بهائیت
بر خلاف ادیان الهی در فرقه بهائیت، شخص با اقرار و اعلام، بهائی محسوب نمی شود، بلکه باید از فیلترهای تشکیلات بهائی رد شود و دست آخر این تشکیلات بهائی است که با سنجش ایمان و شخصیت افراد، بهائی شدنشان را پذیرفته یا رد می کند! تفاوت بهائیت با ادیان الهی از اینجا شروع می شود که مرجع پذیرش ایمان افراد در ادیان راستین، خداست نه حزب و سازمان!
بیت العدل نسب خونی با بهاء داشتن را شرط ولی امری می داند که ریمی نداشته است. ریمی هم مدعیست که شوقی افندی او را با نسل بهاء پیوند زده است. اما چرا شوقی افندی رسالت خود را عقیم گذاشت و با انتخاب نکردن جانشین، الهی بودن بهائیت را زیر سؤال برد؟ و بیت العدل و ولی امری که بدون هم مشروعیتی ندارند، چگونه مشروعیت یکدیگر را زیر سؤال می برند؟
بیت العدل در رد ولایت امری میسن ریمی، نداشتن رابطه فرزندی با شوقی یا بهاء و تعیین نشدن در زمان حیات ولی امر سابق را مطرح کرده است. اما اگر بیت العدل با این دلایل بخواهد گردن ننهادن خود بر ولایت امری ریمی را توجیه کند که در واقع الهی بودن پیش بینی و دستورات پیشوایان بهائی را زیر سؤال برده و پیشوایان بهائی را متهم به ترک وظیفه کرده است!
تشکیلات بهائیت با زیرپا گذاشتن اصل عدم اعتراض به حاکمین در بهائیت، از چاپ نشدن کتاب ها و محدودیت تبلیغ بهائیت در ایران شکوه کرد! اما بهائیتی که بر خلاف دستور پیشوایانش، به چاپ و نشر آثار و تبلیغ خود می پردازد و ادعا دارد کتاب هایش به 800 زبان ترجمه و منتشر می شود، چرا از ترجمه آثار عربی پیشوایانش به فارسی امنتاع می ورزد؟
تشکیلات بهائیت در حالی از اجازه چاپ نداشتن آثارش در ایران گلایه کرد که: 1. آثارش را به صورت غیرقانونی در ایران چاپ و منتشر می کند. 2. خود از انتشار بیش از 90 درصد آثار پیشوایانش جلوگیری می کند. 3. از مطالعه و انتشار آثار مخالفینش نهی می کند. 4. آثاری که در زمان پهلوی زیرزمینی چاپ می کرد، در جمهوری اسلامی اجازه چاپ علنی می خواهد!
چرا ظلم ها و محدودیت هایی که باعث شده شهروندان غیریهود در فلسطین شهروند درجه دو به حساب آیند، برای بهائیان وجود ندارد؟! چرا بهائیان مشمول آپارتاید رژیم صهیونیستی نشدند و اگر شدند، چرا تا کنون هیچ صدا یا حرکت اعتراض آمیزی از بهاییان ساکن و بیرون اسرائیل شنیده نشده است؟!
تشکیلات بهائیت در نشست حقوق بشر سازمان ملل در ژنو به بهانه پیشگیری از نفرت پراکنی، خواستار تعیین حد و مرز برای سخن گفتن از بهائیت در فضای مجازی شد! اما چگونه بهائیتی که ادیان مختلف و برخی اقوام را آماج توهین قرار داده و علیه ایشان نفرت پراکنی کرده، حتی روشنگری پیرامون عقاید و اهدافش را نمی پذیرد؟!
تشکیلات بهائیت به عنوان رهبر کوچک ترین جریان شبه دینی و بزرگ ترین توهین کننده به اعتقادات ادیان، روشنگری علیه خود را به نفرت پراکنی علیه بهائیان تعبیر می کند و در رایزنی با دولت ها و کمپانی ها به دنبال بستن دهان منتقدینش در اینترنت است! اما این رفتار چگونه با شعار حقیقت جویی بهائیت و منش ظلم پذیر این فرقه سازگاری دارد؟!
تشکیلات بهائیت به دنبال این است که همان سیاستی که صهیونیست ها پس از جنگ جهانی دوم با ادعای یهودستیزی (در آماده سازی افکار عمومی برای اشغال فلسطین) در پیش گرفتند را این بار به نام بهائی ستیزی و در ایران تکرار کنند. تا دست کم هیچ کس جرئت نکند حقیقت تاریخ و عقاید بهائیت را به مردم معرفی کند و یا حتی با مجرمین عضو این تشکیلات برخورد نماید!
تشکیلات بهائیت با خط و نشان کشی برای جمهوری اسلامی خواستار آزادی فوری و بدون قید و شرط متهمینش در ایران می شود. اما چگونه می توان باور به بهائیت را در ایران جرم دانست در حالی که اکثر قریب به اتفاق بهائیان در ایران آزادانه زیست می کنند؟! و چگونه میتوان شعار نوع دوستی بهائیت را پذیرفت در حالی که هیچ گامی در دفاع از غیربهائیان برنداشته است!
پیامبرنمای بهائیت زمان جهانگیری فرقه خود و برقراری صلح عمومی در دنیا را پس از پایان جنگ های جهانی دانست! از این رو عبدالبهاء هم سال 1335 شمسی را سال تحقق پیشگویی پیامبرنمای بهائیت تعیین کرد! با پایان یافتن دو جنگ جهانی و گذر 66 سال از تاریخ پیشگویی پیشوایان بهائی، نه بهائیت یگانه دین دنیا شد و نه صلحی عمومی در جهان شکل گرفت!
عبدالبهاء با استدلال بر کف بینی و رنگ و لعاب دینی دادن به دکان شیّادان، از یک سو بر خلاف نصّ دین الهی سخن گفته و از سویی دیگر شعار تطبیق دین با علم و عقل بهائیت را زیر پای نهاده است. اما به راستی چگونه پیشوای بهائیت تصریح خداوند در قرآن و لسان معصومین (علیهم السلام) به وجود جنّ را خرافات می پندارد اما در عوض به تأیید مجهولات می پردازد!
عبدالبهاء در حالی به عنوان پیشوای الهی به استدلال بر تأیید کف بینی پرداخته که پیشوایان الهی از میزان صحت، آموزش و بکارگیری طالع بینی به شدت رد و نهی کرده اند. از طرفی عبدالبهاء چگونه می تواند سخن خود را با تردید به پایان برد در حالی که کلام و علم قطعی، از نشانه های عقلی شناخت پیشوایان الهی است!
پیامبرنمای بهائیت، جهانگیر شدن مسلکش و برقراری صلحی عمومی را پس از جنگ های جهانی و دین گریزی مردم دانسته است! اما از آنجا که بهائیت همواره صلح را از جنگ طلبان و سلطه گران استمداد کرده و به چاپلوسی ستمگران پرداخته، وعده صلحش پس از وقوع دو جنگ جهانی همچنان تحقق نیافته است!