کعبه و ایرانیان باستان

  • 1394/08/20 - 23:07

كعبه نزد برخی از ايرانيان قديم (ایرانیان پیش از اسلام) از قداست ويژه‌اى برخوردار بود، آنان، به احترام كعبه به زيارت بيت الله الحرام مى‌رفتند و بر آن طواف مى‌بردند. حتی چاه زمزم به این علت زمزم نامیده شد که مردمان فارس به گرد این چاه زمزمه می‌کردند (و دعا می‌خواندند). حتی یک شاعر عربِ پیش از اسلام، به صراحت چنین سرود: «زَمزَمت الفُرسُ عَلَى...

ایرانیانِ پیش از اسلام، علاوه بر اینکه هر ساله به طواف کعبه می‌رفته‌اند (مسعودی، ج ۱، ص ۲۵۴)، هدایا و پوشش‌هایی را نیز برای کعبه می‌فرستاده‌اند و بازسازی و مرمت آنرا به عهده می‌گرفته‌اند. به ویژه که شمار فراوانی از ایرانیان، ساکن شبه‌جزیره بوده‌اند و به قول محمد بن احمد مَقْدِسی در «احسن التقاسیم» شمار بازرگانان، صنعتکاران و کشتی‌سازان ایرانی در کرانه‌های دریای سرخ به اندازه‌ای فراوان بوده که زبان غالب در آنجا، زبان فارسی بوده است. ارزقی در «اخبار مکه» از گروه هیربدانی یاد می‌کند که مقیم شهر مکه بوده‌اند. یکی از آنان به نام «مهر» در آنجا خواندن و نوشتن آموزش می‌داده و کوچه‌ای در مکه به نام او کوچهٔ «مهر» نامیده می‌شده است (ارزقی، اخبار مکه، ص ۴۹۵ و ۵۳۶). دربارهٔ ساخت کعبه به دست ایرانیان، روایت‌های جالبی از ابوالفرج اصفهانی در «الاغانی» در دست است: او آورده است که ابن مسجع (موسیقیدان بزرگ ایرانی که در شبه‌جزیره به بردگی گرفته شده بود و کسی بود که  نغمه‌های موسیقی ایرانی را بر نغمه‌ها و الحان عربی توافق و تطبیق داد) آوازی را به عربی در نزد خواجه خود خواند. خواجه پرسید که این آواز را از که آموختی؟ و ابن مسجع گفته بود که از «ایرانیانی که مشغول ساختن کعبه هستند» (علی سامی، نقش ایران در تمدن اسلامی، ص ۴۹۴).

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ كعبه نزد برخی ايرانيان قديم (ایرانیان پیش از اسلام را می‌گویم) از قداست ويژه‌اى برخوردار بود، آنان به احترام كعبه به زيارت بيت الله الحرام مى‌رفتند و بر آن طواف مى‌بردند. حتی (بنا بر یک نظر) چاه زمزم به این علت زمزم نامیده شد که مردمان فارس به گرد این چاه زمزمه می‌کردند (و دعا می‌خواندند). حتی یک شاعر عربِ پیش از اسلام، به صراحت چنین سرود:

زَمزَمت الفُرسُ عَلَى زَمزَمِ
وَ ذلكَ من سالَفَهَا الأقـدَمِ

یعنی «ایرانیان بر گرد چاه زمزم، زمزمه کردند و این از زمان‌های قدیم بوده است». منابع متعدد تاریخی این موضوع را بیان کرده اند.[1] بعد از ظهور اسلام يكى از شاعران ايرانى به زبان عربی چنين گفته است:

و ما زلنا نحج البيت قِدْما
و نُلْقى بالاَبٰاطیح اَميناً

و ساسانُ بنُ بابَك سارَ حَتّى
أتى البيت العتيق بأصْيَدينا

وطٰافَ بِه و زمزم عند بئر
لاسماعيلَ تَروْى الشّاربينٰا

یعنی «ما از زمان‌هاى پيش کعبه را حج مى‌گزارديم و در آن سرزمین ايمن بوديم و ساسان همراه با دليران ما راه پيمود تا به بيت‌العتيق رسيد و كعبه و زمزم را طواف كرد، آن چاه را كه از اسماعيل است و نوشندگان را سيراب مى‌كند.»[2] به موجب اين اخبار، ايرانيان صدر اسلام افتخار مى‌كردند در عصرى كه مشركان جزيرة العرب كعبه را با بت‌هاى خود آلوده كرده زشت‌ترين گناهان را در مطاف و مسجدالحرام مرتكب مى‌شدند، به زيارت حج مى‌رفتند و هدايايى به كعبه تقديم مى‌داشتند.

در روايات اسلامى راجع به حفر چاه زمزم به وسيلۀ عبدالمطلب آورده‌اند كه چاه زمزم مدت‌ها از دسترس مردم خارج شده بود، لذا وقتى عبدالمطلب زمزم را دوباره حفر کرد، دو آهوى طلا و چند شمشير و زر بسيار به دست آورد كه یکی از بزرگان ايران به حرم كعبه اهدا كرده بود و عبدالمطلب نیز درب كعبه را با آن‌ها ساخت.[3]

گفتاری از رضا مرادی غیاث‌آبادی پیرامون کعبه

مدتی است که برخی افراد که خود را متخصصِ امر تاریخ می‌دانند و مدرک خود را به رخ دیگران می‌کشند، منکر ارتباط میان ایرانیان و کعبه شدند. این افراد می‌گویند که ادعای ارتباط ایرانیان و کعبه، از لحاظ علمی (؟!) اثبات نشده است. می‌گوییم اولاً این ارتباط، متکی بر اسناد تاریخی است. اگر اسناد تاریخی را معتبر نمی‌دانید، ایرادی ندارد. ما دلیل علمی بر مبنای محسابات گاهشماری و نجومی ارائه می‌کنیم و نشان می‌دهیم که کعبه از جهت ساخت، شباهت بسیاری به محاسباتِ گاهشماریِ ایرانی و بین‌النهرینی دارد. که همین شباهت، نشانگر ارتباط میان اقوام مذکور و کعبه است. اکنون عین نوشتار دکتر رضا مرادی غیاث آبادی -که در این امر تخصص لازم را دارند- ارائه می‌کنیم:

بناها و مکان‌های مقدس در جهان فراوان هستند، اما معمولاً هیچکدام آنها دارای تاریخچه و سرگذشت روشن و مشخصی نیستند. گزارش‌های تاریخی و روایت‌های داستانی پیرامون بناهای مقدس به اندازه‌ای گوناگون و متناقض هستند که امکان دستیابی قاطع به واقعیت‌های روزگاران گذشته ناممکن است. اما ممکن است که بتوان با توجه به واقعیت‌های ملموس و قابل اندازه‌گیری، تا اندازه‌ای به سواد آن نزدیک شد. هر مکانی می‌تواند به دلایل گوناگون جغرافیایی، وضعیت اقلیمی، ساختار طبیعی ممتاز، واقعه‌ای تاریخی، پدیده‌ای کیهانی و یا هرگونه انگیزه و عامل دیگر، توجه مردمان را به خود جلب کند و اندک‌اندک به یک «مکان مقدس» تبدیل شود. در یک «مکان مقدس»، معمولاً بنایی نیز ساخته می‌شود که تقدس مکان را به خود می‌گیرد و تبدیل به یک «بنای مقدس» می‌شود. بناهای مقدس هنگامی که از حمایت دستگاه سیاسی قدرتمند و پشتیبانی یک دین رسمی یا فراگیر برخوردار شوند، به سرعت گسترش می‌یابند و گاه عوامل آغازین تقدس مکان، به باورها و احکام ثانویِ تازه‌ای تغییر چهره می‌دهد. این باورهای تازه نیز به مرور زمان و با تغییر حکومت‌ها و ادیان، فرو می‌پاشند و باورهای تازهٔ دیگری جای آنها را می‌گیرد. چرا که شاید بتوان «بنای مقدس» را تخریب کرد، اما «مکان مقدس» هیچگاه از بین نمی‌رود؛ بلکه در هر زمان و در هر دوره‌ای به رنگ و روی تازه‌ای در می‌آید. هیچ نیرویی نمی‌تواند و نتوانسته است عامل مهم و سرنوشت‌ساز «تقدس» را به سادگی از باورمندان به تقدس یک مکان و بنا بگیرد و حداکثر می‌تواند «عامل تقدس» را با عوامل تازه دیگری جابجا کند. در چنین هنگامه‌هایی، مقاومت عمومی مردم موجب می‌شده که این جابجایی‌ها همواره به گونه‌ای آرام و مسالمت‌جویانه پیش نرود و با خشونت‌ها و کشتارهایی غیرانسانی توأم شود. برای نمونه می‌توان از تخریب نیایشگاه‌های میترا/ مهر نام برد که بطور همزمان توسط دستگاه سیاسی-دینی زرتشتی در ایرانِ ساسانی و دستگاه سیاسی- دینی مسیحیت در روم اتفاق افتاد و منجر به کشتار گسترده پیروان میترا/ مهر و تبدیل معابد آنان به آتشکده و کلیسا شد.

بنای خانه خدا در مکه که نام خاص خود را از شکل هندسی بنا گرفته و «کعبه» نامیده می‌شود، یکی از نمونه‌های شاخص مکان و بنای مقدس در جهان است. به رسمیت شناخته‌شدن این بنا و آیین‌های‌ بسیار کهن حج و طواف کعبه توسط پیامبر اسلام، موجب شد تا آیین‌های ماه ذیحجه به جامه اسلامی درآیند و تاکنون پایدار بمانند.
روایت‌های تاریخی پیرامون زمان و علل ساخت کعبه و نیز بانیان سازندهٔ آن، بسیار فراوان و متفاوت است. ارزقی در «اخبار مکه» و ابن رسته اصفهانی در «اعلاق‌النفیسه» و خربوطلی در «تاریخ الکعبه» فهرستی بلندبالا از این روایت‌ها را آورده‌اند. روایت‌هایی که به موجب آنها، حتی حضرت آدم نیز به عنوان نخستین سازنده کعبه معرفی شده است (ابن رسته، ص ۳۵؛ خربوطلی، ص ۱۱ تا ۱۴). از هیچیک از این روایت‌ها و گزارش‌های پرشمار دیگری که در زمینه سرآغاز ساخت کعبه موجود است، نمی‌توان چندان به واقعیت نزدیک شد. اما از مجموع آنها می‌توان اینها را دانست که:
1- زمان ساخت کعبه و برگزاری آیین‌های آن به روزگارانی باز می‌گردد که دست تاریخ از آن کوتاه است.
2- کعبه نه تنها برای ساکنان شبه‌جزیره، که برای تمامی مردمان خاورمیانهٔ باستان مقدس بوده است.
3- ملاحظاتی در پیوند با خورشید و خانهٔ خورشید در کعبه به کار گرفته شده است.
شواهدی در دست است که نشان می‌دهد برای ساخت یا بازسازی کعبه در دوره‌ای خاص، برخی ملاحظات خورشیدی به کار گرفته شده و کعبه با خورشید در پیوند بوده است.
کعبه در ۲۱ درجه و ۲۵ دقیقه عرض شمالی و در فاصله ۲ درجه در جنوب مدار رأس‌السرطان جای دارد. از آنجا که در پیرامون مدار رأس‌السرطان، از دریای سرخ تا اقیانوس هند، چندان شهر باستانی مهمی وجود نداشته است؛ چنین به نظر می‌رسد که شهر مکه، یکی از معدود گزینه‌های قابل انتخاب برای جوامع باستانی بوده است که برای ساخت خانه خدا، در جستجوی مکانی بر روی مدار رأس‌السرطان بوده‌اند. یعنی مداری که خورشید در بالاترین نقطه اوج خود (در ظهر انقلاب تابستانی) درست به بالای سر و قبهٔ آسمان می‌رسد. احتمالاً آنان در این مکان، بنای مکعبی بدون سقفی می‌سازند تا در ظهر نخستین روز تابستان، پرتوهای خورشید نیمروزی با کمترین میزان انحراف از قبه آسمان به درون بنا بتابد. این رویداد جز در نواحی پیرامون مدار رأس‌ السرطان (۲۳.۵ درجه شمالی) در جای دیگری اتفاق نمی‌افتد.
از نگاه اخترشناسی باستانی، آسمان از طبقاتی ساخته شده که «فلک» نامیده می‌شده‌اند. نخستین فلک متعلق به ماه، دومین فلک متعلق به تیر/ عطارد، سومین فلک متعلق به ناهید/ زهره، چهارمین فلک متعلق به خورشید، پنجمین بهرام/ مریخ، ششمین مشتری/ اورمزد، و هفتمین فلک از آنِ کیوان/ زحل بوده است. اصطلاح مشهور «هفت آسمان» نیز از همین باور کهن برگرفته شده است. البته فلک هشتمی هم بوده که متعلق به ستارگان ثابت/ ثوابت دانسته می شده است. این طبقات و افلاک بر مبنای مدت زمان یک دور کامل چرخش اجرام آسمانی بر دور زمین و رسیدن به نقطه مفروض آغازین در فلک ثوابت معین می‌شده است. ماه با زمان تقریبی ۲۹.۵ روز و کیوان/ زحل با زمان تقریبی ۲۹.۵ سال، به ترتیب نزدیک‌ترین و دورترین فلک غیرثوابت شناخته می‌شده‌اند.
فلک خورشید یا مداری که خورشید در آسمان بر گرد زمین می‌چرخیده است، فلک خورشید یا آسمان چهارم یا فلک چهارم نامیده می‌شده است. پیشینیان معتقد بوده‌اند که خورشید در این فلک خانه‌ای دارد که «بیت المعمور» نامیده می‌شود (از جمله بنگرید به: منتهی الارب و فرهنگ آنندراج). به این ترتیب، بیت‌المعمور خانه خورشید است در آسمان و در فلک چهارم.
اما در روی زمین نیز، خانه کعبه به عنوان نماینده زمینی بیت‌المعمور کیهانی شناخته می‌شده است. ابن رسته اصفهانی روایت جالبی را در این زمینه نقل کرده که بی‌گمان شکل اسلامی شدهٔ یک باور کهن است: «از ابن عباس روایت شده که کعبه در مقابل بیت‌المعمور و درست در زیر آن قرار دارد. بنحوی که اگر از بیت‌المعمور چیزی فرو افتد، فقط بر روی کعبه می‌افتد» (ابن رسته، ص ۳۵). این روایت را ابن رسته به نقل از کعب و جعفر بن محمد (ع) نیز آورده است که «بیت‌الحرام در زیر بیت‌المعمور است» (همان، همان صفحه).
همو (ص ۳۶) نقل می‌کند که جبرئیل از برای حضرت آدم دو نقطه برای اعتراف (عرفات) قرار داد که یکی از آنها برای وقت «غروب» و دیگری برای «بامداد» بود. ناصرخسرو نیز آورده است که «در این خانه سوی مشرقست» (ص ۱۱۱) و «در ماه رجب هر روز در کعبه بگشایند بدآن وقت که آفتاب بر آید» (ص ۱۱۲). با اینکه کعبه در ابتدا بدون سقف بوده، اما بعدها سقفی دوپوش نیز برای آن ساخته می‌شود که دارای چهار روزنه مربع شکل و زیر یکدیگر در هر یک از بام‌ها بوده است تا نور را به داخل کعبه هدایت کند: «کعبه در زمان ابراهیم (ع) بدون سقف بوده و سپس قریش در جاهلیت آن سقف را بنا نهادند (همو، ص ۴۱). در سقف خانه کعبه چهار روزنه قرار دارد… روی هر یک مرمری یمنی قرار دارد که از آن نور به داخل کعبه می‌تابد» (همو، ص ۴۳ و ۴۴). «خانه را چهار روزن است بچهار گوشه و بر هر روزنی از آن تخته‌ای آبگینه نهاده که خانه بدان روشن است و باران فرو نیاید» (ناصرخسرو، ص ۱۰۹).
بجز شواهد روایی و مکتوب، پلان کعبه نیز وجود برخی ملاحظات خورشیدی در بنا را تأیید می‌کند. چنانکه در نقشه دیده می‌شود، کعبه به‌رغم نام و شهرت خود، یک چهارضلعی غیر منتظم است و ساختمانی متشکل از یک مکعب کامل نیست و قاعده‌ای مربع ندارد. هیچکدام از هر چهار ضلع قاعده بنا با یکدیگر هم‌اندازه نیستند و هیچکدام از زوایای آن که به «رکن» مشهور است، ۹۰ درجه نیستند.

    طرح از ر. م. غیاث آبادی
    اندازه اضلاع و زاویه‌ها بر اساس داده‌های احیایی (ص ۱۷۲) به نقل از:
    Topographic Tactical Charts, UK, 1977

خورشید در آغاز تابستان (انقلاب تابستانی) از روبروی ضلع شمال شرقی بنا (در میان دو رکن عراقی و حجرالاسود) طلوع می‌کند و پرتوهای آن به این دیوار می‌تابد. در ورودی کعبه نیز در همین دیوار قرار دارد و سکوی مشهور به «مقام ابراهیم» نیز در روبروی همین در و دیوار واقع است.
خورشید در ۲۴ روز پیش و پس از انقلاب تابستانی و به هنگام نیمروز، درست به بالای کعبه می‌رسد و چهار ستون نورانی از دو مجموعه روزنه‌های چهارگانه که در زیر و روی هم در سقف‌های دوگانه ساخته شده‌اند، می‌گذرد و بر کف کعبه می‌تابد. خورشید در هنگام غروب انقلاب تابستانی تقریباً به محاذات رکن شامی می‌رسد.
در هنگام غروب انقلاب زمستانی، خورشید به محاذات ضلع جنوب‌غربی کعبه (در میان دو رکن شامی و یمانی) می‌رسد، در حالیکه نقطه طلوع آن، تقریباً در روبروی رکن حجرالاسود بوده است.
کعبه در طول زمان بارها و بارها بر اثر حوادث انسانی و به خصوص سوانح طبیعی، ویران شده و مجدداً برجای پیشین خود بازسازی شده است. ایرانیانِ پیش از اسلام، علاوه بر اینکه هر ساله به طواف کعبه می‌رفته‌اند (مسعودی، ج ۱، ص ۲۵۴)، هدایا و پوشش‌هایی را نیز برای کعبه می‌فرستاده‌اند و بازسازی و مرمت آنرا به عهده می‌گرفته‌اند. به ویژه که شمار فراوانی از ایرانیان، ساکن شبه‌جزیره بوده‌اند و به قول محمد بن احمد مَقْدِسی در «احسن التقاسیم» شمار بازرگانان، صنعتکاران و کشتی‌سازان ایرانی در کرانه‌های دریای سرخ به اندازه‌ای فراوان بوده که زبان غالب در آنجا، زبان فارسی بوده است. ارزقی در «اخبار مکه» از گروه هیربدانی یاد می‌کند که مقیم شهر مکه بوده‌اند. یکی از آنان به نام «مهر» در آنجا خواندن و نوشتن آموزش می‌داده و کوچه‌ای در مکه به نام او کوچهٔ «مهر» نامیده می‌شده است (ارزقی، ص ۴۹۵ و ۵۳۶). جلیل اخوان زنجانی در «رصد و تاریخ گذاری در ایران» (ص ۱۷۸) این گمان را پیش کشیده است که واژه «تازی» دلالت بر اعراب نمی‌کند و منظور از تازیان یا تاجیان/ تاجیکان، ایرانیان ساکن شبه‌جزیره بوده است. دربارهٔ ساخت کعبه به دست ایرانیان، روایت‌های جالبی از ابوالفرج اصفهانی در «الاغانی» در دست است: او آورده است که ابن مسجع (موسیقیدان بزرگ ایرانی که در شبه‌جزیره به بردگی گرفته شده بود و کسی بود که  نغمه‌های موسیقی ایرانی را بر نغمه‌ها و الحان عربی توافق و تطبیق داد) آوازی را به عربی در نزد خواجه خود خواند. خواجه پرسید که این آواز را از که آموختی؟ و ابن مسجع گفته بود که از «ایرانیانی که مشغول ساختن کعبه هستند» (سامی، ص ۴۹۴).

منابع:
ابن رسته اصفهانی، الاعلاق النفیسه، ترجمه دکتر حسین قره چانلو، چاپ دوم، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۸۰.
احیایی، ماشاالله علی، مسئله آموز صد مدرس- بحثی در باره قبله مدینهٔ منوره، در: تحقیقات اسلامی، شماره ۱ و ۲، ویژه تاریخ علم، ۱۳۷۲، صفحه ۱۶۵ تا ۱۷۸.
ارزقی، ابوالولید محمد بن عبدالله بن احمد، اخبار مکه، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ۱۳۶۸.
الخربوطلی، د. علی حسنی، تاریخ الکعبه، للنشر دار الجیل، بیروت، ۲۰۰۴.
زنجانی، جلیل اخوان، رصد و تاریخ‌گذاری در ایران، انتشارات بهمن برنا، ۱۳۸۴.
سامی، علی، نقش ایران در تمدن اسلامی، انتشارات نوید شیراز، ۱۳۶۵.
مسعودی، ابوالحسن علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجواهر، ترجمه ابوالقاسم پاینده، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، دو جلد، ۱۳۵۶.
المقدسی، شمس‌الدین محمد بن احمد، احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم، حواشی محمد امین الضنّاوی، دارالکتب العلمیه، بیروت، ۲۰۰۳.
ناصرخسرو قبادیانی، سفرنامه، به تصحیح م. غنی‌زاده، کتابخانه منوچهری، تهران، ۱۳۷۳.

پی‌نوشت:

[1]. أبو الحسن علي بن محمد بن حبيب الماوردي، أعلام النبوة، بيروت: دار الكتاب العربي، 1987. باب 18، ص 215. و ابن المطهر، البدء والتاريخ (نسخه موقع الوراق)، ص 211. و ابوالحسن علي بن الحسين المسعودي، مروج الذهب (نسخه موقع الوراق)، ج 1، ص 130. و محمد بن عبد المنعم الحِميري، الروض المعطار في خبر الأقطار، بيروت: مؤسسة ناصر للثقافة، ‌1980، ص 293. و ياقوت بن عبد الله الحَمَوي، معجم البلدان، بيروت : دار الفكر، ج 3، ص 148.
[2]. ياقوت بن عبد الله الحموي، همان، ج 3، ص 148.
[3]. علی قاضی عسکر، حج در اندیشه اسلامی، تهران: نشر مشعر، ١٣٨4. ص 93-94.

 

نوشتار مرتبط:

قداست کعبه در کتاب مقدس مسیحیت

 

تولیدی

دیدگاه‌ها

همچنین در پاسخ به اراجیف برخی افراد ساده‌لوح (که پیشتر، بی‌دقتی و تکبرشان اثبات شد) بگویند که آنچه جناب غیاث آبادی بیان کرده، دال بر ساخته شدن کعبه به دست خورشیدپرستان است! و لذا سخن جناب غیاث ابادی دال بر عدم قداست کعبه است! در پاسخ به این پسته‌های بی‌مغز باید گفت که اولاً محاسبات گاهشماری به ویژه تقویم‌های خورشیدی مختص خورشیدپرستان نبوده است. ثانیاً فرض کنید که مختبص خورشیدپرستان بوده، از کجا می‌دانید که خورشیدپرستان از روز نخست، خورشیدپرست بوده اند؟ آیا این امکان را نمی‌دهید که خورشیدپرستی یک سیر تطور را طی کرده باشد و ریشه آن چیز دیگری بوده باشد؟ پسته بی‌مغز چون لب وا کند رسوا شود. مدرک‌پرستان (کاغذپرستان) هر چه بگویند بی‌دقتی و تکبرشان بیش از پیش روشن می‌شود.

واقعا كه موجود بيچاره اي هستي !

کسی که در برابر سخن حق، فحاشی می‌کند، حق‌جو نیست! بله یک دروغگوی باطل‌جو هست که گرفتار تکبر و بی‌دقتی است.

سلام به مدیر این سایت و همه عزیزانی که خواننده مطالب و نظرات هستند. نمیدانم چرا مدیر سایت با وجود مطالبی که از منابع مختلف تاریخی گذاشته اند، در جوابهایی که برای افراد مینویسند پاکیزگی سخن را رعایت نمیکنند. در جوابها، چندین بار تعابیر ناپسند استفاده شده که جای تاسف دارد. البته کسانی که نظر مینویسند هم نباید از حریم ادب فاصله بگیرند ولی خب این انتظار از مدیر سایت که جایگاه فرهنگی دارد بیشتر است. اما نظری هم درباره موضوعات تاریخی دارم، و آن این است که به مرور زمان و بر پای تحقیقات علمی (که همه از دانشگاه منشأ میگیرند) نادرستی برخی از گزارشها و باورهای تاریخی روشن شده است. مثلاً درباره نادرستی داستان مشهوری که درباره نحوه تصرف اندلس به دست مسیحیان (از طریق خیانت یک عرب مسلمان و ترویج شرابخواری و بی بند و باری جنسی در میان ساکنان مسلمان آن) معمولاً در کتابها و سایتها دیده میشود، تحقیقات آقای دکتر رسول جعفریان استاد تاریخ دانشگاه تهران و آقای دکتر حسین توفیقی استاددانشگاه قم نشان میدهد که این داستان فقط یک قصه خیالی بوده است. نگاه کتید ب وبلاگ زیر: https://meidaan.com/archive/56575 نادرستی خیلی دیگر از داستانها و گزارشات تاریخی (به خصوص آنها که درونمایه های ایدئولوژیک دارند) مثل ماجرای مستر همفر (جاسوس خیالی انگلیسی که گفته شده وهابیت را در عربستان پایه گذاری کرد)، داستان جزیره خضرا (جزیره ای در آن سوی اقیانوس اطلس که گفته شده امام زمان در آن زندگی میکند)، داستان ازدواج شهربانو دختر یزدگرد سوم با امام حسین، داستان ملیکا دختر امپراتور روم که در یکی از جنگها به اسارت مسلمانان درآمد و بعداً با نام نرجس خاتون همسر امام حسن عسکری و مادر امام زمان گردید، ماجرای مناظره امام رضا با عالمان ادیان و... هم با تحقیقات امروز دانشمندان روشن شده است. به نظر من، با توجه به این سابقه از افسانه پردازیها، دیگر نمیتوان هر گزارش تاریخی را که همسویی آشکار با عقاید و باورهای رایج ما دارد به سادگی و بدون بررسیهای دقیق پذیرفت. من، هم مقاله آقای کریمپور درباره منطبق نبودن فاران و مکه، و هم مقاله آقای سروجهانی درباره نادرست بودن گزارشهای مربوط به آشنایی ایرانیان باستان با کعبه را مطالعه کردم. به نظر من اسناد و شواهد و ادلّه ای که این محققان ارائه داده اند بسیار در خور تأمل است، و اگر جوابی هست باید با زبان علم و منطق و ارائه شواهد و مدارک به آنها داد، نه با توهین و بی احترامی به علم و دانشگاه. پیشنهاد بنده این است که مدیر سایت به جای بی احترامی به کسانی که حاصل سالها تحقیق و پژوهش خود را بی چشمداشت در اختیار ما گذاشته اند، بهتر است یک بار هم که شده مقالات این دو پژوهشگر را بخواند و بعد اگر جواب مناسبی برای آنان داشت در همین سایت ارائه دهد.

در پاسخ به جناب جلالی| مدیریت سایت، ذیل این تاپیک بحث نداشته اند و لذا رعایت پاکیزگی یا عدم رعایت پاکیزگی از سوی ایشان موضوعیت ندارد. پس از مطالعه نوشتار شما، جواب‌ها و گفتگوها را خواندم. به نظر، مقاله و موافقان مقاله به قدر کفایت بر اساس منطق سخن گفته اند. هر چند برخی نظرات از دو طرف (موافق / مخالف) اندکی خارج از حیطه ادب بوده است . جا دارد همگان در گفتگو اصول اخلاقی را رعایت کنند. موفق باشید.

هیچ شواهدی از آشنایی ایرانیان با مکه و کعبه در قرون پیش از اسلام وجود ندارد. تمام شواهدی که از سوی مدعیان این آشنایی ارائه میشود مربوط به خود مسلمانان و قرون بعد از اسلام است. حتی یک نوشته پهلوی یا زردشتی که نشانه چنین آشنایی باشد وجود ندارد، و دلیلی هم ندارد که وجود داشته باشد، چون مکه هیچ وقت تحت سلطه ایران نبوده و ایرانیان کاری با آنجا نداشته اند. همه ما از تعصب پادشاهان ساسانی نسبت به دین زرتشت و نژاد ایرانی اطلاع داریم و شواهد تاریخی آن را از کتیبه کرتیر گرفته تا منابع دیگر، میشاسیم. خوب است به جای زودباوری، اندکی بیندیشیم که آن پادشاهان نژادپرست و متعصب که تمام توان خود را در جهت ترویج دین زرتشت به کار میبردند و با هرگونه گرایش به ادیان دیگر با قدرت مقابله میکردند، چطور ممکن بوده برای معبد اعراب بدوی و بت پرست در جایی دورافتاده که ایرانیان هرگز نامش را هم نشنیده بودند، هدیه ببرند و به آن ابراز احترام کنند؟! نتیجه ای که آقای سروجهانی در مقاله خود گرفته اند، با شواهد تاریخی و باستانشناسی برجای مانده از ایران پیش از اسلام، کاملاً همخوانی دارد. ایرانیان هرگز مکه و کعبه را نمیشناخته اند، هدیه ای به آنجا نبرده و ابراز احتنرامی هم به آن نمیکرده اند.

1. خب به فرض که شواهد زرتشتی وجود نداشته باشه... چون شواهد زرتشتی وجود نداره پس یعنی این قضیه واقعیت نداشته؟ اصلا چه معنی داره که اعتبار کعبه (که از آثار حضرت ابراهیم هست) رُ از منابع زرتشتی به دست بیاریم؟! 2. در ایران باستان که همه زرتشتی نبودند. برخی پیرو ادیان ابراهیمی بودند. 3به فرض که سروجهانی چنین نتیجه گیری کرده باشه، خب این سروجهانی کی هست که اینقدر مغرضانه و از سر لجیازی نتیجه گیری کرده؟ 4. حتی اگر شواهد زرتشتی هم ارائه بشه باز هم کسانی که راه لجبازی در پیش گرفتند حقیقت رو قبول نمیکنن. همونطور که ده ها سند زرتشتی وجود داره که زرتشتیان با خواهر و مادر و دختر خودشون همخواب میشدن (در شریعت زرتشتی، برادر حق داره به زور با خواهر خودش و پدر با دختر خودش همبستر بشه) با وجود این همه شواهد و اسناد زرتشتی باز هم می‌بینیم که افرادی پیدا میشن که این حقیقت رو قبول نمیکنن. پس مشکل از جایی دیگه هست.

من نگفتم که چون شواهد زرتشتی وجود نداره پس این قضیه واقعیت نداره. بلکه میگم متعصبانه حرف زدن هیچ کمکی به اثبات ادعا نمیکند. برای چیزهایی که سندی ندارند، میشه هزار جور فکر و خیال کرد اما طرح هر ادعایی باید با سند و مدرک همراه باشه. ادعا شده که ایرانیان باستان کعبه را میشناخته اند. اما آیا سندی هم برای اثباتش هست؟! شما برای اثبات ادعایتان به نوشته های کسانی استناد میکنید که خودشان مسلمان هستند و آثارشان هم مربوط به بعد از اسلام است. اینها کسانی هستند که به عنوان مسلمان و معتقد به قداست کعبه، خواسته اند با ربط و پیوند دادن نیاکان و شاهان سابق سرزمین ایران به آن، منزلتی برای ملت خود در چشم سایر ملل مسلمان فراهم کنند. در مورد مغرض و لجباز بودن یک دانشمند هم، وقتی دلایل و اسناد او ارائه میشود میتوان قضاوت کرد. مغرض و لجباز کسانی هستند که دلیل و سند را نمیپذیرند. به جای تهمت زدن به دیگران، یاد بگیرید که بدون سند و مدرک حرف نزنید. در جهان امروز، ادعای بی دلیل و مدرک هیچ ارزشی ندارد. ضمناً برای انتساب کعبه به ابراهیم هم سندی وجود ندارد. تنها چیزی که از مدارک تاریخی میدانیم، این است که کعبه فقط یک بتخانه اعراب بوده است.

خانم مرضیه شما میفرمایید نباید با تعصب حرف زد، می‌فرمایید باید سند حرف زد... اما خود شما متعصبانه و بدون سند به دیگران تهمت میزنید. میفرمایید ماوردی و ابن مطهر و مسعودی و حمیری، حموی و... با جعل این حرفها برای ایرانیان منزلتی دست و پا کنند. (خب شما بر چه اساسی میفرمایید این اندیشمندان از بیان ارتباط ایرانیان و کعبه، غرض سیاسی و اجتماعی داشتند؟) نکته دیگر اینکه در اشعار عرب جاهلی (که مسلمان نبودند) هم از حضور فُرس نزد چاه زمزم سخن گفته شد. یعنی این قضیه فقط توسط مسلمانان نقل نشده. نکته دیگر اینکه حمیری و حموی و... اصلاً ایرانی نبودند (شما گفتید اینها با دروغ و دغل میخواستند برای اجداد خود منزلت فراهم کنند. پاسخ ما به شما این است که اکثر اینها اصلاً ایرانی نبودند. حمیری اهل یمن بودند. حموی هم اصالت رومی داشت و لذا دلیلی ندارد که بخواهند برای منزلت ایرانیان سند جعل کنند).

صفحه‌ها

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.