مشاهیر صوفیه
از ادعاهای صوفیان نسبت به سران و مشایخ خود، ارتباط آنان با ائمهی معصومین (علیهمالسلام) است که قضایا و حکایاتی ساختگی از این افراد در کتب مختلف ذکر شده تا اینچنین نزدیکی تصوف با تشیع را نشان دهند. در حالی که این ارتباط با اهلبیت (ع) طبق شواهد تاریخی دروغ و ساختگی است.
سفیان ثوری که از صوفیان مشهور قرن دوم و معاصر با بعضی از امامان معصوم نیز بوده، یکی از بنیانگذاران(؟) و رواجدهندگان مسلک تصوف است که ائمهی معصومین (علیهمالسلام) بهشدت (؟)با این فرد و صوفیان دیگر برخورد کرده و اعمال ناپسند و بدعتگونه آنان را محکوم کردند.
حسن بصری و رابعه عدویه از بزرگان صوفیه قرون اول و دوم هستند. رابعه عدویه روزی در پاسخ به حسن بصری او را عاری از اخلاص دانسته و به او آنچنان مینمایاند که آنچه که میگویی با آنچه که هستی، متفاوت است و حرف و عمل تو با هم یکسان نیست.
صوفیه برای بازارگرمی خود اینگونه به مردم القا میکنند که چون همه افراد توانایی درک مطالب و معارف تصوف را ندارند، از این جهت زبان صوفیه بصورت رمزی بوده، اما واقعیت مطلب آن است که صوفیان به خاطر آنکه افتضاحات و اشکالاتشان موجب تکفیر ایشان نشود، مطالب خود را در پستوها و برای خواص از خودشان مطرح میکردند.
احمد جام ملقب به ژنده پیل از بزرگان صوفیه قرن ششم بود. او علیرغم صوفی بودنش، انتقادات بُرندهای به صوفیه داشت، تا جایی که خود را درویش و صوفی نمیدانست. وی معتقد بود صفت درویشی در زمان او از بین رفته و درویشان به انحراف افتاده و به جای تقوی، فسق را پیشه خود نمودهاند.
قرن سوم هجری را میتوان دورهای از تصوف دانست که به یکباره مردم، با سخنان، افکار و عقایدی از صوفیه همچون وحدت وجود، سقوط تکلیف، آتش زدن کعبه، بهشت و جهنم، آشنا شدند که تا آن روز ندیده و نشنیده بودند. این سخنان باعث شد موج انتقادات به سمت صوفیان برود. در این زمان، بزرگان صوفیه با حیله گری، صوفیان را متفاوت از مردم نشان داده و قائل به این شدند که صوفی که زندیق و کافر خطاب نشود، صوفی نیست.
انحرافات ایجاد خانقاه از مزایایی که صوفیه برای آن در نظر داشتند خیلی بیشتر بود. علاوه بر انحرافات عقیدتی که دامان عموم صوفیان را گرفته بود، برخی از انحرافات مخصوص خواص و بزرگان صوفیه شد. از جمله انحرافات بزرگان صوفیه در رابطه با خانقاه، دستاندازی به موقوفات خانقاهها و استفادههای ناروا از آن است.
صوفیه در کتب خویش آنچنان بزرگان شریعتگریز خود را دارای مقاماتی عرفانی معرفی کردهاند، که گویا عبادت و شریعت هیچ اثری در رسیدن به این مقامات نداشته است. چنانچه محمد معشوق، که صوفیان، معترف به بی نماز بودن او هستند را شخصیتی معرفی کردهاند که در روز قیامت، صدیقان آرزوی بودن خاک کف پای او را خواهند کرد!
صوفیه با ادعای حجاب بودن قرآن و پیامبر (صلی الله علیه و آله) راه شهود و دریافتهای شخصی را پیموده و ادعای عرشی بودن خود دارند. حتی برخی از صوفیه مدعی ارتباط مستقیم با خداوند متعال هستند. در حالیکه به فرموده رسول خدا (صلی الله علیه و آله) تنها راه سعادت از طریق قرآن و عترت پاک او میباشد.
سران تصوف کراماتی را برای بزرگان خود نقل میکنند مبنی بر روزهدار بودن و عبادت برخی از این اشخاص در ایام شیرخوارگی و کودکی، چنانچه معتقدند که عبدالقادر تمام ماه رمضان را در ایام شیرخوارگی روزه بود و تا شب شیر نمیخورد. کراماتی که به افسانه شبیه است و برای هیچ پیامبری هم گفته نشده است.
با توجه به آیات مختلف در زمینه اطاعت از ائمهی معصومین (علیهمالسلام) و همچنین سفارش پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به اطاعت و محبت به خاندان خود، که راه نجات انسانها را در تمسک به قرآن و اطاعت از اهلبیت دانستهاند، عدهای از سران صوفیه اطاعت از اهلبیت و اخذ معارف از آنان را نادرست خوانده و خود را برتر از ائمه معصومین (علیهمالسلام) دانستهاند.
درحالی که صوفیان امروزی درباره صاحبان کرامت فخرفروشی کرده و صاحبان کرامت را برتر از دیگران معرفی میکنند، بزرگان صوفیه عقیده داشتند که از کرامت باید ترسید همانطوری که از بت میترسند. ایشان کرامت را وسیله دوری از خدا دانسته، زیرا هرچیزی که بنده با آن آرامش یابد، وسیله برای دوری از خدا محسوب میگردد.
برخی از صوفیه به منظور جذب حداکثری مرید برای مشایخ خود، دست به کرامتسازی بی حد وحصر زدهاند. این عده علاوه بر نقل کرامات در زمان حیات مشایخ، کراماتی در موقع تولد و یا قبل از زمان تولد مشایخ ذکر کردهاند. برای نمونه میتوان به کرامتسازی ابن بزاز اردبیلی برای شیخ صفیالدین اشاره کرد.
ضرب المثل معروفی که میگوید دلت پاک باشه از جمله انحرافاتی است که از صوفیه وارد جامعه شیعی شده است. زیرا برخی از صوفیه قائل به این بودند که کسی که دلش پاک باشد و محب خدا شود دیگر نیازی به انجام تکالیف شرعی ندارد و حتی اگر گناه کبیره هم انجام دهد خدا او را عذاب نخواهد کرد.