فردوسی
نور الزهرا پهلوی با انتشار تصویری از مقبره فردوسی، مدعی شد که نظام جمهوری اسلامی ایرا ن، مانع از برگزا ری جشنهای ایرا نیان میشود. پاسخ: اولاً انتشار استوری به زبان انگلیسی، یعنی خانم پهلوی در پی زدنِ زیرآب ایران نزد مخاطب خارجی است.
حکیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه، زندگی شاپور دوم پادشاه ساسانی را حکایت کرد. پادشاهی که در پاسخ به بد رفتاری پادشاه روم، به روم تاخت. در حمله شاپور به آن سرزمین، دشت پر از سر و پیکرهای تکه تکه شدهی رومیان بود و صلیبهای بسیاری به آتش کشیده شد. در این نبرد، ایرانیان غنیمت بسیاری گرفتند.
حکیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه میگوید:
خسرو پرویز در کاخ خود، در هنگام نوروز، بر روی تخت پادشاهی مینشست. یک موبد هم در کنار او بود:
به نوروز چون بر نشستى به تخت
به نزديک او موبد نيک بختدر درجه پایینتر، موبدان و بزرگان کشور نشسته بودند:
حکیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه روایت میکند که وقتی اسکندر به ایران تاخت، مردم دست از حمایت پادشاه ایران (دارا) کشیدند. دارا شهر به شهر عقبنشینی میکرد و نهایتاً به دست دو موبد زرتشتی کشته شد.
لیلا پهلوی (دختر محمدرضا پهلوی و فرحالسادات طباطبایی دیبا) که به افسردگی شدید مبتلا بود، در سال 1380 با مصرف بیش از حد قرصهای غیر مجاز و مواد مخدر، خودکشی کرد.
معلم شهید، استاد مرتضی مطهری (رحمة الله علیه) بارها به ستایش فردوسی پرداختند. از جمله در کتاب گرانقدر «خدمات متقابل اسلام و ایران»، فردوسی را «حکیم» و «حماسه سرای عظیم ایران» نامیدند.
خدمات متقابل اسلام و ایران، تهران، انتشارات صدرا، 1392، ص 15.
رهبر معظم انقلاب، فردوسی را انسانی حکیم نامیده؛ فرمودند که حکمت فردوسی، حکمتِ الهیِ اسلامی است. در ادامه گفتند: در سالهای نخست پیروزی انقلاب اسلامی، عدهای از مؤمنین بااخلاص ولی ناآگاه، قصد داشتند که مقبره فردوسی را ویران کنند.
علامه سید محمدحسین حسینی طهرانی (رحمة الله علیه)، حکیم ابوالقاسم فردوسی را به خاطر زنده کردن افسانههای باستانی سرزنش میکند و از سویی دیگر، او را به سبب مسلمان و شیعه بودنش میستاید.
"چو ایران مباشد تن من مباد" از فردوسی نیست.
حقیقت از شاهنامه:
هُجیر (پهلوان) در نبرد، نگران پدرش گودرز بود. پس گفت: اگر گودرز در ایران نباشند، همان بهتر که تنِ من هم نباشد.
چو گودرز و هفتاد پور گزين
همه پهلوانان با آفرين...
تجربه از تاریخ | حکیم ابوالقاسم فردوسی روایت میکند: در عصر حکومت کیومرث، دیوها به آدمیان تاختند. آنان به فساد پرداخته؛ بیگناهان را به قتل میرساندند. اما هوشنگ (نوه کیومرث) با سپاهی از مردمان و حیوانات به دیوها تاخته، آنها را تار و مار کرد.
علامه سید محمدحسین حسینی طهرانی از سویی فردوسی را به خاطر زنده کردن داستانهای باستانی سرزنش میکند و از سویی دیگر، او را به سبب مسلمان و شیعه بودنش میستاید.
فردوسی حقیقت را فدای منافع شخصی نمیکند و بیرحمانه تاریخ را بیان میکند. او به روشنی از قدرتطلبی پیروز پادشاه ایرانِ عصر ساسانی سخن میگوید که وصیت پدرش را زیر پا گذاشت. او از خیانت پیروز سخن میگوید که دست به دامان بیگانه شد و با کمک آنان بر تخت پادشاهی ایران نشست و عاقبت در جنگ کشته شد.
فردوسی میگوید که شاهنامه، کتاب تاریخ است. تاریخی که بخشهایی از آن با زبان رمز و راز بیان شده است. شاهنامه اگر اسطوره هم باشد باز هم گویای باورها، آرمانها و فرهنگ ایران باستان است و از این حیث، اهمیت دارد.