نقد اصل ترك انواع تعصبات
در ابتدا واژه تعصب مورد بررسي قرار مي گيرد و سپس به نقد اين اصل مي پردازيم.
تعصب در لغت به معناي طرفداري نمودن از كسي يا چيزي يا سختي است [1] و در اصطلاح عبارت است از يك نوع پيش داوري و يا يك نگرش افراطي و معمولا منفي نسبت به يك طبقه يا گروه خاص. [2] .
همان طور كه در اصل نهم خوانديد بهائيت معتقد است كه واضع اصل ترك تعصبات در قرن سيزدهم هجري يا قرن نوزدهم ميلادي بوده لذا جا دارد تاريخ تمدن را ورق بزنيم تا ببينيم اين ادعا تا چه حد اهميت دارد. سپس اديان الهي را مورد بررسي قرار مي دهيم.
با توجه به تاريخ علم، اين اصل يعني ترك تعصبات بعضي از شاخه هاي ديگر علم، مثل علوم جديد خاصه رشته هاي علوم انساني و اجتماعي را نيز در بر مي گيرد و كاربرد زيادي پيدا مي كند. همين طور پي مي بريم كه نگرش انسان غربي نسبت به علم از زمان رنسانس يعني قرن شانزدهم تغيير نموده و مفهوم تعصب و مردود بودن آن در تحقيقات علمي مورد دقت قرار گرفته است و از آن زمان اصطلاح bias مطرح گرديد. علماي جديد مانند منتسكيو دانشمند معروف فرانسوي در قرن هيجدهم و ماكس وبر آلماني از جمله نظريه پردازان غربي هستند كه در خصوص عصبيت مطالبي ابراز داشته اند.
مونتسكيو معتقد است «بشريت از مردگان بيشتر تكميل شده تا از زندگان.» و يا «مردگان بيش از پيش بر زندگان حكومت مي كنند» [3] .
ريمون آرون جامعه شناس معروف در كتاب مراحل اساسي انديشه مونتسكيو را توصيف كرده و مي گويد: (مونتسكيو درست مثل ماكس وبر مي خواهد از داده هاي نامربوط بگذرد تا به نظم معقول برسد آري داده تاريخي به صورت گوناگون و تقريبا بي انتهايي از رسوم عادات افكار و قوانين و نهادهاي اجتماعي به وي عرضه مي گردد. [4] .
اما در ميان علماي اسلامي شايد اولين فرد كه به صراحت از عصبيت، شيوع و انواع آن سخن گفته عبدالرحمن ابن خلدون تونسي است كه دانشمندان غربي به اتفاق، وي را اولين جامعه شناس در دوران قرون وسطائي اروپا مي شناسند.
در اديان الهي مثل اسلام واژه و صفت تعصب مورد بررسي قرار گرفته و مذمت شده است. اصولا اسلام در مسائل اصولي و اعتقادي دقت زيادي بر نداشتن تعصب در زمينه هاي اجتماعي و اخلاقي و تحقيق كامل به منظور وصول حقيقت دين سفارش و تاكيد شده است. در اين رابطه قرآن مي فرمايد:
«فبشر عباد الذين يستمعون القول فيتبعون الا حسنه» [5] يعني: پس بشارت بده بندگان را كه صحبت ها را گوش مي كنند و از بهترين آنها تبعيت مي كنند.
در جاي ديگر قرآن به صراحت تعصب ديني را رد مي كند و مي فرمايد:
«لا اكراه في الدين قد تبين رشد من الغي» [6] يعني: در دين اكراهي نيست به تحقيق مه روشني از گمراهي و ضلالت تمايز پيدا كرد.
همچنين در روايات نيز مسئله تعصب مورد تعقيب قرار گرفته و به دليل عقوبت اخروي از آن نهي شده است. از حضرت رسول اكرم نقل است كه مي فرمايند: «كسي كه بوده باشد در دل او دانه خردلي از عصبيت بر انگيزاند خدا او را روز قيامت با عرب هاي جاهليت» [7] .
حضرت علي عليه السلام نيز مي فرمايند: «خداوند تعالي عذاب كند شش طايفه را به شش چيز: عرب را به عصبيت، دهقانان را به كبر، اميران به ستم، فقيهان را به حسد، تاجران را به خيانت و اهل رستاق را به ناداني.» [8] .
در علم اخلاق عصبيت يكي از اخلاق باطنه نفسانيه است كه آثار آن مدافعه كردن و حمايت نمودن از خويشاوندان و مطلق متعلقان است چه تعلق ديني و مذهبي و مسلكي باشد يا تعلق وطني و آب و خاكي يا غير آن و اين از اخلاق فاسده و ملمات رذيله اي است كه منشاء بسياري از مفاسد اخلاقي و اعمالي مي گردد.
و خود آن في نفسه مذموم است گر چه براي حق باشد يا در امري ديني باشد و منظئر اظهار حق نباشد بلكه منظور غلبه خود يا هم مسلك خود يا بستگان خود باشد. [9] .
امام حسين عليه السلام در اين رابطه مي فرمايند: «كسي كه عصبيت كشد يا عصبيت كشيده شود گشاده شود ريسمان ايمان از گردن او.» [10] .
در روايات ديگري حتي راضي شدن به عصبيت نيز مردود است. در اين خصوص حضرت علي عليه السلام مي فرمايد: «آن كه از كار گروهي خشنود باشد چون كسي است كه با ايشان در آن كار همراه باشد» [11] .
در زمينه هاي علمي نيز عصبيت از نظر اسلام رد شده است و گفته شده است اگر كسي بدون مورد در برابر مطالب علميه ايستادگي نمايد، خداوند او را هدايت نخواهد كرد و در اين رابطه قرآن مي فرمايد: «چه بد است مثل گروهي كه آيات خدا را دروغ پنداشتند و خداوند گروه ستمگران را راهنمائي نخواهد كرد.» [12] .
در زمينه عصبيت فلاسفه و متكلمين و حكماي اسلامي نيز مثل ابن خلدون -خواجه نصير طوسي - امام محمد علي غزالي - سعدي و... در طول قرون متمادي به اشكال گوناگون به آن پرداخته اند.
بنابراين مي بينيم كه اين اصل يعني ترك تعصب، جنبه اخلاقي داشته و در قرآن كريم 1430 سال قبل و حكما و علماي اسلامي پس از آن به اين موضع توجه داشته اند و به ترك آن سفارش نموده اند و اين مطلب در قرن سيزده هجري هيچ گونه تازگي نداشته كه حسينعلي نوري آن را به عنوان يك اصل آن هم به عنوان اصل بديع در اصول عقايد خود مطرح نموده است.
پاورقي ها: -------------------------------------------------------------------------------------------
[1] فرهنگ لغت خيام. تأليف م - ح - ت 1357. انتشارات خيام.
[2] اسپرلينگ. آبراهام. روانشناسي به ترجمه مهدي محي الدين بناب. نشر روز تابستان 72.
[3] ارون ريمون. مراحل اساسي انديشه در جامعه شناسي.
[4] همان مأخذ.
[5] سوره زمر / آيه 18.
[6] سوره بقره / آيه 256.
[7] اصول كافي - ج 2 - ص 308 كتاب ايمان و كفر و باب العصبيه. حديث 3.
[8] خصال - ج 1 - ص 325. باب السته. حديث 14.
[9] موسوي خميني. روح اله. چهل حديث. موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني. چاپ اول پائيز 71.
[10] اصول كافي - جلد 2. ص 3 -7.
[11] نهج البلاغه. فيض الاسلام. حكمت 146. ص 1153.
[12] سوره جمعه / آيه5.