بهائیت
چگونه بهائیت در مواجهه با حزب نژادپرست و جنگطلب نازی راه سازش و اطاعت را در پیش گرفت؛ اما اینک پس از دَهها سال، به مقایسهی نظام اسلامی با هیتلر میپردازد و با تناقض و دروغپردازی، وِجههی انقلاب اسلامی را اینگونه به رُخ جهانیان میکشد: «مهم این است که جانیان حاکم بر ایران را کمتر از هیتلر ندانیم و نوع فاجعه را کمتر از هلوکاست نخوانیم».
اندکی پس از به قدرت رسیدن حزب نازی و آغاز دیکتاتوری هیتلر در آلمان، شوقی افندی بیانیهای را خطاب به بهائیان ساکن آلمان صادر و در آن تأکید بر وجوب اطاعت از حکومت نازی این کشور را دارد. اما به راستی حتی اگر شوقی افندی از علم الهی هم تُهی میبود، نمیبایست بر سر دیکتاتور جنگطلب و نژادپرستی چون هیتلر و حزب نازی، اینگونه حساب باز میکرد!
پس از وقوع حادثهی یازده سپتامبر، شُوری میان بهائیان آمریکا ایجاد شد تا طبق تعالیم جنگستیزی منتسب به پیشوای خود، این اقدام تروریستی را محکوم نمایند که ناگاه با دستور عجیب تشکیلات بهائیت مواجه شدند. محفل ملّی بهائیان آمریکا، در پاسخ به شور بهائیان برای محکومیت حادثهی این تروریستی، آنان را از هرگونه واکنش تحت عنوان بهائیت باز داشت!
عناصر تشکیلات بهائیت اگر به راستی و بدون غرض، کمک به فقرا را مقدم بر ساخت و برپایی اماکن و مجالس دینی میدانند، پس چرا هزینههای سنگینی که صرف ساخت مرقدهای پیشوایان دروغینشان میکنند؛ یا هزینههای ساخت و نگهداری مشرق الاذکارها و یا محافل ملّی و محلّی و یا ضیافتهای نوزده روزه یا حقوق مبلّغین خود و... را به فقرا نمیدهند؟!
مرتضی اسماعیلپور مدیر رسانهای غیررسمی بهائیت، با انتشار پستی توییتری به مناسبت خودسوزی دختر آبی، به نقل افسانهی زنده سوزاندن زوج بهائی در روستای نوک پرداخت. این در حالیست که آنچه بهائیت خود آرزوی انجام آن را میکشد و در کتابهایش موجود است را با ساخت افسانه، به مردم مسلمان کشورمان نسبت میدهد تا دستاویزی برای طرح بیشتر خود داشته باشد!
یکی از شیوههایی که طیّ سالهای اخیر توسط مبلّغان بهائی در کشورمان برای جذب دانشآموزان مسلمان به کیش بهائیت به کار گرفته شده، تبلیغ این فرقه در پوشش کلاسهای آموزشی و درسی میباشد. اما بهائیتی که خود بر تربیت بهائی فرزندانش تعصب دارد، با چه توجیهی میتواند کودکان غیربهائی را به بهانهی آموزش، به فرقهی خود جذب نماید؟!
عناصر بهائی چند سالی میشود که به صورت خزنده و در راستای انتشار افکار خود در بین مردم، اقدام به فعالیتهای سازمان یافته در زمینهی فرهنگ و هنر نمودهاند. تلاشهای پنهانی اعضای تشکیلات بهائیت پس از پیروزی انقلاب اسلامی برای ورود به برخی ارگانها و حوزههای تأثیرگذار کشور شوند، در سالهای اخیر جنبهی علنی به خود گرفته است.
بهائیان در حالی داعیهی ایجاد عالم انسانی واحد داشتند که و به انشعابات در اسلام خرده میگرفتند که خود به یازده فرقه: 1. بهائیان موحد 2. بهائیان آزاد 3. عصاره (جوهری) آیین بهائی 4. بهائیان اصلاح طلب 5. جامعهی تاریخ جدید 6. بهائیان تحت قیادت میثاق 7. قلب آیین بهائی 8. بهائیان اُرتدکس 9. جامعهی تربیت بهائی 10. پیروان پیران خمسه 11. پیروان بیت العدل منشعب شدند.
پیشوایان بهائی با توسل به مظلومنمایی و برانگیختن حسّ ترحم مردم نسبت به خود و همچنین به دست فراموشی سپردن خیانتهایشان به ایران و ایرانی، به ذکر افسانهسراییهایی از مظلومیت ساختگی پیروانشان در ایران پرداخته و به نوعی واقعهی کربلای حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) را برای پیروان خود شبیهسازی کردهاند که ما در این مقاله، در مقام رد آن هستیم.
بهائیان بیت العدلی که خود را بهائیان راستین میدانند، به حکم روحیه ماکسول، ناقض تدابیر انتصابی ولیامر خود هستند. چرا که در واقع روحیه ماکسول با یک شبه کودتا، نظام رهبری سازمان یافته شده توسط شوقی افندی را از بین برد و میسن ریمی که ریاست جنین بیت العدل را از سوی ولیامر بهائیت و همچنین ادعای جانشینی او را داشت طرد نمود.
فرقهای که در باورش کمترین ارزشی برای غیربهائیان قائل نیست و آنان را همچون سنگریزه، پست میداند و در عین حال، محبّت و خوشرویی کاذب یکی از شیوههای فریبندهی تبلیغیاش به حساب میآید، چگونه میتواند در مذمت ریاکاری سخن بگوید؟! آن هم کسی همچون عبدالبهاء که تا آخر عمر دست از ریاکاری و مسلمان جا زدن خود نکشید؟!
همسویی جریانهای بهائیت، ضداسلام و ضدانقلاب، حزب اصلاحات و برخی سلبریتیها با نوشین جعفری (عنصر هتاک و رابط سفارتهای خارجی)، نشان از نفوذی گسترده در کشورمان دارد. عوامل نفوذی که تلاش برای استحالهی فرهنگی ایران اسلامی دارند و متأسفانه عوامل آن، برخی ارکان قدرت کشور را در اختیار داشته و یا سر در آخور اموال بیت المال دارند!
پس از بازداشت صاحب اکانت هتاک به ائمه اطهار (علیهم السلام)، موجی از سوی اسلامستیزان، ضدانقلاب، سلبریتیها و برخی عناصر اصلاحطلب برای آزادی وی شکل گرفت. اما به راستی چرا کسانی که مناصب قدرت را در جمهوری اسلامی تصاحب کردهاند؛ خود در مقام اپوزیسیون، آزادانه به اصل انقلاب بتازند و پیش از محاکمهی دشمن هتاک به اسلام، وابسته به تشکیلات بهائیت و رابط سفارت انگلیس، دفاع کنند؟!
سردرگمی و تناقضهایی که بهائیان آگاه و با وجدان پس از مرگ عبدالبهاء با آن مواجه شدند (که اصل مشروعیت بهائیت را برایشان مردود کرد) به قدری بود که به اذعان عبدالحسین آیتی (از مبلّغان پیشین بهائیت)، افراد آگاه و با بصیرت، دلیلی برای بقای بر بهائیت نیافتند و پیروان بهائیت از این پس، یا افراد متعصب و یا جاهل از همهجا بیخبر بودند.