بهائیت
بهائیان در توجیه مجازات نقدی و غیربازدارندهی بهائیت برای زناکار، سختگیری اسلام در اثبات زنا را دلیل بر عدم تعیین مجازات برای زناکار در اسلام معرفی کردهاند. این در حالیست که در بهائیت هم نمیتوان به صرف اتهام، زناکار را مجبور به پرداخت جریمه نقدی کرد. از طرفی؛ کیفیت و میزان بازدارندگی مجازات، در مقدمات اثبات جرم تأثیری نخواهد داشت.
نسرین رسولی رهیافته از بهائیت: دلیل اصلی من برای پذیرفتن دین اسلام کامل بودن این دین بود؛ چرا که اسلام کوچکترین نیاز انسان را نیز ترسیم کرده است. نسرین رسولی در محیط بهائی رشد یافت اما فسادها و تناقضهایی که در هم کیشان خود دید، وی را به شدت از این مسلک بیزار کرد و این امر همراه با مطالعه مستقیم درباره اسلام باعث تشرف او به اسلام و تشیع شد.
پیشوایان بهائیت در شعار، جزای هر جرمی را بخشش مجرم دانسته و هرگونه مقابله به مثل یا انتقام را مذموم برشمردهاند. این در حالیست که بر خلاف این شعار، حکم به حبس و تبعید و داغ نهادن بر پیشانی دزدها دادهاند. از طرفی، در حالی بدون ذکر شرایط حکم اسلام در برخورد با دزد را بهانهی حکم غیرعقلی خود معرفی میکنند که دلیل نسخ اسلام را قوانین قدیمیاش میدانند!
جزای زناکار در بهائیت، پرداخت 9 مثقال طلا به بیت العدل تعیین و حکمی برای زنای با زن شوهردار بیان نشده است. با این حال، کسی که استطاعت مالی دارد، چه مانعی وجود دارد تا زنان و دختران را به ورطهی بیعصمتی نکشاند؟! در جامعهای که ارزش ناموس، پرداخت 9 مثقال طلا باشد، دیگر چه کسی از دستبرد اشخاص پولدار و شهوتپرست در امان خواهد ماند؟!
یکی از احکام ساختگی دینسازان بهائیت که اغنام البهاء آرزوی اجرای آن را در جامعهی بشری دارند، حکم تعبید و حبس و داغ نهادن بر پیشانی دزدها در این فرقه است. اما چگونه میتوان ادعای رحمانی بودن و مخالفت بهائیت با خشونت را پذیرفت در حالی که پیامبرخواندهی این فرقه، بدون فرق گذاشتن میان دزدها، چنین احکامی صادر کرده است!
گروهی از زنان بهائی، به بهانهی روز جهانی زن، اقدام به معرکهگیری و تحرکات تنشآفرین در متروی شهر تهران نمودند تا با اشعار و سخنان تحریکآمیز خود، خوراک تبلیغاتی برای ضدانقلاب فراهم سازند. اما به راستی چگونه تشکیلات بهائیت با نقض حقوق و توهین به زن، میتواند بر خلاف دستور پیشوایانش به قوانین ایران اعتراض کند؟!
پیامبرخواندهی بهائی در کتاب اقدس خود، با کپیبرداری از علیمحمد باب، تقسیمات هفتگانهای را برای ارث تعیین کرده است. اما به راستی، چگونه دینسازان بهائیت که مدعی ابداع شعار تساوی زن و مرد در مسلک خود بودند، علاوه بر تضییع حقوق فرزندان متوفی در تقسیم سهم الإرث، شعار تساوی زن و مرد را نیز نقض کردهاند!
از جمله احکام اُمّ الکتاب بهائیان یعنی کتاب اقدس، حکم به نتراشیدن موی سر و وجوب کوتاه کردن هفتهای ناخنها میباشد. اما همانگونه که شاهدیم پیشوایان این فرقه به این احکام پایبند نبوده و گویا با بیان پیش پا افتاده ترین مسائل و با نگارش سیاهمشقهای این چنینی، تنها دفترهای به اصطلاح وحیانیشان را پُر کنند.
بهائیان در حالی مدعی میشوند که احکام 1400 سال پیش اسلام نمیتواند جوابگوی نیاز امروز بشر باشد که پیشوایان این فرقه احکام و آموزههای خود را نیز از سایر ادیان کپیبرداری ناقص کردهاند. اما اگر احکام اسلامی متناسب با جامعهی امروز نیست، پس چرا به طور مثال پیشوایان بهائیت به جای یک کعبه، دو کعبه برای انجام حج بهائی تعیین کردهاند؟!
پیشوایان بهائیت استفاده از شعارهای صلح دوستی و جنگستیزی را فقط در تبلیغاتشان، آن هم برای تحریک اذهان عمومی بهره میگیرند. لذا طبیعی است آنانی که به دلیل جنگ، داغدار شدهاند، به این جملات سر تایید تکان میدهند؛ حال آنکه این جملات تنها شعارهای تبلیغاتی بوده که بهائیت نه در سخن و نه در عمل (تا جای ممکن) به آنها پایبند نبوده است.
اگر عبارت نوروز را به انگلیسی: «Naw Ruz» در اینترنت جستجو کنید، متوجه خواهید شد که تشکیلات بهائیت از آنجا که تاریخ و پیشینهای ندارد، برای معرفی تشکیلات خود به جهانیان، جشن نوروز باستانی ایران زمین را به نام خود مصادره کرده است. اینها همه بر خلاف ادعای پوچ صداقت و امانت بهائیت در خدمت به میهنشان است.
اولین پیشوای بابیت که بهائیت آن را مبشر خود میداند، پیروانش را ترغیب به جنگ و خونریزی کرده و وعدهی فتح شرق و غرب را به آنها داده بود. اما هر عاملی که برای نسخ این حکم از سوی پیشوای بهائیت در نظر بگیریم، خلف وعده و پیشگویی غلط جناب علیمحمد باب و غیر الهی بودن مسلک او را، به عنوان زیربنای اعتقادی بهائیت، زیر سؤال خواهد برد.
پیشوایان بابیت و بهائیت با تقسیم سال به 19 ماه و هر ماه 19 روز، تقویمی به ظاهر جدید و مطابق با تقویم شمسی ابداع کرده و اسامی عربی جدیدی برای روزهای هفته انتخاب کردهاند! اما اگر این اسامی اینقدر بیهوده و غیرقابل استفادهاند که حتی بهائیان هم از آنها استفاده نمیکنند، پس چرا تشکیلات بهائیت هنوز هم از آنها تمجید بیهوده میکند؟!
حسینعلی نوری، با جاهل خواندن غیربهائیان، شناخت و ایمان به خود را تنها راه نجات بشریت معرفی نموده است. اما به راستی، بهائیتی که یکی از آموزههای خود را وحدت اساس ادیان معرفی میکند و به نوعی به پلورالیسم دینی باور دارد، چگونه با انحصارِ رستگاری در فرقهی خود، در خلاف جهتِ این شعار گام برداشته است؟!