به هر منوال، سيد باب پس از اتمام تحصيلات مقدماتي و اصول ادبيات عربي و منطق، در تجارتخانه ي دائي خود به امور داد و ستد پرداخت و پس از چندي به همراهي دائي خود، جهت تجارت، به «بوشهر» رفت و تا بيست سالگي در آن شهر به تجارت و امور بازرگاني اشتغال ورزيد.
او، در مدتي كه در بوشهر بوده، در ضمن داد و ستد، اوقات فراغتش را به مطالعه ي كتابهاي ديني و دعاهاي وارده و ختومات و رياضت صرف مي كرد؛ از اين رو، هميشه تنها به سر مي برد و تمايل سختي به پارسائي و عبادت آميخته به رياضت داشت. و بيشتر شبها و روزها فراغت، به خواندن دعاها و ختومات مي گذرانيد و در اين امور، بسيار پافشاري و افراط مي كرد و كارها و حركاتي از خود نشان مي داد، كه باعث شگفتي اقوامش مي شد آنچنانكه بستگانش او را از ادامه ي آن بازمي داشتند و در ترك آن كارهاي غيرعادي پندهائي به او مي دادند.