میزان علم آموزی پیشوایان بابی بهایی
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ مبلّغان بهائی در راستای توجیه ادعای اُمیت پیشوایان خود و تعارض آن با درس خوانده بودنشان، علم آموزی آنان را منحصر به دوران کودکی دانسته و گفته اند:
«حضرت باب در حد بسيار کمی در سنين کودکی آموزش خواندن و نوشتن ديدند و دريای علمی که از ايشان ظاهر گرديد به مدد علم لدنی الهی بود و هيچ تناسبی با آن آموزش دوران کودکی نداشت. حتی معلم حضرت باب در کودکی به دایی حضرت که سرپرستشان بود، گفتند اين کودک را به مکتب نياور، زيرا نيازی به آموزش من ندارد و جالب اينجاست که همين معلم، که شيخ عابد نام داشت، به حضرت باب ایمان آورد. بنابر مراتب معروضه اينکه حضرت بهاءالله فرموده اند: داخل نشدم در مدارس و نخواندهام از علوم، جای هيچگونه ترديد و اعتراضی نيست».[1]
اما در پاسخ به ادعای مبلّغان بهائی میگوییم:
اولاً: پیشوایان بابی و بهائی در تناقضی آشکار، از یکسو مطلق تحصیلات را از خود رد کرده و از سویی دیگر به درس خوانده بودن در سنین کودکی اعتراف کردهاند. اما در حقیقت و بنابر اعتراف پیشوایان بابی و بهائی، امی بودن به درس نخوانده بودنِ بدون هیچ قید و بندی (تحصیل در کودکی یا بزرگسالی) معنی شده است. همچنان که علیمحمد باب در کتاب صحیفه عدلیه، اُمّی بودن را به معنای «عدم تعلیم از احدی»[2] تعریف کرده و عبدالبهاء نیز اُمّی بودن باب را به همان معنای «مکتب نرفته بودن و نزد احدی تعلیم نگرفتن»[3] معنی کرده است.
ثانیاً: مبلّغان بهائی در حالی تحصیل پیشوایان خود را منحصر به سنین کودکی میدانند که منابع بابی بهائی، به درس خوانده بودن آنان در سنین بالاتر هم اعتراف دارند. همچنان که علی محمد باب خود به شاگردی کاظم رشتی در سنّ جوانی اعتراف کرده [4] و اسدالله مازندرانی تصریح نموده است: «بالاخره ناگهان بدانسو شتافت و چندی در آن مرکز علم دینی و افادت انوار، به جوار مراقد اسلاف بزرگوارش ماند و در مجلس درس سید (کاظم رشتی)، حاضر، و با عدهای از اصحاب و پیروانش مصاحب و معاشر گشت و در آن مدت قلیل، به فیض و نورانیتی آسمانی و جلیل فائز آمد».[5]
مبلّغان بهائی نیز در کنار تصریح خواهر پیامبرخواندهی بهائی به درس خوانده بودنش در سنین بزرگسالی [6]؛ به این موضوع اعتراف داشتهاند. از اینرو عبدالحسین آیتی در کواکب الدریه به نقل از کتاب منشآت ابوالفضل گلپایگانی، به حضور پیامبرخواندهی بهائیان در مجلس درس صوفیان اعتراف کرده و شاگردی او نزد «میرزا نظرعلی قزوینی» را تصدیق میکند.[7]
ثالثاً: مبلّغان بهائی در حالی حتی درس خوانده بودن پیشوای بابی خود را توأم با بینیازی او از تحصیل معرفی کردند که از قضا نادانی و دیرفهمی علیمحمد در کودکی، موجب کتک خوردنش از معلّم میگشته.
همچنان علی محمد شیرازی در یکی از بندهای کتاب بیان، در خصوص معلّم خود شیخ محمدعابد نوشته است: «يا محمّد مُعلّمی فلا تَضربنِی... [8]؛ ای محمد، ای معلّمم. تا قبل از اينكه پنج سال من تمام نشده مرا حتی برای یک لحظه كتک نزن زيرا قلب من نازک نازک است. بعد از آن مرا بزن اما نه بيش از تحملم و هرگاه خواستی بزنی بيش از 5 بار نزن و بر گوشتم نزن مگر اينكه حايلی روی آن قرار دهی».
رابعاً: لازمه اُمّی بودن، عالم بدون معلّم بودن است. این در حالیست که نه تنها پیشوایان بابی بهائی درس خوانده بودهاند، بلکه اشکالات فراوان علمی ادبی و اصلاحات صورت داده بر کتبشان، علم آنها هم با تردید مواجه میسازد.[9]
پینوشت:
[1]. به نقل از کانالهای تبلیغی تشکیلات بهائیت.
[2]. علیمحمد شیرازی، صحیفه عدلیه، انتشارات اهل بیان، ص 9.
[3]. عباس افندی، خطابات، لانگنهاین آلمان: لجنهی نشر آثار امری، 1921 م، ج 3، ص 7.
[4]. ر.ک: محمدعلی فیضی، حضرت نقطه اولی، تهران: مؤسسهی ملّی مطبوعات امری، 132 بدیع، ص 107.
[5]. اسدالله مازندرانی، رهبران و رهروان، ج 2، ص 405.
[6]. عزیه خانم، رساله تنبیه النائمین، احیا شده توسط مؤمنین به بیان، سال تألیف: بین 1309 تا 1322 هـ.ق، ص 5.
[7]. عبدالحسین آیتی، کواکب الدریه فی مآثر البهائیه، مصر: مطبعه سعادة، بیتا، ج 1، ص 265.
[8]. علیمحمد شیرازی، بیان عربی، چاپ بابیان، واحد 6، باب 11، ص 25.
[9]. به عنوان نمونه، بنگرید به مقالهی: اصلاح مخزن اسرار علم بهاءالله ! همچنین: کافی نبودن متون بهائی جهت شناخت بهائیت!
افزودن نظر جدید