مشاهیر صوفیه
برخی از صوفیه معتقدند سالکی که بهمرتبه سکر رسید از تکالیف شرعیه بینیاز میشود. حال یا به یقین میرسد و تکلیف از او ساقط میشود و یا به یقین نمیرسد که در اینصورت مکلف به انجام شریعت است ولی تکلیف این شخص هم بالعرض است یعنی از باب ارشاد مردم است نه قصد قربت!
عشق الهی از اهداف اولیه صوفیه بوده، اما صوفیه با مطرح کردن عشق مجازی به عنوان پلی به سوی عشق حقیقی، این عقیده مقدس را به انحراف کشانده تا جایی که صوفیان با تمایل به عشق مجازی از عشق حقیقی باز مانده و حتی به انحراف کشیده شدند. تمایل به عشق مجازی در میان صوفیه از مسائلی است که بزرگان صوفیه درباره آن کتابها نوشتهاند.
در حالی برخی غزالی را از عرفا و کتب او را بهعنوان راهنمای سالکان عرفان معرفی میکنند که او از متعصبترین صوفیان اهل سنت است که علم خود را نهتنها از ائمه اطهار(ع) نمیداند بلکه تعصب خود را ابراز کرده و شیعیان را رافضی معرفی کرده و لعن آنها را جایز دانسته است.
درباره معروف کرخی که در منابع صوفیه بعنوان شخصیتی بارز از او نام برده شده است، داستانسراییهای مختلفی شده است. از نقلهایی که درباره معروف مشهور است، آن است که پس از مرگ معروف، یهودیان و مسیحیان درباره وی دعوا کرده و هر کدام معروف را از خود دانستهاند.
داستان ملاقات خواجه نصیرالدین طوسی با باباطاهر عریان از جمله افسانههای عجیب صوفیه است. زیرا بدون توجه به تاریخ زندگی آنان ساخته شده و در آن خواجه نصیر را انسانی ضعیف و بابا طاهر را انسانی الهی معرفی کردهاند که نیازی به علوم و معارف ندارد.
دیدن خداوند در اشکال مختلف از جمله عقاید برخی از سران تصوف است. چنانچه ابنعربی معتقد است گوساله پرست شدن بنی اسرائیل خواست خداوند متعال بوده است تا به اشکال مختلف دیده شود و تلاش هارون و اختیار بنی اسرائیل در این امر دخالت و تاثیری نداشته است. لذا از این اعتقاد ابنعربی، احتمال جبری مسلک بودن او داده میشود.
صوفیان گنابادی در معرفی شمس تبریزی بهعنوان یکی از بزرگان صوفیه دچار سرگیجه و سردرگمی شدهاند. زیرا روزی او را شخصی معرفی میکنند که مرید پیامبر (صلی الله علیه و آله) بوده و روزی دیگر میگویند شمس تبریزی شخصی است که نه نیازی به حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) داشته و نه قرآن.
بنا بر متون صوفیه، شقیق بلخی که او را اولین کسی میدانند که در خراسان از طریقت سخن گفت، تحت تاثیر عالمی بودایی به تصوف روی آورد و حال آنکه او در سفر حج با امام کاظم (علیه السلام) نیز ملاقات داشته و از او کراماتی دید. اما با این حال به تشیع مشرف نشد.
شقیق بلخی از شخصیتهای شناخته شده تصوف است. تذکره نویشان صوفیه، مهمترین عامل صوفی شدن شقیق را نصیحت عالمی بودایی ذکر کردهاند و برای آن داستانی ساختگی بیان میکنند. با نگاهی دقیق در مساله روشنی میشود تصوفی که منشا آن سفارش عالمی بودایی باشد، چه مقدار ارزش دارد.
صوفیه معتقد است امام رضا (علیه السلام) مقام طریقت و دستگیری را به معروف کرخی واگذار کرده است و بعد از معروف سری سقطی و سپس جنید بغدادی بعنوان جانشینان معروف در مقام دستگیری طالبین معرفی شدند و این درحالی است که شیعیان معتقدند امامان شیعه علاوه بر مقام شریعت، دارای مقام طریقت هم هستند. در این صورت تکلیف امامان بعد از امام رضا (علیه السلام) چه میشود؟ آیا ایشان دارای مقام طریقت بودهاند یا خیر؟
در طول تاریخ صوفیه به نامهای متعدد خوانده شدهاند. علت نامگذاری ایشان به نامهای متفاوت، عقاید مختلف صوفیه در طول زمان بوده است. یکی از دیگر علتها برای نامگذاری ایشان انتساب این فرقه به افراد مختلف ازجمله منصور حلاج و بایزید بسطامی است. اما عمده دلیل نامگذاری صوفیه منسوب بودن این فرقه به عقاید مختلف است.
به شواهد کتب معتبر صوفیه، ابوهاشم کوفی موسس صوفیه و اولین شخصی است که او را صوفی خواندند. امام صادق (ع) ابوهاشم کوفی را فاسد العقیده خوانده و مذهب او را مفری برای فرار از عقیده فاسدش عنوان کرد. علاوه بر آن مسعودی او را جبری و ملحد خطاب کرده است.
در شرح حال بزرگان صوفیه مطالبی بیان شده که در شأن یک شخص عادی نیست چه برسد به شخصیتی که او را عارف میدانند. چنانچه نقل کردهاند ابوسعید ابوالخیر با شنیدن آیات قرآن به رقص و دست افشانی میپرداخته است. حال آنکه اهلبیت (علیهم السلام) با شنیدن آیات قرآن دچار حزن و اندوه شده و گریه میکردند.
عدهای از صوفیه بایزید را از شاگردان امام صادق (علیه السلام) دانسته و درباره او داستانسراییهایی کردهاند. و حال آنکه با بررسی زمان تولد و وفات بایزید و تطبیق آن با زمان شهادت امام صادق (علیه السلام) تناقض سخن صوفیان آشکار میشود. زیرا بایزید سالها بعد از شهادت امام صادق (علیه السلام) به دنیا آمده است.