ولایت و امامت
غدیر روز جشن و شادی برای تمام مسلمین عالم است که خداوند آن را برای همگان مایه چشم روشنی و فخر قرار داده است. هر چند در میان فرق مسلمین اختلاف است، اما دلیل نمیشود که حق مطلب ادا نشود و موضوع مهمی که در این روز اتفاق افتاده است را کسی انکار کند؛ لذا علمای اهل سنت هم به جایگاه بلند این روز اشاراتی کردهاند.
پیامبر در طول 23 سال تبلیغ دین مبین اسلام دائماً به امر جانشین خود تذکر و سفارش میکردند، که اولین آن جریان یوم الانذار و آخرین آن واقعه حجه الوداع بود؛ حال اگر ولایت امیرالمومنین پذیرفته میشد، چه میشد؟ پاسخ پیامبر اکرم این است: «اگر علی را ولیّ و سرپرست خود قرار دهید، او را هدایت شده و هدایت کننده خواهید یافت و همه شما را به راه راست هدایت خواهد کرد.»
از احادیثی نبوی که بسیار تکرار شده، حدیث شریف ثقلین است. این حدیث معتبر و متواتر میگوید هیچگاه از کتاب خدا و اهل بیت پیامبر جدا نشوند؛ چرا که هر دو قرین همدیگر و مکمل هم هستند؛ لذا اگر به آن چنگ زده شود، گمراهی و انحراف حاصل نخواهد شد. علی (علیهالسلام) از مصادیق اهل بیت و عترت در این حدیث است.
از دیدگاه اشاعره نصب امام از سوی خداوند ضرورت ندارد. چرا که اگر امام تعیین شود چه بسا تشتت آراء و درگیری بیشتر شده و در نتیجه به خونریزی خاتمه یابد. از این روی خداوند کاری را که دارای مفسده است، انجام نمیدهد.
از منظر اشاعره منشا مشروعیت سیاسی امام، رای مردم و یا اهل حل و عقد است که نشان از رضایت خداوند دارد و نتیجه این رای، همان نصب الهی است. این در حالی است که چگونه میتوان رای مردم را کاشف از رضایت خداوند دانست؟
عصمت برای امام ضرورت ندارد، چرا که ما توان انتخاب امام معصوم را نداشته و افزون بر آن نیز امامانی همچون ابوبکر، عمر و... دارای عصمت نبودهاند؛ پاسخ به این گفتهها: اولا ابوبکر و... از سوی خداوند به عنوان امام مشخص نشدهاند و اجماعی بر امامتشان محقق نگشته است، ثانیاً خداوند امام را مشخص کرده و این از وظایف بشر نیست.
اهلسنت معتقدند که شیعیان در استدلال به آیه ولایت (55 سوره مائده) به سیاق آیات توجه نداشته و از این روی دلیل ایشان ناقص است. این در حالی است که با گذاشتن تکههای پازل کنار هم و گفتار اهلسنت، سیاق آیات بر تثبیت ولایت امیرمومنان دلالت دارد.
اهلسنت از سویی جایگاه امامت را دنبالهروی نبوت دانسته و امام را حافظ شریعت میدانند و از سوی دیگر برای امام جامعه فسق و انجام گناهان کبیره را جائز دانستهاند؛ این دو امر متضاد هستند.
یکی از اتفاقات قطعی تاریخ، انتخاب حضرت علی (علیهالسلام) از سوی رسولخدا (صلیاللهعلیهوآله) برای جانشینی و وصایت است. این امر آنقدر واضح و آشکار است که حتی بسیاری از دشمنان آن روز حضرت به این افتخار حضرت علی (علیهالسلام) اعتراف داشتند. حتی غاصبان خلافت هم میدانستند که آن جایگاه برای آنان نیست.
نبی مکرم اسلام بارها و بارها در ایام حیات مبارکش سخن از جانشینی و خلافت خود کرده است و در تمامی آنها یا تلویحا و یا صراحتا جانشین خود را معین نموده است، که بارزترین آنها معرفی حضرت علی (علیهالسلام) در روز غدیر خم است. حال چگونه است که برخی از مسلمانان این امر را نپذیرفتهاند؟ یا چه انگیزهای سبب غصب این مقام شده است؟
حضرت علی بعد از وفات رسول خدا و بعد ماجرای سقیفه، سکوتی طولانی در پیش گرفتند و نسبت به غصب خلافت و ظلمهایی که بر ایشان روا داشته شد، عکس العملی نشان ندادند. معاندین این سکوت را حمل بر این نکته گرفتند که ایشان راضی بودند که خلافت از آن دیگران باشد و خودشان را مستحق جانشینی رسول خدا نمیدانستند که این اشتباه بزرگی است.
در وجوب امامت بعد از نبی شکی نیست، همه معتقدند که باید بعد از نبی خلیفه وجانشینی باشد. شیعه با توجه به تعریف امامت معتقد است که امامت از اصول دین است، زیرا همان کارکرد نبوت را دارد ولی اهل سنت امامت را فرع فقهی میدانند.
به اعتقاد شیعه مقام امامت انتصابی است و امام از سوی خداوند انتخاب میشود، ولی اهل سنت معتقدند که امامت انتخابی است و یکی از راههای انتخاب امام شورا است. اما در حقیقت شورا، راهبردی بود برای استمرار غصب خلافت.
بینش شیعه در مساله جانشینی پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله)، مبتنی بر شایسته سالاری است. این ویژگی تنها در دوازده نفر به صورت مبرهن بارز شده است که روایت «یکون بعدی اثنا عشر خلیفه» بر همین امر دلالت دارد. اما برادران اهلسنت از آنجا که این اندیشه را برنتافتند دست به دامان خلفای اموی شدند و دچار تناقض گشتند.