افکار وهابیت
کارشناس وهابی میگوید: «ریشه اسلام در مکه است و ایرانیان نمیتوانند ادعا کنند اسلام آنها، اسلام اصیل است». یکی از پاسخهای این استدلال، آیاتی از قرآن کریم است که با تهدید مسلمانان صدر اسلام، خطاب میکند که اگر شما از دین برگردید و روی بگردانید، خداوند قومی غیر شما که بهتر از شمایند را به جایتان برمیگزیند.
وهابیت با برگزاری مراسم برائت از مشرکان، به بهانه بدعت و ناسازگاری با اهداف حج، مخالفت میکند. این درحالیست که برائت از مشرکین در زمان حیات پیامبر (ص) در روز عید قربان در منا اعلان شد؛ همچنین پیامبر اکرم (ص) و امامان (ع) در موارد متعدد، از مراسم حج و عمره بهرهگیری سیاسی میکردند که این امر، نشاندهنده عجین بودن سیاست با مراسم عبادی حج است.
اینکه وهابیون میگویند اگر شنیدن مردگان را بپذیریم، توان فهم حاجات میلیونها زائر را نمیپذیریم، همان نگاه مشرکانه وهابیت است که حاجات را به دو قسم تقسیم میکنند؛ یکی حاجاتی که توان برآوردنش برای فرد وجود دارد و دیگری توان برآوردنش را ندارد؛ شیعه چنین تقسیمی را قبول ندارد، بلکه همه چیز چه کوچک و چه بزرگ را به اذن خدا میداند.
توسل به زنده طبق آیات قرآن قطعاً مشروع است؛ حال که در زمان حیات، توسل جایز است و شرک نیست، پس از مرگ نیز اگر او بتواند کلام زائر را بشنود و توان دعا و استغفار داشته باشد، شرک نیست، همچنین اگر معتقد شویم مردگان نمیشنوند و یا نمیتوانند پس از مرگ چیزی از خداوند درخواست کنند هم توسل به آنان شرک نیست بلکه تنها ایراد به آن، بیفایده بودن آن است.
وهابیون جهت ایراد گرفتن به زیارت اربعین می گویند شیعه با اربعین گرفتن برای امام حسین (ع)، حضرت را از پیامبر (ص)، امیرالمؤمنین و حضرت زهرا (ع) برتر دانسته است! پاسخ این است که با اینکه پیامبر (ص)، امیرالمؤمنین و حضرت زهرا (ع) از امام حسین (ع) برترند ولی امام حسین (ع) ویژگی هایی دارد که آنان ندارند.
امام باید توسط خدا مشخص شود و یکی از راه های شناخت امام، معرفی توسط امام قبل است. کارشناس وهابی گفته امام حسن (ع) چون با اذن خدا حکومت را به معاویه سپرد، پس یعنی خداوند امامت را از امام حسن (ع) گرفت و به معاویه داد که لازمه این سخن این است که امام در عین امام بودن، امام نباشد.
صلح امام حسن (ع) قابل تقدیر بود نه مستحق نکوهش و قابل مقایسه با اجتهاد و ترک اولای حضرت یونس نبود؛ در این صلح، حضرت به جهت نجات قوم از هلاکت بی فایده، با مصلحت سنجی مجبور به صلح شدند و این صلح در عین توان شخصی حضرت به جنگ، نشان از توانایی غلبه بر هوای نفس و ترجیح مصلحت مسلمانان بر مصلحت شخصی است.
مصحف فاطمه از فضایل کوچک حضرت زهرا (س) است و فضایل ایشان برتر از آن است؛ در روایت نبوی آمده است: «فاطمه پاره تن من است هر کس او را اذیت کند، مرا اذیت کرده است.» سهیلی میگوید: هر کس فاطمه (س) را دشنام دهد، کافر است؛ او از دو خلیفه اول اهل سنت برتر است. چنین فضایلی برای حضرت از فضایل پیش پا افتاده است.
مصحف فاطمه نه توهم است و نه بدون آن شیعه به بن بست فکری و اعتقادی می خورد. این مصحف به علت فضایل والای حضرت زهرا (س) برایشان بیان شده و توسط امیرالمؤمنین (ع) برای استفاده ائمه (ع) و نشانهای برای امامت شان در مقابل افرادی که به دروغ ادعای امامت میکنند، ثبت و ضبط گردیده است.
مفتیان وهابی در صفاتی که برای خداوند در قرآن و روایات وارد شده (صفات خبری) مبنای ظاهرگرایی و حمل بر ظاهر اتخاذ کرده اند و چون این مبنا مستلزم نقص و تشبیه و تجسیم خداوند است میگویند کیفیت این صفت در خالق، با کیفیت این صفت در مخلوقات، متفاوت است و ما علم به آن نداریم. با این مبنا می گویند خدا خسته می شود و خستگی خداوند شبیه خستگی بندگان نیست.
بن عثیمین از مفتیان بزرگ وهابی صفت «خستگی» را به خداوند نسبت می دهد و آن را یک نوع از خستگی معرفی می کند که چیزی از نقص در آن وجود ندارد. او برای اینکه ظاهرگرایی را کنار نگذارد، برای خستگی معنایی متصور می شود که نقص نباشد، درحالیکه خستگی کمبود و نقص است.
شیعیان مانند سایر مسلمانان، در هنگام بروز بیماری، علاوه بر مراجعه به پزشکان، از اموری همچون توسل نیز غافل نمیشوند و با توسل به ذات اولیاء الهی، درصدد شفای بیماری خود هستند. این مسأله (یعنی توسل به اولیاء الهی برای شفای بیماری) مورد تأکید روایات اسلامی بوده، لذا مشروع و جایز شمرده میشود.
یکی از شبهاتی که از جانب وهابیون مطرح شده، عدم بیان آیهای در قرآن کریم پیرامون ولایت امیرالمؤمنین علی (ع) است. این ادعای وهابیها پرده از جهالت آنان نسبت به کتاب خدا بر میدارد. قرآن کریم در آیه 55 سوره مبارکه مائده، به ولایت و سرپرستی امیرالمؤمنین علی (ع) بر تمام مسلمانان عالم هستی اشاره میکند.
علم غیب در غیر خدا یکی از مهمترین مباحث اختلافی است. مفتیهای وهابی معتقد هستند که علم غیب فقط در خدا وجود دارد و کسانی که معتقد به علم غیب در غیر خدا باشند، از مصادیق طاغوت به حساب میآیند. این اعتقاد در حالی بیان میشود که در صحیحین به علم غیب رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) اشاره شده است.