افکار وهابیت
یکی از بدعتهایی که وهابیت تکفیری ایجاد کرده است و خلاف آیات و روایات انجام دادند این است که آنها مشرکین را در شرک ربوبی تطهیر کردند و قائل هستند مشرکین در ربوبیت موحد هستند، ولی در عبودیت مشرک بودند، در حالیکه توحید ربوبی و الوهی (عبادی) جدای هم نیست.
ذبح و قربانی مثل سجده، جزء اعمالی است که ذاتاً عبادت شمرده نمیشود، بلکه نیت الوهیت و ربوبیت در عبادی بودن این دسته از اعمال دخیل است؛ لذا ذبح حیوان برای تعظیم کعبه و پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) مهمان یا ولیمه ازدواج و ... جایز و بلکه سنت است؛ چون روایات متعددی در این رابطه داریم، بر خلاف وهابیت تکفیری که این ذبح را شرک میدانند.
ابراهیم الجبهان وهابی با دروغگویی و افترا بستن به مذهب شیعه و با نشان دادن بغض و کینهی خود نسبت به امام حسین (علیهالسلام)، ادعا میکند شیخ طوسی با ذکر حدیثی در کتاب مصباح المتهجد خود، قبولی نماز را به شرط سجده بر تربت سیدالشهداء میداند؛ در حالیکه روایت را تحریف کرده و مقداری به آن افزوده است.
وهابیون تکفیری اموری همچون سفر برای زیارت قبور، تبرک به آثار صالحین، دعا نزد قبر، قرائت قرآن، مجلس ختم و ... را بدعت میدانند و کسیکه چنین کاری را بکند، لقب قبوری به او میدهند؛ اما با مراجعه به تاریخ مرگ ابن تیمیه و نحوه غسل و دفنش که شاگردان او نقل کردند مشخص میگردد مردم، بسیاری از همین کارها را در حق ابن تیمیه انجام دادند.
فرزندان نامشروع وهابیت، همان کسانیکه با نام اسلام و دولت اسلامی، اما به کام صهیونیسم جهانی، باعث بدنامی مسلمانان شدند و قتل و غارت و ویرانی، سوغاتی حضورشان در عراق و شام بود، فقط به دست مردانی از جنس اصحاب سیدالشهداء (علیهالسلام) باید از میان برداشته میشدند. مردانی که هرچند از عاشورای سال 61 هجری فاصله داشتند، اما از نهضت حسینی آموختند که هرگز زیر بار ذلت نروند و با خون خود، خدا را یاری کنند.
کیانی، کارشناس وهابی مسلک شبکه کلمه مدعی شده که ابن ملجم و یزید را نمیتوان کافر تلقی کرد! حال آنکه ادله و قرائن متعددی بر کفر آن دو ملعون دلالت میکند؛ طبق روایات موجود، دشنام دهندگان به امیرالمومنین کافر شمرده شدهاند، بنابراین به طریق اولی قاتلین ایشان و فرزندان مطهرش نیز در زمره کفار به حساب خواهند آمد.
ادله متعددی همچون آیه 64 سوره نساء، بر مشروعیت طلب استغفار و شفاعت از اولیاء الهی دلالت میکند؛ از همینرو مسلمان از صدر اسلام تاکنون، از اشخاص صالح، میخواستند که برایشان نزد خداوند متعال، شفاعت و استغفار کنند. بنابراین ادعای برخی از وهابیون معاصر مبنی بر عدم منفعت استغفار صالحین در حق دیگران، ادعایی باطل است.
از منظر شیخ جعفر کاشف الغطاء (رحمهاللهعلیه)، ساخت قبه بر روی قبور اشخاص صالح و همچنین تعمیر مقابر ایشان، بدین جهت که از مصادیق تعظیم در برابر آن بزرگواران به حساب میآید و همچنین فواید ملموسی نیز به همراه دارد، امری مشروع، بلکه شایسته محسوب میشود.
برخلاف وهابیون که تبرکجویی به قبور اولیاء الهی را ممنوع اعلام کردهاند، مرحوم کاشف الغطاء (رحمهاللهعلیه) ادله متعددی را در کتاب «منهج الرشاد لمن اراد السداد» بیان میکند که بهواسطه تمسک به آن ادله، میتوان مشروعیت تبرک جستن به قبور اشخاص صالح را اثبات کرد.
علم آموزی و یادگیری دانش، حق هر انسانی است، اعم از اینکه زن یا مرد باشد و ما نمیتوانیم با سلیقه و افکار شخصی خود گروهی را جواز یادگیری علم بدهیم و گروهی را منع کنیم و این همان چیزی است که امروزه وهابیها علیه زنان جامعه انجام میدهند و ایشان را از یادگیری بسیاری از علوم که نیاز جامعه بوده محروم میکنند.
دعا در کنار قبور اولیاء الهی و تبرک جویی به قبور ایشان امری جایز است که در شرع، مستندات زیادی برای آن وارد شده است و این امر در بین مسلمانان رایج بوده و هست؛ در این بین وهابیت با شرک خواندن این مساله کسانیکه این کار را انجام میدهند قبوری (قبر پرست) مینامند که به اعتقاد ایشان، این افراد مشرک هستند.
نامه مرحوم کاشف الغطاء (رحمهاللهعلیه) به عبدالعزیز بن سعود (پادشاه وقتِ آل سعود)، منبعی محکم در جهت نقد آراء وهابیت بهحساب میآید. در بخشی از این نامه مهم، مسئله ارتباط اموات با عالَم دنیا اثبات شده است. مستمسک ایشان برای اثبات مسئله مذکور، روایات فراوانی است که در آثار محدثین اهل سنت نقل شدهاند.
تبرک، امری مشروع است که طلب برکت خدا بهواسطه شخص یا مکان مقدسی است، مشروعیت آن ثابت شده و همه مسلمانان بر آن اذعان دارند، و آنچه را که امروزه وهابیت ادعای آن را دارد و مردم را از تبرکجویی باز میدارد، بیدلیل است.
شیخ جعفر کاشف الغطاء (رحمهاللهعلیه) میگوید: طبق نقل محدثین، پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآله)، صحابه و تابعین، بارها به غیر الله قسم خوردهاند و مسلمانی که به غیر الله قسم میخورد، صرفاً به جهت تاکید بر مطلب مورد ادعایش این قسم را به زبان آورده، پس قسم به غیر الله را نمیتوان از اسباب شرک تلقی کرد، مگر آنکه توام با اعتقاد به الوهیت و ربوبیت غیر الله باشد.