ست . اصلا ادگارت توله چیزی رو تبلیغ نمی کنه. مذهبی رو معرفی نمی کنه شما یا کتاب رو نخوندی یا اگر هم خوندی لابد هدفی داری از این نوشته ها. چرا وقتی یکی یه حرف قشنگ میزنه بقیه یه برچسبی بهش می چسبونن؟ هدفت اصلا چی هست؟

سلام برادر این مقاله با رویکرد نقد نوشته شده. و نوشته‌ها با ذکر منبع دقیق هست میتونید مراجعه کنید.

شما برو برای جهلت درمانی پیدا کن چون بیماری نادانی داری

سلام دوست عزیز.من به شما توصیه میکنم که برین و اندیشه های عرفان اسلامی و اندیشه های تولی رو مقایسه کنین تا به یه دید جامع تر با عقل خودتون برسین اون وقت دیگه لازم نیست به خودتون فشار بیارین و خیلی از مسایل و سوالات برای شما حل خواهد شد.فقط جانب حق را بگیرین بدون توجه تصاویری که از اسلام و غرب تو ذهنتون حک شده.من شبیه این کارو کردم و به نتایج فوق العاده رسیدم.امیدوارم موفق شوید.

سلام رامین. کسی که این مقاله رو نوشته در نقد افکار توله، تحصیلات دینی دارد. گرچه بارها گفته شده این نکته که شاید در اندیشه های اکهارت، نکات مشترک دینی باشد. ولی صحبت اینجا از نکات متضاد دینی و یا مفاهیمی است که دینی است و برداشت غیر دینی از آن میشود و... دقت کنید.

نویسنده این مقاله به قول خود اکهارت، در ذهن زندگی می کنه و هنوز از ذهن رها نشده... مسلما برای یک ذهن معتقد به مذهب اسلام، نبود باور به حماسه، تقوی و شعائری از این دست در ادبیات اکهارت جای نقد و برسی و حتی عصبانیت داره اما اونچه که باید مورد توجه قرار بگیره اینه که سخنان افرادی چون اکهارت تله، اشو و سایرین که از چهارچوب ذهن فرا رفته اند برای اشخاصی که همچنان به چهارچوب ذهنی معینی اعم از دین یا مکتب فکری و فلسفی خاص، اعتقاد و پایبندی دارند معمولاً قابل درک نیست و کار رو به مقابله و قضاوت از نقطه نظر ذهنی معین آنها می کشونه، جوابی که به این عزیزان باید گفت اینه که، در نگاه اشخاصی همچون اکهارت تله، اشو و دیگرانی که از ذهن رها شده اند، باورها و ارزشهای درون ذهنی من و شما اعتبار گذشته رو ندارند، در واقع اونها باور ها رو از جنس رویا و تفکر ذهنی می دونند در عوض به صورت مستقیم با وقعیتی که همه این ارزشها از اون نشات می گیره، یعنی با روح زندگی با روح هستی با خداوند با زیبایی در تماس مستقیم و بدون واسطه قرار دارند لذا به صورت کاملا واقعی بدون واسطه و در لحظه، عشق، ایثار، تقوی، کمک به همنوع و... رو تجربه می کنند از این رو در تلاشند من و شما هم به این فضای بدون واسطه قضاوت و نامگذاری ذهنی وارد بشیم

سلام. عجب. در مورد اشو و اکهارت مقالات زیادی در این سایت وجود دارد، و همه آن‌ها با منبع ذکر شده اند. و منصفانه نقد شده‌اند. شما برای نقد اکهارت می‌توانید به این مقالات مراجعه فرمایید. در مورد اشو و مباحث مطرح شده توسط ایشان بسیار حرف است ولی تنها به دو مبحث به صورت خلاصه بسنده می‌کنم؛ 1. اشو گاهی سخنان نیچه و مارکس و انگلس را تقریر می‌کند و به دنبال جامعه‌ای کاملا کمونیستی است. گاهی نیز سخنگوی فروید می‌شود و همۀ سخنان او را شاید زیباتر از فروید تقریر می‌کند. (این سخنان می‌خواهند ایثار و تقوی را به ما یاد بدهند؟) اشو حتی از گفته های خود گریزان است «من پاسخگوی حرف های دیروزم نیستم.»!!! 2. هر انسانی با فطرتی انسانی با عقاید وی مخالف است؛ اوشو سکس آزاد را امری مقدس و مهم‌ترین نیروی زندگی دانسته و همگان را از نکوهش سکس برحذر داشته و معتقد است همۀ دگرگونی‌های زندگی از طریق این نیرو رخ می‌دهد. اشو، سکس را تنها در ارتباط با غیر هم‌جنس خلاصه نمی‌کند؛ بلکه هم‌جنس‌بازی را نیز تقدیس می‌کند. اشو خود می‌گوید: هم‌جنس‌گرایی را مسئله نکنید. هیچ‌چیز اشتباهی در آن نیست. «مسئله هم‌جنس‌گرایی از ضروریات رشد اجتماع است». او می‌گوید: «بهترین مکان برای دین‌شناسی و خداشناسی را کاباره‌ها می‌داند و نه کلیساها و مساجد!» بر اساس این تئوری رذایلی هم‌چون فحشا، زنا، لواط و امثال آن همگی جزء فضایل اخلاقی و شیوه‌های سیر و سلوک عرفانی و معنوی می‌شوند! این تنها بخش کوچکی از صحبت‌های خلاف عقل و فطرت انسانی، اشو است. حالا با هر ذهنی چه خارج از اعتقادی چه داخل و چه ... من می خوام بدونم چطور در تماس با خدا می‌شویم! و با تقوی می‌شویم؟؟

میشه دقیقا بگی اشو اینا رو تو کدوم کتابش گفته؟چقدر راحت دروغ میگید.متاسفم

توی همین سایت سرچی کنید به وفور پیدا میکنید همراه با منبع. اما برای صحبت بالا اشو، ریشه ها و بالها، ترجمه مسیحا برزگر، ص175.// گزیده‌ای از فصل همجنس‌گرایی از کتاب انسان (the book of man) نوشته‌ی اشو منتشر شده در سال ۲۰۰۵ توسط انتشارات پنگوئن در لندن.//الماس‌های اشو، ترجمه مرجان فرجی، تهران ، فردوس، 1384، ص 383.

درود برشـــــــــــــــما

شاید همین طور باشه

سلام دوست گرامی به قول مولانا ما ز قران مغز را برداشتیم پوست را بهر خران بگذاشتیم اکهارت تول میگه هرجا که هستی همان جا باش جدا از اینکه در لحظه باش به این نکته توجه میکنه که لازم به تغییر دین یا مسلک نیست همان ها رو زندگی کن نه باور کن

بهنام اگه من الان خدای ناکرده بهت بگم عوضی الاغ حرامزاده ... تو چیکار میکنی ؟ به مغز کلام من توجه میکنی ؟ یا به ظاهر کلام ؟ لطفا جواب بده

سلام بهنام. اتفاقا تمام مدعیان معنویت جدید همین حرف رو تکرار میکنن یعنی هر دین و مسلکی رو مانع مزخرفاتشون نمیدونن. شما میتونی مسلمان باشی در عین حال مزخرفات اشو ، اکهارت، ماهاش و ... رو قبول داشته باشی. بالاخره باید بتونن مرید و طرفدار جمع کنن.

آخه تو چی میفهمی از اوشو و تله . برو به جای اوشو درون خودت رو نقد کن بدبخت . بزار اونا و پیروانشون در بقول شما گمراهی بمونن, شما برو خودتو بساز.

سلام حامد. فکر کنم توی دنیای امروز گفتمان حاکمه و جای نقد هر فکر انسانی، مشکلی نداشته باشه. شما اگه به این مقاله یا نظرات نقدی دارید با سند ارائه بدهید.

شما اصلا جنبه بحث را ندارین و بحث با شما اشتباهه .

رامین عزیز میشه به نقاط اشتباه بنده اشاره بفرمایید تا بفهمیم کجا داریم اشتباه می‌کنیم؟؟ اینجور کلی کویی که نمیشود

حامد از کسی که مرید اشویی باشه که به هیچ سنت و مذهبی پایبند نیست و هیچ حریمی برای سکس مشخص نمی‌کنه و فکر میکنه مثل ادرار که هرجا تونست میتونه خالی بشه میتونه انجام بده. ووو ... حتی پایبند به حرف‌های گذشته‌اش نیست و می‌گوید ضامن حرف‌های دیروزم نیستم! بیشتر از این‌که پیروی کورکورانه بکنند انتظار نمی رود.

زندگی رو نمیشه داشت...چون اگر داشته باشی یه روزی می تونه از دستت بره...باید زندگی شد...باید از جنس خدا شد...باید عین خودش بشی...بدون قضاوت...خشم...ترس...اضطراب...ملامت خود و دیگران...باید شاد بود...باید خردمند شد...اگر خودمون رو تو این دنیای فانی مورد قضاوت قرار بدیم...زیر ذره بین قرار بدیم اونوقته که اشکالات خودمون رو متوجه میشیم...متوجه میشیم ما که از صبح تا شب فکرامون متعلق به گذشته یا آیندس....توی گذشته رنجش و درد داریم...به ثمر نرسیدیم...و می خوایم در آینده بهش برسیم..آینده ایی که همیشه به صورت این لحظه میاد...دریغ اینکه زندگی همیشه با ماست.... اون چه که مانع دیدنش میشه خود ما هستیم...من ذهنی ما...منی که با فکرامون ساختیم...همون *نفس*که بسیار ازش یاد شده...همونی که حضرت محمد می فرمایند*بمیرید قبل از آنکه بمیرید*به زبان ساده خودمون یعنی وقتی صبح بیدار میشی تا شب رو افکارت کنترل داشته باش...توی لحظه باش...توی لحظه نه قضاوتی هست..نه ملامت...نه شکایت...فقط تسلیم حق شدنه...یعنی منی نیست...لا شریک له اونوقت درست در میاد...گذشته و آینده مال تویه...لحظه مال خداست...اونوقته که خدا از طریق تو حرف می زنه..و بقول مولاتا...افسوس که بر گنج شما،پرده شمایید...و دقیقا همون چیزی که اکهارت می گه... کریشنامورتی می گه... سعدی می گه...حافظ می گه...و محمد جعفر مصفا می گه...جمله خلقان سخره اندیشه اند..زین سبب خسته دل و غم پیشه اند...(مولانا) یاد بگیریم به تمام اتفاقات و انسان های اطرافمون اجازه بودن بدیم....اگر قرار به نبودن بود...خداوند عالم به اون آگاه تر بود...یا حق

سلام الهام. فرق است بین کسی که در راه قرار دارد و حرف درست می‌زند با کسی که در راه نیست و حرف درست می‌زند. رهبران معنوی جدید و مدعیان دروغین باید حق را در کنار باطل بگویند تا مخاطب شک نکند. سپس اون مخاطب جذب شود و سپس مرید او شوند. اصلا گاهی کلماتی که او می‌گوید و ما مفهومی از آن درک می‌کنیم غیر از آن مفهومی است که خود نویسنده اراده کرده. امام علی علیه اسلام می‌فرمایند: « كَلِمَةُ حَقٍّ يُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ» ( نهج البلاغه، خطبه 40) پس برای شناخت دیدگاه او در مورد بعضی کلمات را از سخنان خود او بیرون آورد نه این‌که با دید دینی سراغ گفته‌های او رفت و تفسیری دینی برای آن‌ها ساخت. مثلا بخشش: این‌ که در کلمات اکهارت، «بخشش» در مقابل «کینه توزی» و یا «خساست» (مفهوم اسلامی) نیست، بلکه در مقابل «ندامت» است. بخششی که اکهارت به آن دعوت می‌کند، درحقیقت دعوت به سرپوش گذاشتن بر وجدان اخلاقی است؛ یعنی چراغی به نام «عذاب وجدان» که ممکن است سوسوی آن در نهایت، آدمی را به خالقش پیوند دهد و راه بستة انسان مدرن به عالم معنا را باز کند، در مکتب اکهارت، ضدّ ارزش است و مدفون کردن آن، ارزش معرفی می‌شود! و این عین آن‌چیزی است که معنویت سکولار خواهان آن است (ظلم ضالم و سکوت جوامع در برابر آن‌ها). لفط بعدی که می‌توان روی آن دست گذاشت «خود سازی» است؛ در دین به معنای کنار گذاشتن « رذایل نفسانی » است در حالی که اکهارت توله به تغییر درونی دعوت نمی‌کند، بلکه به تغییر در نگرش اکتفا کرده است. خداییش آیا با نظاره‌گری محض و با زیستن در نیروی حال، رذایل درمان شده‌اند و انسان از خطر آن‌ها در امان است؟ اصلا همین‌که شما گفتید: «توی لحظه باش...توی لحظه نه قضاوتی هست..نه ملامت...نه شکایت...» یعنی چی؟ یعنی اینکه تسلیم محض باش و سکوت کن در مقابل ظلم در مقابل ناهنجاری درمقابل شیطان ووو. اساسا هر چه که در زمان حال است محصول گذشته است و عملی که در حال انجام می‌شود برای آینده است پس انسان از گذشته عبرت می‌گیرد برای عملی که نتیجه‌ی آن در آینده است.

شما که این مطالب رفتی از سایت تبیان کپی کردی یه چیزی از خودت بیار !!!

سلام مردم. مهم حرفه ک درسته و اکهارت همچین دیدگاهایی داره حالا چ فرقی میکنه کی این رو نوشته؟ شما نقدی دارید بفرمایید

سلام دوست من، چیزهایی که اکهارت میگه اینکه افسردگی پیدا کردم که باعث شد ذهنم حالت عجیبی پیدا کنه و غرق در افکار بشم و ... رو من هم تجربه کردم که راهکار اکهارت رو بکار بستم و خوشبختانه تونستم خودم رو از افسردگی و بیماری نجات بدم که مدیون اکهارت هستم به این شکل که میگه دو تا من در وجودمان هست یکی همون که خودآگاهه و یکی هم که ناظر بر اون هست که اگه بتونی از بالا به خودآگاه دستور ساکت شدن بدی میتونی کنترل افکار رو در دست بگیری که این مورد رو بارها و بارها انجام دادم و در نهایت تونستم افکارم رو کنترل کنم و از افسردگی و بیماری نجات پیدا کنم دوست من میخوام اینو بگم که حرف های اکهارت هیچگاه در مورد یک دین خاص بیان نشده و صرفا اکهارت تجربیات شخصی خودشو در قالب پرسش و پاسخ بیان میکنه اینکه چطور توانسته به بیداری برسه و از شر مشکلاتش از جمله افسردگی نجات پیدا کنه و مسیر زندگی شو پیدا کنه و اینها هیچگاه ارتباطی با دین و مذهب پیدا نمیکنن ضمن اینکه خود اکهارت حالت بیطرفی رو رعایت کرده اینکه میگه من کلمه ی خدا رو بکار نمیبرم و اسم این نیرو رو چیزی دیگه میزارم تا اینکه مفهوم منتقل بشه پس دوست من نمیشه ارتباطی بین این تجارب شخصی که اتفاقا مفید هم واقع شدن با دین و مذهب پیدا کرد در واقع اکهارت یک راه درمان رو بیان میکنه و میگه من این مسیر رو رفتم و از شر بیماری نجات پیدا کردم و تو هم میتونی همین کارو بکنی کمااینکه خیلیا مسیرشو رفتن و نتیجه گرفتن از جمله خود من... بنابراین میشه گفت دین و مذهب یک چیز کلی هست اما گفته های اکهارت یک چیزی خاص و جزئی که بعنوان راهکار در قالب دیدگاه شخصی که اتفاقا مفید هم واقع شدن بیان شدن...

سلام .خسته نباشید ۰ بحثها واظهارنظرها جالب و شنیدنی ست ۰ لطفا با تحمل و سعه صدر بیشتر و با کلماتی ملایمتر گفتگو کنیم تا نتیجه گیری هرکس بدور از عصبیت و تحقیر وواقع بینانه باشه۰ بنظر من هرکس درزمان ورود به بحث و اعلام نظر خود، صاحب بینش و نظری هست و وقتی مطلبی رو مطالعه می کنه قطعا با توجه به پیش زمینه فکری خودش اون رو بررسی و نقد می کنه و این موضوع اجتناب ناپذیره و بنظرم اشکالی هم نداره. بنظرم مشکل اززمانی آغاز میشه که ما به هر چیزی اعم از مطلب ، شخص و یا موضوع مورد بحث مطلق نگاه کنیم ۰ مثلا اگر کسی رو مورد نقادی قرار می دهیم پیش فرض ذهنی برای نقد ما اونه که این شخص یا نظرش صد درصد بنظر ما خوب یادرست هست یانه۰ با این دید تقریبا هیچ کس یا هیچ ایده ای نمره مطلق نمیگیره و بنابراین رد میشه ۰ در حالی که با ید قبول کنیم که همه چیز دراین جهان نسبی ست ۰ اگر این موضوع رو قبول کنیم می تونیم همه نظرات رو بشنویم و نکات درست و قابل قبول خودمون رو از نکات نادرست بنظر باز خودمون جداکنیم و از کسی که نظری وفق نظر ما نداده ناراحت نشیم و برعکس۰ بنظر من اکهارت در شرایط خاصی پرسشی براش بوجود اومد که با تمام وجودش می خواست به پاسخش برسه و سنت الهی یعنی نظامات هستی هم براین قرار گرفته که اگه با تمام وجود خواهان چیزی باشی راهی به سوی اون براتون باز میشه۰ او پاسخش رو با توجه به درکش در همون لحظه اینطور دریافت کرد و ما وقتی در مورد احوالات بزرگان مطالعه می کنیم چنین لحظاتی رو در زندگیشون درک می کنیم که براشون پیش اومده ۰ اینکه چه کسی کاملتره ایجا مطرح نیست بلکه اینکه هرکسی به حقیقتی دست پیدا کرده که با دیگرانی مشابه هست مهمه و باید از اون بهره ببریم البته لغت مشابه همون مساوی نیست۰زندگی در لحظه - احساس حضور فارق از زمان ومکان و ۰۰۰۰۰مفاهیمی هست که در متون دینی ، عرفانی ، اخلاقی به وفور دیده و گفته شده ۰ بنظرم راه های رسیدن به این حالت مهمه ۰همونطور که درعمل رسیدن به مرحله حضور مهمه والا دونستن این مطلب و هزاران چیز دیگه فایده ای نداره چون مل هست که ملاک و ماندنیست۰ بنظرم روی تجربیاتی که هرکس در این مورد بدست آورده صحبت بشه مفید تره۰ ببخشید از اطاله کلام۰

سلام آقای جلیل. نظر شما محترم است. ولی در مقام بررسی کلام این‌گونه نویسندگان هم نتیجه‌ی نهایی و تجربیات مهم است و هم راه‌های آن‌ها. چون آن‌ها در مقام ارائه طریق به مخاطب خود هستند کما این‌که در تمام پیام‌های رسانه‌ها ما شاهد این هستیم. پس اگر هرکدام اشتباه و غلط بود نشان از بی راهه است

با نظر آقای جلیل موافقم و فکر میکنم مهم نیست اکهارت چی میگه منظورم اینه سند نیست، یه دریافتی که این شخص داشته.مهم اینه شمای مسلمان فرصت این رو داشتی که از اول دین دار به دنیا بیای.حالا اگر بعدن بخوای تغییرش بدی یا نپذیری با خودت.اکهارت ممکن به دریافت هایی رسیده باشه که میشه گوش داد و ازش آن چیزی رو که برای شخص تو مهم و مفید برداشت کنی اما خود تو هستی که وجود داری و فرصت لمس و زندگی واقعیت و حقیقت و هر آنچه اراده کنی رو داری.از نگاه خودت هم میتونی به دنیا نگاه کنی نه صرفا تحت تاثیر شخص خاصی اما داشتن راهبر و راهنما میتونه برای طی مسیر به آدمی جهت و مسیر و نشانه بده ...

ناشناس گرامی سلام. در مقاله بالا بحث سیر و سلوک توله هست که بررسی شد حرف شما به صورت کلی قابل پذیرشه

شما فك مي كنين فقط خودتون حق هستين و همه چيز رو ميدونين؟! خب اگه همه چيزو ميدونين چرا زندگي ميكنين؟! به خاطر ي سري چيزاي مسخره مثل صواب كردن و اينا دلم براتون ميسوزه حتي اگه روزي بفهمم كه توي مسير باطل دارم ميرم البته اگه خدا عادل باشه فك نكنم اينطور باشه

سلام محمد گرامی؛ در این‌که خدا عادل است شکی نیست. و همون خدا مبانی برای مخلوقات خود برای شناخت حق از باطل فرستاده که همه‌ی این‌ها دست به دست هم میده و تفکرات غلط رو برملا و حق رو مشخص می‌کنه

دوست عزیز بین زمان روانی و ساعتی فرق بگذار، بد مطلق داریم؟توله حرفهای بسیار زیبایی هم داره ولی شما که معتقد ب نق منصفانه ای اصلا منصفانه نقد نکردی چون چیز خوبی نگفتی ازش اصلا نگران نباش و هول و ولا برت نداره، با تجربه از گذشته سرخ چشم انتظار اینده سبز باش ولی در زمان حال زندگی کن، در همین الان زندگی کن چون تمام چیزی ک داری الانته

سلام محمد رضا. ما هم نگفتیم بد مطلق. ضمنا اینجا محل نقد و بررسی است نه تعریف و تمجید و...

به نظر من که شما فردی کاملا سنتی هستی که ذهنت کلا دستکاری شده و نمی تونی حقایق رو خودت با تمام وجود درک کنی فقط یک باورهایی رو از دیگران گرفتی درست مثل بت پرستانی که می گفتند ما بت می پرستیم چون نیاکان ما بت پرستی می کردند. تصور شما هم از خدا بی شباهت به بت بت پرستان نیست ببخشید که اینقدر رک حرف زدم

ناشناس گرامی. نگاه این نوشته نگاه مجذوبانه نیست همین. یک نقد ساده به سخن اکهارت. شما هم اگه نقدی به این نوشته دارید بفرمایید

در عوض دیندارها همه چیز دارن به خصوص کشتن برده داری کنیز داری جنگ و جهاد غنیمت گرفتن.....مغزهایی که از کودکی پر شده است از جهل را هیچ نویسنده یا دانشمند یا فیلسوف یا محقق یا تاریخ دان یا هیچ کسی نمیتواند اندکی تغییر دهد.

1. بسیاری از همین نویسندگان و دانشمندان و فیلسوفان و محققان، مسلمان بودند. کتاب کارنامه اسلام نوشته دکتر زرینکوب را بخوانید. 2. اگر درباره جنگ و جهاد گفتید که ما را تحقیر کنید، پس بدانید به خطا رفتید. چون این افتخار ماست. جهاد و به ذلت انداختنِ کفار و پیروان طاغوت، فخر ماست. این آرزوی ما هست که روزی برسد چنان بر سر باطل و اهل آن بکوبیم و چنان دار و ندارشان را علیه خودشان به کار ببندیم که در تاریخ ثبت شود و عبرتی بر آیندگان گردد.

سلام نادان. در خصوص کشتن باید بگم که دین گریزها بیشترین جنایات را در طول تاریخ انجام داده اند. شما فکر میکنید در جنگ جهانی اول و دوم که 95 میلیون نفر کشته شده اند دین مدارها بوده‌اند؟ نه خیر همین دین گریزها بودند یا قتل عام های فراوان سیاهپوستان توسط اروپاییان، یا قتل عام ویتنام و... توسط چه کسی رخ داده؟؟ بله جهاد نوعی دفاع از خود و ارزش‌های خود است و به موقع دین عزیز هم فرموده که نباید بی‌گناه کشته شود و... اما در مورد کنیز؛ اسلام تا توانسته با کنیز داری مخالفت کرده است شما ببینید در کفاره روزه و کفارات دیگر آزاد کردن برده را ترویج کرده؛ ضمنا آمریکا تا همین 70 سال پیش تمام سیاهپوستان مقیم آمریکا را برده می دانستند. الان هم که حس روشن فکری دارند هم با نگاهی بسیار زشت به سیاهپوستان توجه میکنند. یا اینکه گفتید کنیز و... مگر همین الان در غرب دختران در ویترین برای فروش گذاشته نمی شوند. لطفا سنجیده حرف بزنید

سلام ما میتونیم دو دیدگاه مختلف داشته باشیم،آیا دین وسیله ای برای رشد ماست یا ما وسیله ای برای دین هستیم؟ به نظر من انسان فراتر از دینه،ادیان آمده اند تا نزدیکترین راه را به خداوند نشان دهند ما مسلمانیم چون در خاور میانه به دنیا آمده ایم و بر دین والدینمان استواریم،هندو به این دلیل هندوست چون در هندوستان زاده شده،آیا یک هندو از رحمت و هدایت خداوند بی بهره خواهد ماند؟و آیا ما صرفا به دلیل داشتن دین موروثی اسلام و مذهب شیعه رستگاریم؟جواب من به هر دو سوال منفی است،هادی صفت خداوند است و خدا تغییر نمیکند همانقدر که خدای ماست همانقدر خدای اکهارت توله هم هست،امیر المومنین به امام حسن میفرماید فرزند زمان خودت باش،اکهارت توله میگوید در لحظه زندگی کن،اگر به نام وجدان همواره در افسوس گذشته باشیم ناشکری بر زمان اکنون نیست آیا حرام کردن زمان جبران نیست؟آیا زندگی بدون اضطراب آینده شکر گزاری و توکل نیست؟ خداوند میفرماید ای بنده من از رحمت خداوند نا امید نباش ،خداوند صاحب و مالک ماست وقتی او ما را میبخشد چرا ما خود را نبخشیم،یعنی میخواهیم از خداوند پیشی بگیریم؟پس اگر اکهارت توله در مورد بخشش خود صحبت میکند،در مورد برداشتن باری صحبت میکند که سنگینی اش مانع حرکت فرد و استفاده از لحظه حال است بنابراین زیباست که سخن زیبا را صرفنظر از نویسنده آن بشنویم و اگر درست و راهگشامیپنداریم عمل کنیم

سلام خانم مریم. من سوالی دارم؛ راه حق چندتاست؟ مگر غیر اینه که یکی بیشتر نیست؛ بله که راه حق اسلام و مکتب تشیع است و هر کسی عامل این مکتب باشه رستگار است و هدایت شده است. (البته اگر با دلایل عقلی و نقلی برای شما اثبات شده است وگرنه حاضرم اثبات کنم) اما آیا هندو با پرستش ویشنو، شاکتی و... (بت‌های سنگی) رستگار می‌شود؟ بله رحمانیت خداوند شامل حال همه موجودات خواهد شد ولی این دلیل نمیشه که رستگار بودن افراد هرمکتبی رو قبول کنیم. // نکته ای برادرانه؛ نباید فریب ظاهر کلمات را خورد. بعضی از واژه‌‏ها که در دین مقدس اسلام معنای متعالی دارند در آثار اکهارت توله تکرار شده‌‏اند. از این رو لازم است نظام فکری این افراد را رصد نمود و نگرش‌‏های بنیادین آن‏ها را شناخت. کلمه‏‌ای مانند بخشش که در متون اخلاقی اسلام کاملا توحید محورانه معنا می‏شوند و باعث ارتباط بیشتر انسان‏ها با خالق هستی می‏گردند در اندیشه‏‌های اکهارت‏توله انسان محورانه و زمینی بکار رفته‌‏اند و حتی باعث ندیدن مشکلات روانی بشر ماشینی در غرب شده و به استمرار نظام سلطه کمک می‏کند.بخششی که اکهارت به آن دعوت می‌کند، درحقیقت دعوت به سرپوش گذاشتن بر وجدان اخلاقی است؛ یعنی چراغی به نام «عذاب وجدان» که ممکن است سوسوی آن در نهایت، آدمی را به خالقش پیوند دهد و راه بستة انسان مدرن به عالم معنا را باز کند، در مکتب اکهارت، ضدّ ارزش است و مدفون کردن آن، ارزش معرفی می‌شود! چقدر زیاد ما در روایات داریم که عذاب وجدان و ندامت از گناه باعث تعالی معنوی انسان است و موجب بخشش خداوند است.

سلام وقت بخیر دوستان من کاملا با نظر خانم مریم موافقم. من بشخصه از طریق وین دایر و اکهارت و... حتی توانستم اسلامو بهتر درک کنم و بشناسم. آقای محمد طاها کی گفته فقط راه حق، اسلامه،مگه لوترکینگ با ظلم و تبعیز نژادی کم مبارزه داشت یا حضرت عیسی مسلمون اونم از نوع تشیع بوده. در کل اکهارت میگه اگر شما هستی بشناسی و بهش متصل باشی، گناهی نمی کنی که بعدش دچار عذاب وجدان بشی.اگر هم گناهی انجام شد باید بتونی در وحله اول خودتو ببخشی. خیلی ها به علت اینکه نتونستن خودشونو ببخشن باعث بیماری های روانی و خودکشی شده. (((به گفته شما: کلمه‏‌ای مانند بخشش که در متون اخلاقی اسلام کاملا توحید محورانه معنا می‏شوند و باعث ارتباط بیشتر انسان‏ها با خالق هستی می‏گردند در اندیشه‏‌های اکهارت‏ توله انسان محورانه و زمینی بکار رفته‌‏اند و حتی باعث ندیدن مشکلات روانی بشر ماشینی در غرب شده و به استمرار نظام سلطه کمک می‏کند.))) توحید محورانه، پس یعنی ما آدما نباید در حق هم گذشت داشته باشیم، و فقط خدا می تونه ببخشه؟! یا فقط برای رضای خدا باید ببخشیم؟اما درونمون انباشته از کینه باشه.اگر میشه واضح بیان کنید؟ امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: «اِنّا اَهْلَ بَيْت، مُرُوَّتُنا الْعَفْوُ عَمَّن ظَلَمَنا»[6] ما خانداني هستيم كه، جوانمردي مان گذشت از كسي است كه بر ما ستم كرده است. بخشی از کتاب قدرت حال اکهارت توله: (وﻗﺘﻲ ﻣﺸﻜﻠﻲ اﻳﺠﺎد ﻣﻲﻛﻨﻴﺪ، درد ﻣﻲآﻓﺮﻳﻨﻴﺪ .ﻫﻤﻪ ﭼﻴﺰ ﺑﻪ ﻳﻚ اﻧﺘﺨﺎب ﺳﺎده ﻣﻨﺘﻬﻲ ﻣﻲﺷﻮد .ﻳﻚ ﺗﺼﻤﻴﻢ ﺳﺎده و اﺻﻼً ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ ﭼﻪ اﺗﻔﺎﻗﻲ ﻣﻲاﻓﺘﺪ .اﻣﺎ ﻣﻦ ﻣﻲﺧﻮاﻫﻢ دﻳﮕﺮ دردي ﺑﺮاي ﺧﻮدم اﻳﺠﺎد ﻧﻜﻨﻢ .ﻣﻦ دﻳﮕﺮ ﻣﺸﻜﻠﻲ اﻳﺠﺎد ﻧﻤﻲﻛﻨﻢ .ﻫﺮ ﭼﻨﺪ اﻳﻦ ﺗﺼﻤﻴﻢ ﺑﺴﻴﺎر ﺳﺎده اﺳﺖ، اﻣﺎ ﺑﺴﻴﺎر ﺑﻨﻴﺎدﻳﻦ و ﻣﺘﺤﻮلﻛﻨﻨﺪه ﻧﻴﺰ ﻫﺴﺖ .ﺷﻤﺎ ﭼﻨﻴﻦ ﺗﺼﻤﻴﻤﻲ ﻧﻤﻲﮔﻴﺮﻳﺪ ﻣﮕﺮ اﻳﻨﻜﻪ واﻗﻌﺎً در رﻧﺞ و ﻋﺬاب ﺑﺎﺷﻴﺪ و دﻳﮕﺮ ﻗﺪرت ﺗﺤﻤﻞ ﻧﺪاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﺪ و ﺑﻪ ﺧﻮد ﻣﻲﮔﻮﻳﻴﺪ دﻳﮕﺮ ﺑﺲ اﺳﺖ. و ﺷﻤﺎ ﻗﺎدر ﻧﺨﻮاﻫﻴﺪ ﺑﻮد ﭼﻨﻴﻦ ﺗﺼﻤﻴﻤﻲ ﺑﮕﻴﺮﻳﺪ ﻣﮕﺮ اﻳﻨﻜﻪ ﺑﻪ ﻗﺪرت ﺣﺎل دﺳﺘﺮﺳﻲ ﭘﻴﺪا ﻛﻨﻴﺪ .اﮔﺮ دﻳﮕﺮ ﺑﺮاي ﺧﻮد دردي اﻳﺠﺎد ﻧﻜﻨﻴﺪ، ﭘﺲ ﺑﺮاي دﻳﮕﺮان ﻧﻴﺰ دردي ﻧﻤﻲآﻓﺮﻳﻨﻴﺪ .ﺷﻤﺎ ﻫﻢﭼﻨﻴﻦ دﻳﮕﺮ زﻣﻴﻦ زﻳﺒﺎ آراﻣﺶ دروﻧﻲ و ﺷﻌﻮر ﺟﻤﻌﻲ را ﺑﺎ اﻧﺮژي ﻣﻨﻔﻲ اﻳﺠﺎد ﻣﺸﻜﻞ، آﻟﻮده ﻧﻤﻲﻛﻨﻴﺪ.) کلمه (درد) در اینجا میتونه عذاب وجدان هم همراهش باشه.

سلام محمد. الان از اسلام قرائت های مختلفی میشه اصلا میشه سخنان یک لائیک را با مطالب اسلامی تطبیق داد. اما هدف چیه؟ کمال الهی. آیا می‌شود با لائیک به کمال الهی رسید؟// بله که اسلام راه حق است.(مگر اینکه دین دیگری داشته باشید که اونجا ناچارم بنده برای شما اثبات کنم بادلایل عقلی) حضرت عیسی هم مسلمان بود. اسلام یعنی چه؟ شما به تعریف اون دقت کنید. اسلام یعنی تسلیم شدن در مقابل اوامر الهی که حضرت نیز تسلیم بودند ولی پیروان او نه خیر این چنین نیستند چون تسلیم اوامر الهی نشدند و پیامبر الهی رو نپذیرفتن //بله اگر کسانی آزادی خواه بودن و برای انسانیت کاری کردند. مطمئنا دارای پاداش دنیایی و اخروی هستن ولی مواخذه خواهد شد که چرا در جستجوی مکتب واقعی نبوده. چون هدف اونجا فقط و فق انسان است ولی این جا خداست. البته به انسان نیز خدمت می‌شود و در راستای آزادی و انسانیت مایه می‌گذارد ولی هدف خداست. اینجاست که دیدگاه ها متفاوت می شود// من این جمله شما رو متوجه نشدم یعنی چی انسان باید اول خودش، خودش را ببخشد. بخشش چه موقعست؟ چه کسی می بخشد؟ کسانی که در حق اون‌ها ظلم شده؟ انسان گناه میکند؛ (اگر حق الناس نباشد) از آن‌جا که نفس هدیه الهی است و انسان با گناه کردن به نفس خود ضرر می‌رساند اینجا صاحب هدیه حق مواخذه دارد پس اینجا خداست که باید ببخشد. خدا هم چه موقع می‌بخشد در جایی که انسان قول بده که دیگه سمت گناه نخواهد رفت. که به اصطلاح بهش میگن توبه// اما در مورد اون قسمت از پیامتون که میگید ما انسان ها نباید همدیگر رو ببخشیم؛ بله باید ببخشیم. اصلا اوج لذت در بخشش دیگران است چون این صفت، صفت خداست (ارحم راحمین) اما چه کسانی را باید بخشید؟ همه را؟ نه خیر. این‌که میگویم بخشش اکهارت توحید محورانه نیست. همینه. انسان نباید ظالمی که پشیمون نیست رو ببخشه. الان اسرائیل جنایت کار، یا صدام، یا... از ضالمین جهان رو باید انسان‌ها ببخشند تا اونها هر کاری خواستن بکنن؟؟ اینه که میگم اکهارت داره سرپوش میزاره بر بعضی مسائل مثل عذاب وجدان نسبت به همنوع، نسبت به مظلوم و... . حالا با این رویکرد جمله ای که توی پرانتز نوشتید رو دوباره بخونید! چی میشه؟ ایشون میگه بیایید مشکلاتتان رو ساده کنید اونهم با حذف درد!! یعنی نسبت به کارهای خودتان، ظلم به هم نوعتان دیگه دردی نداشته باشید!!// شاید بگید نه خیر ایشون میگه همه اگر درد را کنار بگذارند و گناه نکنند. پس ایشون حرفشون درست در میاد؟ ما هم میگیم این حرف شاید به درد تابلو زدن به دیوار به درد بخوره ولی سرلوحه کارها نمیشه و یا به من اعتقاد درستی نمی تونه بده چون ظالم همیشه هست، گنه کار از اول عالم بوده و باید مقابل ظلم ایستاد.// والسلام

سلام خانم مریم .دین چیزی بیرون از وجود و روح مانیست.و ساده ترین راه برای ایمان واقعی و به دور از بازی های ذهنی و فکری این هست که تو حل مشکلات روز مرمون بریم سراغ تمامی طرز فکرها و بهد از مقایسه بهترین رو انتخاب کنیم فقط مقایسه باید به دور از غرض باشد و خود خواهی اون موقع من به یقین میدانم که به پاسخ ایمه میرسیم.ومن الله التوفیق

رامین عزیز نظر خوبیه؛ ولی در این دنیا هزاران هزار دین مگر انسان چقدر می‌تواند بخواند و مقایسه کند تا بفهمد؟

کاری به این حرفا ندارم.من که بعد از کلی عبادتو نماز و ... با خوندن این کتاب هر ثانیه با خدا حرف میزنم بدون هیچ ذهن منفی.عالی بود

سلام ایدا. شاید اشکال جای دیگست مثل عادت.

مطمانی خودتون در سلوک درون گمراهتون نیستین

منظور پیامتون مشخص نیست! اما اگر منظور شما سلوک اسلامی است. خب باید روی شریعت بحث کنیم و در نهایت به سیر و سلوک قائم بر این شریعت حکم به گمراهی یا عدم گمراهی بکنیم.

از نظر صاحبنظرانی مانند شما اکهارت تله، وین دایر///ف دونالد والش، دبی فورد، همه عرفای هندی، صوفیان قدیم ایرانی، لاماهای تبتی، شمن ها ، ناوالها . غیره و ذالک در گمراهی آشکار به سر می برند و تنها دسته اندکی از فقهای اسلامی که البته شیعه هم هستند به حقیقت دست پیدا کرده اند. تعصب رو کنار بگذارید اینطوری شاید راحت تر حقیقت کلامشون رو درک کنید.

سلام سما. مگه غیر اینه؟ مکتب شیعه مکتب الهی و بر اساس شریعت اصیل الهی است. براین اساس خدا که واقف به همه ی امور است تمام هدف رو برای رسیدن به کمال رو در این مکتب گذاشته است. البته من دارم از مکتب پیامبرو اهلبیت صحبت میکنم. و همچنین اگه شما شیعه باشید و قبول داشته باشید باید به این واقف باشید وگرنه باید بحث کنیم روی این اعتقاد تا به نظر مشترک برسیم. البته نفی کلام این افراد دال بر ناحق بودن تمام کلامشان نیست. بله کلام اینان در جایی هم ممکنه صحیح باشه ولی انحراف و زاویه وجود دارد که نمیتوان اینها را به عنوان الگو انتخاب کرد

صفحه‌ها

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.