بهائیت وشیخیه
عبدالبهاء، در یکی از سخنرانیهای خود در شهر پاریس (مورخ: 29 نوامبر 1911 م)، وعدهی تکریم زبان اسپرانتو (به دلیل فراگیری آن در آینده) را داده است. اما بر خلاف این وعده، پس از گذشت یک قرن از این پیشگویی، افرادی که به این زبان تکلم میکنند، از دو میلیون فراتر نرفته و حتی بیت العدل نیز مکاتباتش را به زبانی دیگر مینگارد!
خبر نبش قبر یک بهائی به نام خانم «شمسی اقدسی اعظمیان» در گیلاوند از توابع شهرستان دماوند؛ بسیاری دیگر از خبرگزاریهای بهائی را بر آن داشت تا با پوشش گستردهی این خبر، از آن به عنوان شاهد بر نقض گستردهی حقوق بهائیان در ایران یاد کنند. لذا در این مقاله برآنیم تا ابعاد این حادثه را از جمیع جهات مورد بررسی قرار دهیم.
پیامبرخواندهی بهائی، وحدت زبان و خط جهانی را به عنوان یکی از آموزههای خود معرفی نموده و خط بدیع محمدعلی (فرزند خود) را نیز برای اجرای آن پیشنهاد داد. اما به راستی فلسفهی ايجاد، تأیید و ترویج خطی كه نسبت به زبان فارسی يا عربی، نه آسانتر و نه زيباتر و نه قاعدهمندتر است، از سوی پیامبرخواندهی بهائی چه بوده است؟!
در شرایطی که نظام سلطه به رهبری آمریکا، به دنبال راهی برای توجیه بدعهدی و بازگشت مجدد تحریمها برعلیه ملّت ایران است، تشکیلات جاسوسی بهائیت با شانتاژ و فریب افکار عمومی، نقش خود را به عنوان ابزار این توجیهتراشی آنان، فراهم و با سوءاستفاده از جایگاه خود در سازمان ملل، موجب تصویب قطعنامهای ضدّایرانی شد.
بانوی بهایی که نزدیک 2 سال قبل، از فرقه ضاله بهائیت به دین مبین اسلام پناه آورد، رنجها و مصیبتهای خود را که پس از جدایی از این فرقه با آن مواجه شده است، با فارس در میان گذاشت.
در حالی که پس از 80 سال از ورود عبدالبهاء به غرب، ترجمهی کتاب اقدس به زبان انگلیسی انتشار یافت؛ اما هنوز هم ترجمهای از این کتاب و سایر نوشتهجات عربی پیامبرخواندهی بهائی به زبان فارسی ارائه نشده است! لذا چگونه قابل پذیرش است، پیامبری عربنویس از ایران برانگیخته شود که حتی ترجمهی آثارش هم به زبان فارسی ممنوع باشد؟!
پیشوایان بهائی یکی از تعالیم ابداعی خود را وحدت زبان و خط برشمردهاند. اما جالب است بدانیم که بر خلاف این ادعا، پیشوایان بهائی مبدع این اصل نبوده و از طرفی یادگیری یک زبان مشترک برای تمام بشر، خلاف مقتضای عقل است. همچنین پیشوایان بهائی بر خلاف تأکید به یکی شدن زبان و خط، کتابهای خود را به چهار زبان گوناگون نوشتهاند.
پیشوایان بهائی با عدمی دانستن شرور، اسم و عکس خود را عامل دفع آن معرفی کردهاند. اما به راستی چگونه امری عدمی میتواند در زندگی ما تأثیرگذار بوده و آن را به کنترل خود درآورد؟! از طرفی، چگونه پیشوایان بهائیت از یکسو هر امر غیرمحسوسی را منکر شده و از سویی دیگر، استفاده از اسم و عکس خود را عامل دفع خرافات عدمی معرفی کردهاند؟!
بهائیان در پاسخ به اینکه چرا پیشوایان بهائی بر خلاف سنّت الهی در نزول کتاب به زبان قوم، بسیاری از کتابهای خود را به زبان عربی نگاشتهاند، اهمیت زبان عربی در آن زمان را به عنوان توجیه برمیشمارد. اما به راستی اگر پیشوایان بهائی با عربینویسی قصد جلب توجه مردم و علما را داشتند، پس چرا با غلطنویسی مجبور به اصلاح مجدد آثار خود شدند؟!
رسانههای وابسته به تشکیلات بهائیت، خبر از بازداشت پنج بهائی مربّی مهدکودک در شهر شیراز دادند. اما گذشته از اینکه مبلّغین بهائی، جرایم دیگری نظیر جاسوسی در قالب فعالیتهای محیط زیستی نیز داشتهاند یا خیر؛ صِرف انتشار خبر نفوذ بهائیان به مراکز آموزشی، جای هیچگونه قصور و یا تقصیری را از جانب نهادهای نظارتی باقی نمیگذارد!
عبدالبهاء یکی از دلایل حقانیت پیامبران الهی را تحقق تربیت انسانها برشمرده است. این در حالیست که بر خلاف این ادعا، پیامبرخواندهی بهائی حتی از تربیت فرزندانش عاجز ماند و پس از او بر سر جانشینی، کارشان به نزاع و فحاشی کشید! بنابراین طبق مبنای بهائیت، پیامبرخواندهی فرقهی بهائی از حقانیت برخوردار نمیباشد.
معصومی تهرانی روحانینمای شیعه در مصاحبهی خود با شهروندیار، بهائیت را دینی جدیدالظهور دانست که مسلمانان از پذیرش آن اِبا دارند. اما باید دانست که بر خلاف ادعای تهرانی، دلایل بسیاری بر دین نبودن و ساخت استعمار بودن بهائیت وجود دارد! سؤال آخر اینکه چرا تهرانی به عنوان یک اندیشمند آزاد به بهائیت ایمان نمیآورد؟!
پیشوایان بهائی در حالی لزوم تعلیم و تربیت و علم آموزی را به عنوان آموزهی مترقی خود برشمردند که پیشوای آنان علیمحمد شیرازی، از آموزش هرگونه کتابی نهی کرده و حکم به سوزاندن تمامی کتابها داده است! اما به راستی چگونه میتوان آموزههای متحجرانهی باب را ستود و در عین حال خود را منادی تجدد و روشنفکری معرفی کرد؟!
بر خلاف ادعای علم الهی پیشوایان بهائی، حکم عبدالبهاء در خصوص تعیین جانشینهای ولیامر در بهائیت اشتباه از کار در آمد. بهائیان در جواب آن را تقدیر الهی و بَداء برمیشمارند. این در حالیست که بداء در مورد پیشبینی آینده استفاده میشود نه حکم؛ بعلاوه این توجیه، در حکم تأویلی خواهد بود که عبدالبهاء از آن نهی کرده است.