ارزش زیارت کربلا در تشرّف سید بحرالعلوم

  • 1395/08/10 - 19:15
سید بحرالعلوم به قصد تشرّف به حرم عسکریین در سامرا به راه افتاد. در بین راه در این اندیشه بود که چرا زیارت امام حسین (علیه السّلام) و گریه بر آن حضرت از چنان جایگاهی برخوردار است که برابر با پاداش هزار حج و عمره مقبول است و باعث آمرزش گناهان می‌گردد و بسیاری از ثواب‌های دیگر که قابل مقایسه با هیچ ثواب دیگری نیست.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ سید بحرالعلوم به قصد تشرّف به حرم عسکریین در سامرا به راه افتاد. در بین راه در این اندیشه بود که چرا زیارت امام حسین (علیه السّلام) و گریه بر آن حضرت از چنان جایگاهی برخوردار است که برابر با پاداش هزار حج و عمره مقبول است و باعث آمرزش گناهان می‌گردد و بسیاری از ثواب‌های دیگر که قابل مقایسه با هیچ ثواب دیگری نیست. 

همان‌گاه شخص عربی سوار بر است به او رسید، سلام کرد و نام او را صدا زد و پرسید: جناب سیّد بحرالعلوم! برای چه در فکر فرو رفته‌ای و در چه اندیشه‌ای؟ اگر مسئله‌ی علمی هست بفرمایید شاید ما هم بدانیم؟ سید بحرالعلوم گفت: در این اندیشه‌ام که چگونه خدای متعال برای زائران و گریه‌کنندگان سیدالشهداء این همه ثواب در نظر گرفته است؟ آن سوار عرب فرمود: سید بحرالعلوم تعجب نکن! من پاسخت را با مثالی می‌دهم. سلطانی به همراه درباریانش به شکار رفت؛ در شکارگاه از همراهیانش عقب افتاد، راه را گم کرد، به سختی افتاد و بسیار گرسنه شد. هر چه بیشتر گشت کمتر راه بازگشت یافت، به ناچار خسته و ناامید خمیمه‌ای را دید و برای گذران شب و نجات از درندگان وارد آن شد. در خیمه پیرزنی را با یسرش یافت که در آن زندگی می‌کنند و تمام دارایی آنها بز شیرده‌ای است که با مصرف شیر آن، زندگی می‌گذرانند. پیرزن و پسرش، با وجود آن که سلطان را نشناختند و چیز دیگری هم برای پذیرایی نداشتند از شیر آن یز دوشیده و سپس بز را سربریده و کباب کردند و در مقابل سلطان گذاردند. سلطان، شب را همان‌جا خوابید و روز بعد، از ایشان جدا شد و به شهر بازگشت و در میان درباریان ماجرا را تعریف کرد و در نهایت از ایشان پرسید: به نظر شما اگر بخواهم پاداش میهمان‌نوازی پیرزن و فرزندش را بدهم، باید چه کنم و چه هدیه‌ای به آنها بدهم؟ یکی گفت: در ازای آن یز، صد گوسفند بدهید. دیگری که از وزرا بود، گفت: صد گوسفند و صد اشرافی. دیگری گفت: بر آنچه گفتند مزرعه‌ای هم بیافزایید. سلطان گفت: اگر تمام آنچه شما گفتید را هم بدهم باز هم کم است و نتوانسته‌ام مقابله به مثل کنم؛ چرا که همه‌ی اینها بخشی از دارایی‌های من است، ولی آنها همه دارایی خود را که همان شیر و گوسفندشان بود را در طبق اخلاص گذارده و تقدیم کردند؛ به همین‌رو، من هم باید هر آنچه دارم، اعم از تخت و تاج و سلطنت و دارایی‌های خود را به پیرزن و فرزندش ببخشم تا همان کار آنها را پاسخ داده باشم.

آن‌گاه سوار عرب به سید فرمود: جناب بحرالعلوم! حضرت سیدالشهداء (علیه السّلام) هر چه از جان، مال، اهل، عیال، خواهر، برادر، دختر، پسر، کوچک، بزرگ و در یک کلام هر چه داشت را در طبق اخلاص گذارد و در راه خداوند قربانی کرد، پس اگر خداوند به زائران و گریه کنندگان برای او، آن همه اجر و ثواب بدهد، نباید تعجب نمود، چون خدا که خدائیش را نمی‌تواند به سیدالشهداء (علیه السّلام) بدهد، پس هر کاری که می‌تواند، برای حسینش انجام می‌دهد. چون شخص عرب این مطالب را فرمود، از نظر سید بحرالعلوم غایب شد.[1]

پی‌نوشت:

[1]. العبقریّ الحسان فی احوال مولانا صاحب الزمان، علی اکبر نهاوندی، مؤسسة تحقیقات و نشر معارف اهل‌بیت، ج 1، ص 119.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.