جهل پیشوایان بهائیت
هرچند پیشوایان دین ساز بهائیت حتی اطلاع دقیقی از تاریخ پیامبران نداشتند ولی آنها را اصطلاحاً خدایان روی زمین معرفی می کنند!
پیامبرخواندهی بهائیت در کتاب اقدس خود، بالا رفتن از منبرها را حرام اعلام کرده و گذاردن تخت روی تخت را به عنوان جایگزین منبر برای سخنرانی مبلّغین فرقهی خود تعیین کرد است. اما بیان این کلمات از سوی پیامبرخواندهی بهائیت، یا نشان جهل او و یا تعصب در برخورد با نمادهای اسلامی دارد!
پیامبرخواندهی بهائیت در حالی مطالعهی یک خط از شِبه آیات خود را بهتر از قرائت تمامی کتابهای اولین و آخرین میدانست که حتی در یک کپیبرداری ساده از آیات قرآن نیز عاجز بوده است. کپیبرداریهایی که بعضاً با غلطهای فاحشی همراه بوده؛ همان غلطهای فاحشی که پس از چندینبار از اصلاح شِبه آیات بهاء، همچنان خودنمایی میکنند!
پیامبرخواندهی بهائیت نوشیدن شراب را تنها به علت زوال عقل، ناروا دانسته است. لذا طبق تعلیل پیامبرخواندهی بهائیت، اگر کسی مقدار کمی مشروبات الکلی بنوشد یا شخصی معتاد، خمرهای را سر بکشد و عقلش زائل نشود، به نصّ عبارت جناب بهاء، مشروبات الکلی برای او جایز خواهد بود. این در حالیست که مصرف مشروبات الکلی، آسیبهای بسیار زیادی دارد.
بهائیان در پاسخ به اینکه چرا پیشوایان بهائی بر خلاف سنّت الهی در نزول کتاب به زبان قوم، بسیاری از کتابهای خود را به زبان عربی نگاشتهاند، اهمیت زبان عربی در آن زمان را به عنوان توجیه برمیشمارد. اما به راستی اگر پیشوایان بهائی با عربینویسی قصد جلب توجه مردم و علما را داشتند، پس چرا با غلطنویسی مجبور به اصلاح مجدد آثار خود شدند؟!
مبلّغ بهائی یکی از دلایل حقانیت پیشوای خود را علم الهی و ادعای احاطه بر کتب را توسط او برشمرد. این در حالیست که پیامبرخواندهی بهائی در کنار ادعای احاطه بر تمامی علوم، علم را مایهی گرفتاری و زندانی شدن خود برشمرده و علوم مختلف (نظیر علم بیان، علم معانی، ایجاز، صرف و نحو) را موجب سلب راحتی و آسایش از خود برشمرده است.
وحید رأفتی (از مبلّغین بهائی)، وجود تعداد بیشماری از اشعار دیگران و کلمات عامیانه در نوشتهجات به اصطلاح وحیانی پیامبرخواندهی بهائی را موجب جذاب شدن کلام او برشمرده است! اما این ادعا در حالیست که پیامبرخواندهی بهائی چنین روش نگارشی را دلیل بر اکتسابی بودن علوم نویسنده و نشان بر بطلان شخص مدعی دانسته است.
مبلّغ بهائی در پاسخ به این سؤال که چرا پیامبرخواندهی بهائیت درحکمی خلاف علم، مدعی شده که معدن مس اگر مرطوب بماند به طلا تبدیل میشود؛ به انکار اعتقاد قلبی بهاء به این مسئله پرداخت. این در حالیست که این مسئلهی خلاف علم جناب بهاء، جزء باور قلبی او بوده و شوقی افندی منظور بهاء از تبدیل مِس به طلا را همان تبدیل ظاهری دانسته است.
دومین پیشوای بهائیت عبدالبهاء، با برجستهسازی اشتباه صبح ازل در ذکر یک آیهی قرآنی، اقدام او را تحریف و نشان بر جهل او برشمرده است. اما جالب است بدانیم پیشوایان بهائی، حتی از یک اشکال مخالفین خود نمیگذرند و آن را نشان بر جهل و تحریف او برمیشمارند، اما در عین حال، اصلاح نوشتههای به اصطلاح وحیانی بهاء را نادیده میگیرند!
پیامبرخواندهی بهائی در حکمی غیرعلمی مدعی شده اگر فلز مس در معدن از غلبهی یبوست در امان بماند، در مدت هفتاد سال به طلا تبدیل خواهد شد. اما هرچند گروهی از بهائیان در دفاع از این کلام جناب بهاء، توجیهاتی ارائه دادند، اما شوقی افندی با تأیید این ادعا، راه هرگونه توجیهی را بسته و ادعای تطبیق دین با علم در بهائیت را زیر سؤال برده است.
پیامبرخواندهی بهائی در یکی از الواحش ابیدقلیس و فیثاغورث را همعصر با حضرت داوود و سلیمان (علیهما السلام) دانسته است. این در حالیست که بین ایندو فیلسوف با دو پیامبر الهی، حدوداً 500 سال فاصله بوده است. بنابراین چگونه میتوان بهائیت را مطابق با علم دانست در حالی که این اشکال بزرگ نقل تاریخی توسط مدعی پیامبری آن رُخ داده است؟!
دومین پیشوای بهائیت عبدالبهاء، کابرد دندانهای نیش را برای شکستن پوستهی ضخیم میوهها مثل بادام دانسته است. اما به راستی چگونه میتوان ادعای تطابق بهائیت با علم و عقل را پذیرفت در حالی که عبدالبهاء بر خلاف عقل و منطق، کاربردی غیرمعقول برای دندانهای نیش متصور شده و خلقت آنها را مبنی بر این کاربرد غیرمعقول میدانند.
به اعتراف منابع بهائی، نوشتهجات به اصطلاح وحیانی حسینعلی نوری، به مرور زمان طبق صلاحدید کاتبش اصلاح شدهاند. اما اگر تنها دلیل حقانیت پیامبران نزول آیات است؛ پس چگونه تنها دلیل حقانیت حسینعلی نوری مصون از خطا نیست؟! آیا پیامبرخواندهای كه ادعای علم الهی و خطاناپذيری دارد، از يافتن ايرادات نوشتههای خود عاجز بوده است؟!
مبلّغان بهائی عباراتی از پیامبرخواندهی خود که از امکان تبدیل عناصر به یکدیگر سخن گفته را به عنوان دلیلی بر آگاهی این مدعی پیامبری بر مباحث پیشرفتهی علوم فیزیک هستهای مطرح کرده و آن را دلیل بر حقانیتش برمیشمارند. اما عمق دانش جناب بهاء آنجا روشن میشود که در یکی از نوشتهجاتش، از نحوهی تبدیل مس به طلا سخن گفته است.