التزام به شریعت؛ دریچهی ورود به عرفان حقیقی
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب- با توجه به ادعای برخی فرقههای معنوی مبنی بر مهم بودن حقیقت در عرفان؛ میتوان گفت که در مسیر و طریقت عرفان، نیازی به شریعت نیست و شریعت جایگاهی در رسیدن به حقیقت و عرفان ندارد؟
برای پاسخ گفتن به این پرسش باید توضیحاتی در مورد اصطلاحات طریقت، حقیقت و شریعت بدهیم: از دیدگاه عارفان اسلامی، دین در معنای عام خود، مشتمل بر سه بخش است:
1. مجموعه اعتقادات، احکام و آداب اسلامی که از آنها با عنوان «شریعت» یاد میشود.
2. مسائل سلوکی اسلام، که در آنها سیر از مقامی به مقام دیگر و در نهایت وصول به مقام عنداللهی مطرح است که به آن «طریقت» اطلاق می شود.
3. درک حقایق هستی و نظام خلقت، که با عنوان «حقیقت» معرفی می گردد.
در این دیدگاه عرفانی؛ این سه بخش، نه تنها از هم جدا نبوده و گسست ناپذیر میباشند، بلکه در رابطهای طولی با یکدیگر، مراتب و مراحل دین اسلام را تشکیل میدهند.[1]
طبق دیدگاه عرفای اسلامی، بالاترین مرتبه درک حقیقت، ملاقات پروردگار عالم است که آن هم در گرو اهتمام به اعمال صالحی میباشد که از سوی شریعت اسلام تبیین گردیدهاند. قرآن کریم هم در این خصوص میفرماید: «فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً؛[کهف/110] هر كس اميد ديدار پروردگار خويش را دارد، بايد كار شايسته و خير كند و هيچ كس را در عبادت پروردگارش شريك قرار ندهد.»
بنابراین؛ عارفان حقیقی اسلام در مقام تبیین وظیفه یک عارف وارسته گفتهاند: «عارف در حالت فنا و رسیدن به حقیقت نیز باید به تکالیف خویش عمل کند و خداوند، عارف و سالک را در این مسئله یاری میکند».[2] با این حساب، عرفان در مسیر عمل به شریعت نبوی بوده و این دو موضوع از همدیگر جدایی پذیر نیستند. چنانچه خواجه عبدالله انصاری هم در اینباره می گوید: « شریعت را تن (انسان) بشمار و طریقت را دل و حقیقت را جان. شریعت، حقیقت را آستان است، حقیقت بی شریعت، دروغ و بهتان است»[3]
پینوشت
[1]. آشنایی با مجموعه عرفان اسلامی، علی امینی نژاد، نشر موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی، ص 86.
[2]. شرح التعرف لمذهب التصوف، اسماعیل بن محمد مستملی، ص156.
[3]. رسائل جامع، خواجه عبدالله انصاری، ص 65.
افزودن نظر جدید