وقتی تنها راه نجات بشریت، بهائیت معرفی می‌شود!

  • 1397/12/02 - 09:22
حسینعلی نوری، با جاهل خواندن غیربهائیان، شناخت و ایمان به خود را تنها راه نجات بشریت معرفی نموده است. اما به راستی، بهائیتی که یکی از آموزه‌های خود را وحدت اساس ادیان معرفی می‌کند و به نوعی به پلورالیسم دینی باور دارد، چگونه با انحصارِ رستگاری در فرقه‌ی خود، در خلاف جهتِ این شعار گام برداشته است؟!

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ حسینعلی نوری، با جاهل خواندن غیربهائیان [1]، شناخت و ایمان به خود را تنها راه نجات بشریت معرفی نموده است: «ان الَّذی ما شرب من رحیقنا المَختوم الَّذی فککنا ختمه باسمنا القیوم انه ما فاز بأنوار التوحید و ما عرف المَقصود مِن کتب الله و کان مِن المُشرکین [2]؛ یعنی کسی که از شراب دست نخورده ما که با نام پاینده‌ی ما باز شده نیاشامد، هرگز به نور توحید رستگار نخواهد شد و مراد کتاب‌های خداوند را درک نمی‌کند و از مشرکان خواهد بود».
و یا در جایی دیگر مدعی شده است: «طوبی لِمَن وجد عرف المعانی مِن أثر هذا القلم الّذی إذا تحرکت فاحت نسمة الله فیما سواه و إذا توقف... [3]؛ خوشا به حال آن کسی که بوی خوش معانی را که بر اثر حرکت این قلم منتشر شده، استشمام کند! قلمی که هرگاه به جنبش آید، نسیم خدا را در جان پخش کند و هرگاه بایستد، چگونگی اطمینان را در جهان هستی آشکار سازد. بزرگ و بلند است مظهر این بخشش بسیار بزرگ».
اما در حالی حسینعلی نوری نجات انسان‌ها را مشروط به ایمان به بهائیت دانسته که:
اولاً: بهائیتی که یکی از آموزه‌های خود را وحدت اساس ادیان معرفی می‌کند و به نوعی به پلورالیسم دینی باور دارد [4]، چگونه با انحصارِ رستگاری در فرقه‌ی خود، در خلاف جهت این شعار گام برداشته است؟!
ثانیاً: چگونه آیینی ساختگی و کپی‌برداری شده از سایر مکاتب فکری و دینی و سرشار از تناقضات، می‌تواند عامل نجات و رستگاری بشر باشد؟! همچنان که وحید رأفتی (یکی از نویسندگان بهائی) در اعتراف به کپی‌برداری پیشوایان بهائیت در کتاب‌های به اصطلاح وحیانی‌شان (حتی از گفتار کوچه بازاری) می‌نویسد: «برای اولین مرتبه در تاریخ ادیان الهی، نه تنها کلام انبیاء، بلکه بسیاری از افکار رشیقه و احساسات متعالیه و آراء و عقاید صائبه‌ی بعضی از ادباء و عرفای بنام عرب و عجم، حتی پاره‌ای از کلمات نغز عامیانه متداول در بین اهل کوچه و بازار، شرافت آن را یافته است تا در آثار این دور صمدانی، به صورت جزئی از عنصر کلام الهی درآید».[5]
ثالثاً: بهائیتی که بر خلاف شعار وحدت عالم انسانی‌اش، در حد تئوری مسلک خود را برتر و یگانه راه نجات انسان‌ها معرفی نموده، در عمل نیز سیاست تحریم و تبعیض را نسبت به مخالفینش در نظر دارد (سیاستی که به دلیل در اقلّیت بودن بهائیان، فعلاً قابل اجراء نیست)؛ همچنان که پیامبرخوانده‌ی بهائی فرمان داده است: «لا تُعاشروا معَ الَّذین هم کفروا بالله و آیاته ثم اجتنبوا عن مثل هولاء [6]؛ با آنان که به خدا و آیاتش کافر شدند (: کسانی که حاضر به پذیرش بهائیت نشدند) معاشرت نکنید و از مثل آن‌ها دوری کنید».
رابعاً: آیا همین بهائیتی که مدعیست با چرخش قلم مدعی پیامبری‌اش نسیم ایمان را در جهان منتشر نموده و راه نجات بشریت را روشن ساخته، حتی در زمان سرپرستی پیشوایانش توانست موجب نجات بهائیان (نه بشریت) شود؟! آیا حتی توانست مدعی پیامبری این فرقه را به گفته‌های خود پایبند نگه دارد؟![7]

پی‌نوشت:
[1]. ر.ک: حسینعلی نوری، مجموعه الواح مبارکه، چاپ مصر: مطبعه سعادة، 1920 م، ص 71.
[2]. حسینعلی نوری، اشراقات، بی‌جا: بی‌نا، بی‌تا، ص 55.
[3]. حسینعلی نوری، اقدس، نسخه‌ی الکترونیکی، ص 149، بند 158.
[4]. ر.ک: احمد یزدانی، نظری اجمالی در دیانت بهائی، بی‌جا: لجنه‌ی ملّی نشریات امری، 1329 ش، ص 28.
[5]. وحید رأفتی، مأخذ اشعار در آثار بهائی، بی‌جا: مؤسسه‌ی معارف بهائی به لسان فارسی، 147 بدیع، ج 1، ص 3.
[6]. اشراق خاوری، مائده آسمانی، بی‌جا: مؤسسه‌ی ملّی مطبوعات امری، 129 بدیع، ج 8، ص 39.
​[7]. به عنوان نمونه، بنگرید به مقاله‌ی: ادب در دیدگاه و عمل بهاءالله!

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.