بهائیت وشیخیه
مبلّغ بهائی در پاسخ به این سؤال که چرا پیامبرخواندهی بهائیت درحکمی خلاف علم، مدعی شده که معدن مس اگر مرطوب بماند به طلا تبدیل میشود؛ به انکار اعتقاد قلبی بهاء به این مسئله پرداخت. این در حالیست که این مسئلهی خلاف علم جناب بهاء، جزء باور قلبی او بوده و شوقی افندی منظور بهاء از تبدیل مِس به طلا را همان تبدیل ظاهری دانسته است.
در گفتوگوی یک مبلّغ بهائی با پژوهشگر مسلمان، موضوع خاتمیت در اسلام و بهائیت مورد بررسی قرار گرفت. مبلّغ بهائی موضوع خاتمیت را مخالف با تداوم فیض الهی و عقل بشری دانست. از اینرو پژوهشگر مسلمان، خاتمیت اسلام را ممکن و تداوم فیض را جاری دانسته و ادعای خاتمیت پیشوایان بهائی را در رد اساس استدلال مبلّغ بهائی مطرح کرد.
در پی بازداشت عضو شورای اسلامی شهر شیراز، به علّت دفاع از اعضای فرقهی ضالّهی بهائیت، موج انتقادها از جانب شبکههای معاند شکل گرفت. اما به راستی چگونه میتوان از یکسو سکاندار مقام اجرائی نظام جمهوری اسلامی بود و در عین حال از مخالفین اسلام و انقلاب علناً دفاع کرد و آب به آسیاب دشمن ریخت؟!
بهائیان، ادعای نبود مرد روحانی در بهائیت را دلیلی بر جستوجوی آزادانهی حقیقت در بهائیت برمیشمارند. این در حالیست که بنابر اسناد موجود و اعتراف جناب عبدالبهاء؛ افرادی در بهائیت وجود دارند که شغلی جز تبلیغ نداشته و حقوق بگیر تشکیلات بهائیت هستند. با این حال چه فرقی میان مبلّغان حقوق بگیر شما با عالمان سایر ادیان وجود دارد؟!
یک پژوهشگر نقد فرقهی بهائیت در گفتوگو با مبلّغی بهائی، به بررسی نحوهی برخورد پیشوایان بهائی با مخالفین، در گفتار و عمل، پرداختند. اما هرچند مبلّغ بهائی در این گفتوگو برای اعطای چهرهی رحمانی به آیین بهائیت تلاش میکرد، اما در ادامه با ارائهی اسناد خلاف ادعایش، مجبور به ترک مناظره و زیرپا گذاشتن اصل تحری حقیقت در بهائیت شد!
حسینعلی بهاء برای تطبیق سال ظهور حضرت قائم (علیه السلام) با علیمحمد باب، به تحریف روایت مفضل پرداخته است. او به جای لِیَستبین، السِّتین آورده و صدر روایت را که بر بطلان تعیین وقت برای ظهور تأکید نموده را حذف کرده است. از طرفی، این تحریف با احادیثی که ظهور قائم (علیه السلام) را در سال فرد میدانند نیز در تضاد است.
دومین پیشوای بهائیت عبدالبهاء، با برجستهسازی اشتباه صبح ازل در ذکر یک آیهی قرآنی، اقدام او را تحریف و نشان بر جهل او برشمرده است. اما جالب است بدانیم پیشوایان بهائی، حتی از یک اشکال مخالفین خود نمیگذرند و آن را نشان بر جهل و تحریف او برمیشمارند، اما در عین حال، اصلاح نوشتههای به اصطلاح وحیانی بهاء را نادیده میگیرند!
پیامبرخواندهی بهائی در حکمی غیرعلمی مدعی شده اگر فلز مس در معدن از غلبهی یبوست در امان بماند، در مدت هفتاد سال به طلا تبدیل خواهد شد. اما هرچند گروهی از بهائیان در دفاع از این کلام جناب بهاء، توجیهاتی ارائه دادند، اما شوقی افندی با تأیید این ادعا، راه هرگونه توجیهی را بسته و ادعای تطبیق دین با علم در بهائیت را زیر سؤال برده است.
پیامبرخواندهی بهائی گسترهی علم خود را تسلط بر علوم مختلف و تمامی کتابها و نظرات دانشمندان برشمرده است. اما به راستی مدعی دروغینی همچون حسینعلی نوری که حتی از آیات قرآنی (که در دسترس همگان بوده) آگاهی نداشته و مجبور به اصلاح غلطهای خود شده، چگونه ادعای تسلط بر تمامی علوم و کتب را برای خود مطرح نموده است؟!
وحید رأفتی (نویسندهی بهائی)، در راستای توجیه کپیبرداری پیشوایان بهائی از آثار و اشعار دیگران، این اقدام را اولینبار در تاریخ ادیان الهی بر شمرده که زینتبخش آثار پیشوایان بهائی هستند! این در حالیست که به اعتراف پیامبرخواندهی بهائی، اگر قرار باشد آثار پیامبران همچون متون بشری باشند که دیگر نمیتوان به آنها کلام الهی اطلاق کرد!
پیامبرخواندهی بهائی در یکی از الواحش ابیدقلیس و فیثاغورث را همعصر با حضرت داوود و سلیمان (علیهما السلام) دانسته است. این در حالیست که بین ایندو فیلسوف با دو پیامبر الهی، حدوداً 500 سال فاصله بوده است. بنابراین چگونه میتوان بهائیت را مطابق با علم دانست در حالی که این اشکال بزرگ نقل تاریخی توسط مدعی پیامبری آن رُخ داده است؟!
دومین پیشوای بهائیت عبدالبهاء، کابرد دندانهای نیش را برای شکستن پوستهی ضخیم میوهها مثل بادام دانسته است. اما به راستی چگونه میتوان ادعای تطابق بهائیت با علم و عقل را پذیرفت در حالی که عبدالبهاء بر خلاف عقل و منطق، کاربردی غیرمعقول برای دندانهای نیش متصور شده و خلقت آنها را مبنی بر این کاربرد غیرمعقول میدانند.
به اعتراف منابع بهائی، نوشتهجات به اصطلاح وحیانی حسینعلی نوری، به مرور زمان طبق صلاحدید کاتبش اصلاح شدهاند. اما اگر تنها دلیل حقانیت پیامبران نزول آیات است؛ پس چگونه تنها دلیل حقانیت حسینعلی نوری مصون از خطا نیست؟! آیا پیامبرخواندهای كه ادعای علم الهی و خطاناپذيری دارد، از يافتن ايرادات نوشتههای خود عاجز بوده است؟!
پیامبرخواندهی بهائی در توجیه ادعای خدایی و الوهیت خود، این ادعاها را از جهت اینکه او محل ظهور اسماء و صفات الهیست، صحیح برشمرده است. اما آیا صفات و مقاماتی که جناب بهاء برای خود برشمرده (نظیر: زندانی بودن و عدم توانایی نجات خود، زاييده شدن و ادعای عدم تولد، بذله گویی، خالق خدايان متعدد بودن) هم قابل انتساب به خدای تعالی هستند؟!