ماجرای نبش قبر یک بهائی!
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ قبل از ورود در بحث یک اصل را فراموش نخواهیم کرد که این اتفاق دقیقاً مشخص نیست از جانب کدام شخص و یا چه گروهی صورت گرفته است. همان قدر که بهائیان دیگران را متهم میکنند، انجام اینگونه اقدامات از سوی تشکیلات بهائیت و با هدف شانتاژ و مظلومنمایی امری بعید به نظر نمیرسد.
خبر نبش قبر یک بهائی به نام خانم «شمسی اقدسی اعظمیان» در گیلاوند از توابع شهرستان دماوند و درخواست از خانواده متوفی برای دفن جنازه در گورستان خاوران تهران بود. هرانا و بسیاری دیگر از خبرگزاریهای بهائی با پوشش گستردهی این خبر، آن را نوعی اهانت به عواطف و احساسات خانواده دانستند و توهین به جنازه فردی بی دفاع و مرده را محکوم کردند. برخی روشنفکران ایرانی ساکن غرب نیز در پیامی، این اقدام را محکوم کردند. بیبیسی فارسی ضمن پوشش خبری این ماجرا و بیانیهی این روشنفکران، با یاسر میردامادی و حسن فرشتیان در همین زمینه مصاحبه کرد. نظر به ابعاد رسانهای این موضوع، لازم است قبل از قضاوت قطعی، به نکات ذیل توجه کرد:
1- آن چنان که کسری ناجی، مجری خبر بیبیسی در ضمن مصاحبه با فرشتیان اعلام کرد و در زیرنویس این شبکه به عنوان بخشی از این خبر منتشر شد، نیروهای امنیتی پیش از این اتفاق، بهائیان دماوند را از دفن اموات در گورستان گیلاوند منع کرده بودند. اهمیت موضوع از آن جهت است که بهائیان در تعالیم رهبران خود، به کرات لزوم تبعیت از حکومت و اولیاء امور را مشاهده کردهاند. جملهی ذیل از بهاءالله در کتاب اقتدارات حاوی همین مطلب است: «حق جلّ و عزّ، مملکت ظاهره را به ملوک عنایت فرموده، بر احدی جایز نه که ارتکاب نماید امری را که مخالف رأی رؤسای مملکت باشد».[1]
اشراق خاوری نیز در کتاب گنجینه حدود و احکام به همین مطلب پرداخته و این جملات کلیدی را از عباس افندی در همین زمینه نقل کرده است: «حضرت عبدالبهاء... میفرمایند قوله تعالی، باری به نصّ قاطع جمال مبارک روحیلاحبّائه الفداء ابداً بدون اذن و اجازه حکومت جزئی و کلّی نباید حرکتی کرد و هر کس بدون اذن حکومت ادنی حرکتی نماید، مخالفت به امر مبارک کرده است و هیچ عذری از او مقبول نیست... امر قطعی الهی این است که باید اطاعت حکومت نمود. این هیچ تأویل بر نمیدارد و تفسیر نمیخواهد، از جمله اطاعت این است: کلمه بدون اذن و اجازه حکومت نباید طبع گردد... تکلیف احبّای الهی اطاعت و انقیاد حکومت است خواه استقلال و خواه مشروطه».[2]
پس بهائیان بر طبق نصوص خود، حق ندارند بر خلاف اوامر حکومتی، حرکت و اقدامی نمایند. هنگامی که پیشتر به این هموطنان اعلام کردهاند که نباید مردگان خود را در قبرستان مسلمانان دفن کنند، خانواده متوفی با کدامین توجیه، به دفن جسد خانم اقدسی در قبرستان مسلمانان اقدام کردهاند. ملاحظه میشود که اصل اقدام برای دفن کردن جنازه در آن محل، با تعالیم بهائی در تعارض است.
2- در توجیه این رفتار خانواده اقدسی، برخی سایتها و کانالهای بهائی حکمی از آیین بهائی را در مورد دفن جنازه مطرح کرده اند که بر اساس این حکم، بهائیان موظفند جنازه را به گونه ای دفن کنند که از محل مرگ فرد تا محل دفن او، بیش از یک ساعت جنازه طی مسیر نکند. صرف نظر از چرایی چنین حکمی، توجه به نکات ذیل در مورد این حکم و ماجرای خانم اقدسی قابل توجه است:
اول: این حکم استثنائات بزرگی در میان رهبران بهائی دارد که نشان میدهد که از قدیم، قابل نقض بوده است. به عنوان نمونه، باب را در تبریز اعدام کردند و جنازهاش را به تهران آوردند و پس از سالها، بقایای آن را به فلسطین حمل کردند و در حیفا به خاک سپردند. مشخص است که مسیر حرکت جنازهی باب با وسایل و اسباب آن روز، روزها و بلکه ماهها به طول انجامیده است. وقتی بهائیان میتوانند برای دفن جنازهی باب در حیفا، این حکم را تغییر دهند و آن را به گونهای دیگر اجرا کنند، چرا نتوانند در مورد جنازههای افراد معمولی، این قانون را زیر پا بگذارند؟
دوم: بهائیان از طرفی با این حکم قطعی مواجهند که باید از حاکمان تبعیت مطلق کنند و بنابراین نباید اعتراضی به ممنوعیت دفن مردگان در گیلاوند یا هر جای دیگر این سرزمین داشته باشند. به باور بهائیان، مخالفت با حکومت، مخالفت با دین خودشان است. از طرف دیگر با این قانون مواجهند که نباید مردگان خود را در فاصله ای بیش از یک ساعت از محل مرگ دفن نمایند. این دو حکم در مورد برخی از مردگان بهائی با یکدیگر در تعارض قرار میگیرد. بهائیان در برخی شهرهای ایران مانند تبریز، راه نخست یعنی تمکین به نظر حکومت و دفن اموات در قبرستان مخصوص بهائیان در میاندوآب را پذیرفتهاند و آن را اجرا میکنند. حال آن که فاصلهی میاندوآب و تبریز، بیش از یک ساعت است.
سوم: با دقتی در نقشه در مییابیم که فاصلهی میان گورستان بهائیان در بزرگراه خاوران تا گیلاوند، حدود 75 تا 80 کیلومتر است. مسافتی که اگر در ساعات شب یا اوایل صبح و قبل از شروع ترافیک طی شود، با توجه به بزرگراهی بودن تمام مسیر، قابل طی شدن در یک ساعت هست. به نظر میرسد خانوادهی خانم اقدسی اعظمیان، در این مسأله لجبازی کردهاند و توجیه سایتهای بهائی و آقای فرشتیان در تلویزیون بیبیسی دربارهی چرایی اصرار خانوادهی وی برای دفنش در گیلاوند، مسموع نباشد.
3-بهائیان در ایران و سراسر دنیا به دنبال تبلیغ تهاجمی در مورد باورها و عقاید خویش هستند. از گذشته تا کنون، همواره یکی از ابزارهای تبلیغ، نمادسازی بوده است. قبرستان مخصوص به یک آیین در یک شهر بسیار کوچک و دورافتاده نظیر گیلاوند، میتواند نمادی برای بهائیت محسوب شود و از رهگذر آن، تبلیغ بهائیت در آن مکان صورت پذیرد. با ذکر این مقدمه لازم است، تحلیلی آماری از تعداد مردگان بهائی در ایران در طول یک سال انجام شود. اگر فرض کنیم که تعداد بهائیان ایران دست بالا رقمی حدود 70 تا 80 هزار نفر باشد و باز اگر فرض کنیم که متوسط امید به زندگی در ایران حدود 75 سال باشد، تعداد مردگان بهائی از تقسیم این دو عدد بر یکدیگر، به رقمی حدود 1000 نفر در سال خواهد رسید. باز اگر فرض کنیم که توزیع بهائیان در کشور، متناسب با جمعیت باشد –که البته این گونه نیست و در استانهایی مانند فارس، البرز و مازندران، نسبت بهائیان به سایر استانها قدری بیشتر است- تعداد مردگان بهائی در استان تهران، دست بالا حدود 175 تا 200 نفر در سال خواهد بود. به نظر میرسد که برای 200 مرده در سال، اختصاص یک گورستان کافی باشد. این در حالی است که استان تهران بالاترین جمعیت بهائیان ایران را داراست و جمعیت بهائیان در تمام استانهای کشور، کمتر از استان تهران است. لذا به نظر میرسد تدبیر مسئولین حکومتی برای اختصاص یک گورستان در استان تهران و برخی استانهای دیگر بر اساس آمار تعداد مردگان، تدبیر درستی باشد. اقدامی که میتواند از ازدیاد نمادهای بهائی و ایجاد مکانهایی برای تبلیغ بهائیت جلوگیری کند و امکان تمایز بهائیت با مسلمانان جامعه و تبلیغ از این رهگذر را فرو بکاهد. چرا که تمایز، اساساً بهترین مدخل برای تبلیغ است. هنگامی که یک اقلیت، تمایزهایی میان سلوک خود با اکثریت مطلق ایجاد میکند، به چشم میآید و هنگامی که به چشم آمد، زمینهی شروع تبلیغ، فراهم میشود. لذا اقدام نهادهای امنیتی در ایجاد محدودیت در دفن بهائیان در گورستانهای مشخص شده در هر استان را نباید اقدامی در جهت بهائی آزاری و یا بیاحترامی به دگراندیشان ارزیابی کرد. بلکه این اقدامات، صرفاً به منظور ممانعت از ایجاد جایگاههای تبلیغی برای بهائیان قابل ارزیابی است.
4-هر چند که با عنایت به موارد پیش گفته، اقدام بهائیان دماوند در دفن خانم اقدسی اعظمیان در گورستان گیلاوند، اقدامی محرّک و بر خلاف تعالیم بهائی بوده است، اما اقدام افراد خودسر، در نبش قبر و بیرون آوردن جنازهی متوفی (از سوی هرکس باشد: بهائی یا مسلمان) کار صحیحی به نظر نمیرسد. چرا که خانوادهی متوفی، احساس میکنند به عزیزشان توهین شده است.(باز تاکید می شود اگر کار خود بهائیان نباشد و در اصل تاکتیکی برای مظلوم نمایی نبوده باشد.) مطابق دستورات اسلامی زشتی نبش قبر (جز در موارد مجاز) چنان بزرگ است که در روایتی آمده است کسی که به این کار مشغول است، به بهشت وارد نمیشود.
5- در اینجا بد نیست به کار مشابهی هم که توسط مرکز رهبری بهائیان در حیفا (بیت العدل) انجام شد، اشارهای شود. سالها پیش خبری را بهائیان منتشر کردند که در آن بیت العدل با افتخار از بیرون آوردن بقایای جسد یک نفر یاد کرده بود. آن شخص، نه شیعه بود که بهائیان وی را مشرک قلمداد کنند، نه مسلمان بود، و نه حتی دگراندیش. آن شخص بهائی بود؛ آن هم نه یک بهائی معمول و بی اصل و نسب، بلکه فرزند شخصی که بهائیان به اصطلاح او را میپرستند. او فرزند بهاءالله، مؤسس آیین بهائی بود. او میرزا ضیاءالله، کوچکترین فرزند بهاالله، ملقب به غصن انور بود. غصن انور از همسر دوم بهاالله، فاطمه خانم (مهدعلیا، دختر عمه ایشان)، به دنیا آمد. وی در پانزدهم آگوست 1862 میلادی در ادرنه به دنیا آمد. در چهار سالگی به عکا و سجن اعظم وارد شد. یک سال بعد از فوت بهاءالله، به دستور عبدالبها با ثریا ازدواج کرد. در حدود 35 سالگی درگذشت و در عکا در جوار قبر بهاءالله دفن شد. او گرچه مطیع محض عبدالبها نبود، ولی ایشان در موردش گفته بود: من از او راضی هستم.
در سال 1344 شمسی مجله اخبار امری خبری عجیب را منتشر کرد: مقام مصون از خطای الهی، بیت العدل، پیام مسرت بخش ذیل را اعلام کرد: «یاران عزیز بهایی، به عالم بهایی اعلام نمایید بقایای جسد میرزا ضیاءالله (پسر بهاءالله یا همان غصن انور)... از جوار روضه مبارکهی حضرت بهاءالله به نقطهی دیگری منتقل گردید... این اقدام در سبیل تطهیر اماکن متبرکه امرالله در بهجی از لوث وجود آنها صورت گرفته».[3]
حال جای سؤال دارد که وقتی بیت العدل خبر نبش قبر میرزا ضیا الله، غصن انور، را اعلام کرد و مسئولیت این کار را هم به عهده گرفت، چرا هیچ صدایی در اعتراض به آن از تشکیلات بهایی بلند نشد؟! چگونه مجله اخبار امری به خودش اجازه داد و این خبر را، خبری مسرت بخش و مژدهای به بهاییان اعلام کرد؟! چطور هیچیک از بهاییان این عمل زشت بیت العدل را محکوم نکرده و نمیکنند؟!
به نقل از کانال حقیقت بهائیت.
پینوشت:
[1]. حسینعلی نوری، اقتدارات (و چند لوح دیگر)، نسخهی الکترونیکی، ص 324.
[2]. اشراق خاوری، گنجینه حدود و احکام، نسخهی الکترونیکی، 463.
[3]. حبیب الله حسامی، آل الله، ص 437 تا 440.
افزودن نظر جدید