حقیقت
فرقه اهل حق ادعا می کنند که مراحل سه گانه شریعت، معرفت، طریقت را طی کرده و به مقام حقیقت رسیده اند و در پی آن خود را بی نیاز از مراحل قبل می دانند. حال سوال این است که مراد شما از این حقیقت ادعایی چیست؟ و چگونه به آن رسیده اید؟
فرقه اهل حق برای كمال معنوى و وصول آدمی به حقیقت، چهار مرحله بیان می کند: شريعت، طريقت، معرفت و حقيقت. دوره طريقت و معرفت در ولايت على (ع) طى شد و ظهور سلطان اسحاق آغاز پيدايش مرحله حقيقت است و دستورات سلطان اسحاق را تكامل يافته شريعت محمدى مى دانند.
مشهورترین صوفی که عمل به شریعت را ضرورتی همیشگی برای افراد ندانسته و مدعی شده که پس از رسیدن و شناخت حق، عمل به شریعت و عوامل و نواحی دینی نیاز نیست، جلال الدین مولوی بود. وی اشتباهات بزرگ و فاحشی نیز داشته که لازم است در جای خود بحث و نقد شود. پس از بررسیهای متعدد و مفصل درباره بحث حاضر در اندیشه مولوی به این نتیجه میرسیم که وی متاسفانه شریعتگریزی را به نام دستیابی به حقیقت توجیه و ترویج کرده است.
با توجه به ادعای برخی فرقههای معنوی مبنی بر مهم بودن حقیقت در عرفان؛ میتوان گفت که در مسیر و طریقت عرفان، نیازی به شریعت نیست و شریعت جایگاهی در رسیدن به حقیقت و عرفان ندارد؟ برای پاسخ گفتن به این پرسش باید توضیحاتی در مورد اصطلاحات طریقت، حقیقت و شریعت بدهیم
بنا بر اندیشه اهل حق و بر اساس باور به «دونادون»، روح انسان ازلی است و از عالم ملکوت تا عالم مُلک و در عرصه زندگی دونی، باید راه طولانی را طی کند و بازندگی در دونهای متعدد، مراتب مختلف شریعت، طریقت و معرفت را طی کند و آنها را تجربه نماید تا به حقیقت برسد. اما در برابر سؤالاتی مثل چند دون را باید بگذراند تا به حقیقت برسد، پاسخی ارائه نمیکنند.
آیا از سوی خداوند در کتاب قرآن مجازگویی صورت گرفته است؟ بدون شک این امر محقق گشته و وهابیت اگرچه در ظاهر امر با این مساله مخالف هستند اما در عمق وجود خود به آن اعتراف کرده و تنها اسم آنرا عوض کردهاند.
برخی از نویسندگان معاصر اهل حق، علیرغم این فرقه را دینی مستقل از دین مبین اسلام، معرفی میکند مراحل تکامل انسان را چهار مرحله "شریعت، طریقت، معرفت و حقیقت" معرفی میکند و همه را به اسلام پیوند میزند.