بهائیت در عصر حاضر
شوقی افندی، سیستم رهبری و اداری بهائیت را ابداعی جدید و بینظیر خوانده است. اما جالب است بدانیم که بر خلاف این ادعا، عبدالبهاء صراحتاً به الگوگیری بهائیت در تشکیل بیت العدل، به عنوان بالاترین نهاد رهبری این فرقه، از کشورهای اروپایی اعتراف کرده است. با این حال، چگونه میتوان ادعای ابداع نظم نوین رهبری بهائی را مطرح نمود؟!
بهائیان از سال 1321 ق، اقدام به تأسیس مدارس خود در ایران نمودند. این مدارس به صورت رسمی با آمریکا در ارتباط بوده و عمدتاً شاگردان خود را از میان فرزندان طبقهی متمولان و مسؤلان سیاسی و نظامی وقت انتخاب مینمودند تا در آینده و پس از کسب سِمت، به ترویج افکار بهائیت و فرهنگ آمریکایی یپردازند.
بر اساس شواهد موجود، سفر عباس افندی به آمریکا، با دعوت رسمی مقامات این کشور و با برنامهریزی قبلی صورت گرفته است. از اینرو هنگام ورود عباس افندی به نیویورک، از سوی مقامات برجسته مورد استقبال قرار گرفت. اما به راستی عبدالبهاء، با چه مجوزی در پاسخ به استقبال آمریکاییها، آنان را برای غارت منابع ایران ترغیب نموده است؟
هرچند که بهائیت در تلاش است تا خود را به عنوان دینی الهی معرفی کند، اما شواهد بسیاری از سرسپردگی این فرقه، به قدرتهای بزرگ نظیر آمریکا دارد. اما به راستی چگونه فرقهای که ادعای الهی بودن دارد، برای تحت فشار قرار دادن کشورمان، به دامن آمریکای جنایتکار چنگ میزند؛ حال آنکه خدای تعالی صراحتاً از توسل به ظالمین نهی کرده است.
پس از سفر عبدالبهاء به آمریکا، روابط نزدیکی او با نظام آمریکا شکل گرفت. اما تأثیرپذیری بهائیت از آمریکا، جایی بیشتر نمایان میشود که عبدالبهاء، تدوین قانون اساسی بهائیت را متوقف بر پیروی از آمریکاییها نمود. بنابراین، آیا میتوان بهائیت را دینی الهی و برگفته از اعتقادات قلبی دانست و یا آن را تشکیلاتی نظاممند و پیرو آمریکا برشمرد؟!
بهائیان همواره در تلاشند تا هرگونه وابستگی خود را به رژیم کودککش صهیونیستی کتمان و اصطلاحاً دمب خروس را پنهان نمایند. این در حالیست که در یکی از شواهد ارتباط نزدیک بهائیت با رژیم صهیونیستی؛ نخستوزیر پیشین رژیم صهیونیستی «ایهود اولمرت»، وجود بهائیان در ایران را مانع از حملهی ارتش اسرائیل به تأسیسات کشورمان عنوان کرد.
یکی از نشانههای همبستگی بهائیان با رژیم صهیونیستی، حمایت آنان از سیاستهای جنگطلبانهی این رژیم غاصب و کودککش است. اینها همه در حالیست که بهائیت با طرح شعارهای صلح جهانی و جنگستیزانه، فعالیتهای تبلیغی خود را به پیش برده و از حمایت مالی جنگطلبان و سکوت معنادار در برابر جانیان سخنی به میان نمیآورد؟!
هرچند در دوران دیکتاتوری پهلوی، بهائیان از نفوذ بسیاری در ارکان حکومت برخوردار بودند، اما در همان زمان هم فعالیتهای جاسوسی و کارشکانهی خود در ایران به پیش میبردند. اما به راستی، تصریح نهاد اطلاعاتی رژیمِ حامی بهائیت، به جاسوسی بهائیان برای صهیونیستها، حکایت از ماهیت پلید رهبران این فرقه و عمق رابطهی آنان با اسرائیل دارد.
یکی از عواملی که موجب شده تا فرقهی بهائیت از پایگاهی مردمی برخوردار نباشد، وابستگی آن به حکومتهای ظالم میباشد. از اینرو، روابط سرکردگان بهائیت با مقامات اسرائیل، گویای پیوند شوم میان این دو غدهی سرطانی است. اما به راستی، چگونه بهائیت خود را دینی الهی مینامد در حالی که از پشتیبانی رژیم غاصب و کودککش صهیونیستی بهره میبرد؟!
دیوید بن گوریون از مهمترین پایهگذاران رژیم جعلی اسرائیل محسوب میشود. وی از عوامل مستقیم قتلعام دیر یاسین، عملیاتهای تروریستی انفجار هتل ملک داوود و هتل سمیرامیس و ارتکاب جنایات علیه مصر و الجزایر میباشد. با این حال، سران تشکیلات بهائیت، از روابط خود با این شخص خونخوار، به عنوان افتخاری برای بهائیان یاد کردهاند.
در مقابل خوش خدمتی رهبران بهائیت از اسرائیل، این رژیم در کنار نسلکشی و آوارگی فلسطینیان، بهائیت را به رسمیت شناخته است. اما به راستی اگر بهائیت در اسرائیل به رسمیت شناخته شده است، پس چرا محدودیتهای شدیدی برای فعالیت و یا حتی حضور بهائیان در اسرائیل وجود دارد؟! با این حال، بهائیت را تنها میتوان تفکر صادراتی اسرائیل دانست.
از جمله نشانههای همکاری بهائیت با رژیم کودککش صهیونیستی، اعتماد همهجانبهی سران این رژیم به جاسوسان بهائی خود میباشد. همچنان که بهائیان در گزارش سفر خود به اسرائیل، از اعتماد کامل این رژیم به بهائیان، در مقایسه با سایر شهروندان اشاره نمودهاند. اما به راستی اعتماد رژیم کودککش صهیونسیتی به تشکیلات بهائیت از کجا نشأت میگیرد؟!
شوقی افندی در پیام نوروزی خود در سال 1330 ش، با ابراز خرسندی از تأسیس اسرائیل، تشکیل رژیم غاصب و جنایتکار اسرائیل را مطابق با وعدهی الهی معرفی نموده است. اما به راستی چه عاملی موجب آزادی و رسمیت یافتن بهائیت در اسرائیل شد، در حالی که فلسطینیان، به بدترین شکل ممکن به قتل رسیده و از زادگاه خود آواره میشدند؟!
رهبران فرقهی بهائیت، صراحتاً بقای حیات خود را وابسته به اسرائیل دانستهاند. از اینرو روحیه ماکسول (همسر شوقی افندی)، بهائیت و اسرائیل به حلقههای زنجیر به هم پیوسته تشبیه کرده است. اما به راستی چگونه میتوان بهائیت را دینی الهی برشمرد و در عین حال، بقای آن را به پیوند با رژیم غاصب و کودککش اسرائیل مشروط کرد؟!