خودزنی صوفیانه برای ادامه حیات
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ افراطوتفریط مسئلهای است که در هریک از دورههای تصوف آن را میبینیم. بهعنوان مثال، زهد و بیرغبتی به دنیا که مورد سفارش قرآن بود، بهمرور زمان بر اثر افراطوتفریط، به ریاضتهای غیرشرعی کشیده شد. با مرور زمان این افراطوتفریطها رنگ و بوی بیشتری به خود گرفت، تا جایی که مسلمانان در قرن سوم هجری به یکباره با افکار، اعتقادات و سخنانی روبرو شدند که تا آن زمان نشنیده بودند که با فرهنگ و اعتقادات اسلامی آنها ناسازگار بود. بهعنوان مثال سخن از وحدت وجود، حلول و اتحاد، سقوط تکالیف شرعیه و صحبت کردن از آتش زدن کعبه و بهشت و جهنم، که توسط شبلی مطرح میشد، [تذکره الاولیاء، ص 539، شرح احوال شبلی] سخنانی نبود که سابقه دینی برای مردم و بزرگان آنها داشته باشد. درنتیجه بیگانگی مردم با این سخنان و اعتقادات و همچنین افشا شدن آنها توسط کسانی همچون حلاج و شبلی، باعث جوشوخروش مردم و علمای شیعه و سنی شد و سیل انتقادات و مذمتها را روانه دکان صوفی و صوفیگری کرد. اما بزرگانی از صوفیه همچون حلاج و جنید بغدادی با حیلهگری تمام و فرار رو به جلو، برای خنثی کردن این مذمتها و راضی نگهداشتن مریدان خود، صوفی واقعی را کسی معرفی کردند که مورد مذمت، بلکه تکفیر واقع شود. همانطور که حلاج میگوید: «صوفی آن است که هیچکس او را نپذیرد و او هیچکس را نپذیرد. [مناقب الصوفیه، ص 33] همچنین جنید بغدادی میگوید: «کسی به مرتبه رجال (صوفی) نمیرسد مگر آنکه هزار عالم صدیق، شهادت بدهند که وی زندیق و کافر است. زیرا احوال صوفیان برتر از عقل و نقل است. [نقدی بر مثنوی، ص 114 و 115] این تدبیر سران تصوف باعث شد بسیاری از صوفیان، امواج تند مذمت دیگران را تحمل کرده و خود را ورای دیگر مردم ببینند، زیرا با این سخنان، اینطور به آنها القاء شده بود که با دیگران متفاوتاند و باید بهای این تفاوت را با شنیدن مذمت بپردازند.
پینوشت:
عطار نیشابوری، فریدالدین محمد، تذکره الاولیاء، تصحیح استعلامی، نشر زوار، تهران، 1346، ص 539، شرح شبلی
عبادی، مظفر بن اردشیر، مناقب الصوفیه، محقق مایل هروی، نجیب، نشر مولی، 1393، ص 33
مصلایی، میرزا علیاکبر، نقدی بر مثنوی، نشر انصاریان، قم، 1386، صص 114 و 115
افزودن نظر جدید