شریعت
کرولی مدعی بود کتاب شریعت در سال ۱۹۰۴ میلادی به واسطه یک جن، به او الهام شد. کرولی ادعای پیامبری و فرستاده شدن از سمت هوروس را اعلام و بشریت را دعوت به عصر هوروس مینماید. این عصر، همان عصر پرستش گسترده جنیان معرفی میشود.
در نگاه اهل حق، دین بر دو نوع شریعت و حقیقت است. شریعت پوسته دین و حقیقت باطن دین را تشکیل می دهد و دین شریعت با ظهور پیامبر اولین آغاز و با ختم نبوت پایان می یابد و پس از آن ظهور مرتبه حقیقت است.
اقطاب دراویش گنابادی در مسئله زکات فطره خلاف نظر تمام مراجع تقلید اظهارنظر کرده اند. مراجع تقلید، زکات فطره را حق فقرا میدانند که باید به آنها داده شود، ولی نورعلیشاه ثانی معتقد است که زکات فطره را باید به قطب داد. نورعلی تابنده هم که خود معترف به عدم تسلط بر زبان عربی و تفسیر قرآن است، برخلاف نظر مراجع تقلید، زمان پرداخت زکات فطره را بعد از نماز عید میداند.
ازجمله ادعاهای اقطاب فرقه صوفیه گنابادی این است که در امور شریعت دخالت نمیکنند و مسائل شریعت را به فقها واگذار کردهاند ولی بارها در مسائل مختلف شرعی از مستحب گرفته تا مسائل واجب و حرام و یا حتی در تعیین مرجع تقلید نیز که خود یک مسئله شرعی است، دخالت کردهاند. چنانچه صلاحی تقلید مریدان خویش را منحصر در یک کتاب و سؤال از خود کرده است.
مشهورترین صوفی که عمل به شریعت را ضرورتی همیشگی برای افراد ندانسته و مدعی شده که پس از رسیدن و شناخت حق، عمل به شریعت و عوامل و نواحی دینی نیاز نیست، جلال الدین مولوی بود. وی اشتباهات بزرگ و فاحشی نیز داشته که لازم است در جای خود بحث و نقد شود. پس از بررسیهای متعدد و مفصل درباره بحث حاضر در اندیشه مولوی به این نتیجه میرسیم که وی متاسفانه شریعتگریزی را به نام دستیابی به حقیقت توجیه و ترویج کرده است.
برخی شطح را فراتر از گفتار میدانند و تراوش شطح را در رفتار، پندار و رؤیا نیز برشمردهاند. شطح در رفتار در گریز از عرف و عادت و گاه عقل و شرع در پارهای از زندگی برخی صوفیه، کاملا آشکار است. شطح در پندار و رؤیا مربوط به چیزی است که در عالم رؤیا و تطبیق آن با عالم واقع، اتفاق افتاده است و شطح در گفتار، همان تلقی است که شارحان و مصنفان کتابهای صوفیه از شطح دارند.
با توجه به ادعای برخی فرقههای معنوی مبنی بر مهم بودن حقیقت در عرفان؛ میتوان گفت که در مسیر و طریقت عرفان، نیازی به شریعت نیست و شریعت جایگاهی در رسیدن به حقیقت و عرفان ندارد؟ برای پاسخ گفتن به این پرسش باید توضیحاتی در مورد اصطلاحات طریقت، حقیقت و شریعت بدهیم
شوقی افندی، کتمان عقیده را حرام دانسته و حتی در جایی که ابراز عقیده منجر به تلف جان شخص محترمی شود، باز هم ابراز عقیده را بر نجات جان آدمی مقدم دانسته است. اما شوقی افندی در حکمی متناقض، کتمان عقیده در خصوص نوع دفن اموات بهائی (به سمت قبلهی مسلمانان) را تا قبل از علنی شدن مسلک بهائیت، جایز برشمرده است!
در عرفان حلقه به جای زیر بنا بودن احکام اسلامی و شریعت آسمانی، شعور کیهانی رکن اصلی محسوب شده و در همین جاست که مدعیان حلقه با اصالت دادن به شعور کیهانی، شریعت الهی و آسمانی را به راحتی کنار گذاشته و برای رسیدن به طریقت و حقیقت خود ساخته خود به هر وسیله ای چنگ میزنند.
بنا بر اندیشه اهل حق و بر اساس باور به «دونادون»، روح انسان ازلی است و از عالم ملکوت تا عالم مُلک و در عرصه زندگی دونی، باید راه طولانی را طی کند و بازندگی در دونهای متعدد، مراتب مختلف شریعت، طریقت و معرفت را طی کند و آنها را تجربه نماید تا به حقیقت برسد. اما در برابر سؤالاتی مثل چند دون را باید بگذراند تا به حقیقت برسد، پاسخی ارائه نمیکنند.
برخی از نویسندگان معاصر اهل حق، علیرغم این فرقه را دینی مستقل از دین مبین اسلام، معرفی میکند مراحل تکامل انسان را چهار مرحله "شریعت، طریقت، معرفت و حقیقت" معرفی میکند و همه را به اسلام پیوند میزند.
صوفیه به جریان خضر و موسی رنگ و بوی عرفانی زدهاند و آن را بهانهای برای مراد و مریدی در سیر و سلوک قرار داده و معتقدند که مرید تا زمانی که مثل موسی اعتراض کند به حقیقت نخواهد رسید. اما عارفی همچون آیت الله جوادی این را اشتباه میداند و معتقد است که موسی وظیفه نداشت به علم باطنی خضر عمل کند و باید به شریعت خود عمل میکرد. لذا نمیتوان کار موسی را اشتباه دانست.
صوفیان که ادعای رسیدن به طریقت را از راه شریعت دارند، ولی از مسائل شریعتی بیخبر هستند، درعین حال ادعای برتری و ولایت بر دیگران را دارند. از موارد بی اطلاعی صوفیان از مسائل شرعی سخن شیخ المشایخ گنابادیه است که وقتی در باب اجازه عبادات و ذکر صحبت میکند، عبادت بدون اجازه را باطل دانسته و شاهد آن را فتوای مراجع تقلید بر بطلان عمل کسی معرفی میکند که مرجع تقلید ندارد. درحالی که چنین سخنی مخالف فتوای مراجع است.
پیروان سلطان اسحاق ازیک طرف اعمال عبادی مانند نماز و روزه ماه مبارک رمضان را مربوط به دوره شریعت است و از انجام آن خودداری میکنند و از طرف دیگر تزکیه نفس، خودشناسی و بخشودگی را منوط به انجام روزههای مرسوم در این فرقه میدانند!