حقانیت پیشوایان بهائی با توجه به آیهی 51 سورهی عنکبوت
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ نویسندگان بهائی با استناد به آیهی از قرآن کریم مدعی شدند که صِرف آوردن کتاب آسمانی، نشان بر حقانیت آورندهی آن است. همچنان که قرآن کریم میفرماید: «أَوَلَمْ يَكْفِهِمْ أَنَّا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ يُتْلَىٰ عَلَيْهِمْ ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَرَحْمَةً وَذِكْرَىٰ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ [عنکبوت/51]؛ آیا برای آنان کافی نیست که این کتاب را بر تو نازل کردیم که پیوسته بر آنها تلاوت میشود؟! در این، رحمت و تذکّری است برای کسانی که ایمان میآورند». از اینرو نویسندگان بهائی اینگونه نتیجه میگیرند که چون پیشوایان بهائی نیز نوشتهجاتی آورده و آن را به خدای سبحان منتسب کردهاند، پس حقانیتشان را باید پذیرفت.[1]
اما در پاسخ به این ادعای مبلّغان بهائی میبایست گفت:
اولاً: صِرف آوردن کتابی و ادعای آسمانی بودن آن، نمیتواند دلیل مشروعیت کسی شود. چرا که در کتاب آسمانی قرآن، از امکان اینکه مدعیان دروغینی نظیر باب و بهاء بیایند و نوشتهجات خود را به خدا منتسب سازند، سخن به میان آمده و اینگونه مرتکبینِ آن مورد خطاب قرار گرفتهاند: «فَوَيْلٌ لِلَّذينَ يَکْتُبُونَ الْکِتابَ بِأَيْديهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَليلاً فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا کَتَبَتْ أَيْديهِمْ وَ وَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَکْسِبُونَ [بقره/79]؛ پس وای بر آنها که نوشتهای با دست خود مینویسند، سپس میگویند: "این، از طرف خداست" تا آن را به بهای کمی بفروشند. پس وای بر آنها از آنچه با دست خود نوشتند و وای بر آنان از آنچه از این راه به دست میآورند».
ثانیاً: با مراجعه به آیات قبل از آیهی مورد استناد بهائیت، خواهیم دید که سخن از اُمّی بودن رسول خدا (صلّی الله علیه و آله)، به عنوان دلیلی بر معجزه بودن قرآن به میان آمده است؛ همچنان که میخوانیم: «وَ ما کُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ کِتابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِيَمينِکَ إِذاً لاَرْتابَ الْمُبْطِلُونَ [عنکبوت/48]؛ تو هرگز پیش از این کتابی نمی خواندی ، و با دست خود چیزی نمی نوشتی ، مبادا کسانی که در صدد ( تکذیب و ) ابطال سخنان تو هستند ، شک و تردید کنند». این در حالیست که بنابه اعتراف اسناد بهائیت نیز پیشوایان بابی و بهائی، درس خوانده و در کلاس حاضر شدهاند.[2]
ثالثاً: ظاهر این آیات قرآنی، نشان از آن دارد که مخالفان نمیتوانستند عظمت و اعجاز آن را نفی کنند؛ لذا به قصد تردید، معجزات دیگری از حضرت محمّد (صلّی الله علیه و آله) طلب میکردند. اما این در حالیست که متون پیشوایان بابی و بهائی، تا جایی دارای اشکالات ادبی و محتوایی و تناقض بودند، که مدعی پیامبری بهائیت، عاجزانه از منتقدین میخواهد که کمتر به نوشتهجاتش ایراد گیرند![3] و یا آنجا که بازماندگان حسینعلی نوری، برای آنکه کمتر به کتاب به ظاهر آسمانی پیشوایشان ایراد شود، اقدام به اصلاح نوشتهجات به اصطلاح الهی پیامبرخواندهی خود کردند![4]
پینوشت:
[1]. مجلهی آهنگ بدیع، شماره: 10، دیماه 1342، صص 367-364.
[2]. جهت مطالعهی بیشتر، بنگرید به مقالهی: مبلّغین بهائی و انکار اُمیت بهاءالله!
[3]. «یا مَعشَر العُلماء لا تزنوا کِتابَ الله بِما عِندکُم مِنَ القَواعِد و العُلُوم...»: حسینعلینوری، اقدس، بمبئی: چاپ ناصری، 1314 ق، ص 28.
[4]. «بسیاری از الواح نازل شد و همان صورت اولیه من دون مطابقه و مقابله به اطراف رفته لذا حسب الأمر به ملاحظه آنکه مغرضین را مجال اعتراض نماند مکرر در ساحت اقدس قرائت شد و قواعد قوم در آن اجرا گشت»: حسینعلی نوری، (اقدس) رساله سؤال و جواب، نسخهی الکترونیکی، صص 60-59.
افزودن نظر جدید