«قانون جذب» قدرت فکر نیست
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ معمولا قانون جذب را به قدرت فکر مربوط میکنند[1] و گاهی برای تأیید آن فضیلتهایی که از یک ساعت تفکر در روایات بیان شده و عبادت بودن آن و دهها جمله از بزرگان که دربارهی اهمیت و ارزش تفکر گفتهاند، سخن به میان میآورند. اما باید توجه داشت که اساسا نیروی فکر ارتباطی با قانون جذب ندارد. فکر نیرویی است که انسان با استفاده از آن پاسخ پرسشهای خود و دیگران را مییابد و دانستههایش به کشف ندانستهها میرود.
قانون جذب به قلمرو فکر و نیروهای آن وارد نمیشود. آنچه در کانون این تئوری قرار دارد، تخیل است.[2] برای روشن شدن این تفاوت و فاصلهی بسیاری که قانون جذب از تفکر دارد، همین کافی است که تفکر از دورهی کودکی و نوجوانی به تدریج شکل میگیرد و در سنین بالاتر کامل میشود. بنابراین کودکان هر چه در سنین پایینتر باشند از نیروی فکر کمتری برخوردارند و به طور طبیعی کسی هم از آنها انتظار سخنان متفکران و رفتار مبتنی بر فکر ندارد.
آنچه برای عمل به قانون جذب مورد نیاز است، بیش از هرکس در اختیار کودکان است.«رویاهایتان را در بیداری ببینید... وقتی بچه بودید این کار را میکردید و تحت عنوان یک «رویاپرداز» شناخته میشدید. آن لحظات، لحضات فوقالعادهای بود... آری با «رؤیاپردازی» با «راز قانون جذب» هماهنگ میشوید.»[3]
یک کودک سه، چهار ساله ساعتها در خانهی خیالی خود بازی میکند، به فرزندش غذا میدهد و او را میخواباند، به خرید میرود، رانندگی میکند، سوار بالن میشود، در رودخانه شنا میکند، غرق میشود، نجات پیدا میکنند و گاهی چنان غرق این تصورات است که والدین خود را نیز به رؤیاهای خود میبرد و زندگی آنها را در دنیای خود تعریف میکند. تئوری راز به این تخیلات شیرین و دلپذیر نیازمند است و ارتباطی با تفکر و واقعیت جهان ندارد.
کسانی که قانون جذب را از جنس تفکر میپندارند، به این پرسش چه پاسخی میدهند: حاصل تفکر شما حل کدام مسأله و کشف کدام مجهول است؟
قانون جذب به حل مسأله و کشف مجهولات مربوط نمیشود، بلکه مسائلی که قانون جذب مدعی حل آنهاست مسائلی میلی است، نه علمی و به دانستن منتهی نمیشود، بلکه به داشتن میرسد. مشکلی که قانون جذب میخواهد حل کند، مشکل شغل و پول و خانه و ماشین است و با مسائلی که به قدرت فکر و اندیشه نیاز دارد و دانشمندان و محققان با آن مسائل سروکار دارند، بیارتباط است. تفاوت بسیار روشن است. مروجان قانون جذب معتقدند: «اشخاص موفق و ثروتمند از قدرت خیال پردازی خود به شایستهترین صورت بهرهمند شده و افراد بیچیز این قدرت ذاتی و خدادادی را بلا استفاده باقی میگذارند.»[4]
فروید معتقد بود که انسان در ابتدای کودکی کانونی از امیال و هوسهاست، که براساس اصل لذت عمل میکند. او نام این بخش از شخصیت انسان را «نهاد» یا «من» گذاشت. در مدل ساختار شخصیتی فروید از همان کودکی به تدریج بخش دیگری شکل میگیرد که «خود» نام دارد. خود براساس اصل واقعیت عمل میکند و میفهمد که محدودیتهایی وجود دارد و همیشه و هرجا، هر طور که بخواهد نمیتواند امیالش را برآورده سازد.
فروید معتقد بود که نهاد یا من براساس فرایند تفکر اولیه که شامل تخیل و توهم میشود، عمل میکند و واقعیت و خیال برای آن فرق نمیکند. همین کافی است که احساس کند به خواستهاش رسیده است.[5] اما خود براساس فرایند تفکر ثانویه عمل میکند، یعنی واقعیت را در نظر میگیرد و اهداف خود را در متن واقعیت جستوجو میکند.
به نظر میرسد تفکری که انسانهای بالغ از آن سخن میگویند، بیشتر به تفکر ثانوی فروید شباهت دارد و بر اساس اصل واقعیت است و با آن میتوان زندگی واقعی را سامان داد و اهداف واقعی را دنبال کرد، اما تفکری که در قانون جذب از آن سخن گفته میشود بیشتر با تفکر اولیه که بر اساس اصل لذت عمل میکند، سازگار است و خاصیت آن ایجاد احساس خوشایند و رضایت خیالی است.
پینوشت:
[1]. از راز قانون جذب بیشتر بدانیم، وین دایر، 1389، انتظاری، تهران، فرادیدنگار، ص 118.
[2]. فکر کنید و پولدار شوید، ناپلئون هیل، 1389، تلاش، تهران، ص 88.
[3]. از راز قانون جذب بیشتر بدانیم، وین دایر، 1389، انتظاری، تهران، فرادیدنگار، ص 36.
[4]. فکر کنید و پولدار شوید، ناپلئون هیل، 1389، تلاش، تهران، ص 91.
[5]. جادوی فکر بزرگ، دوان شولتز، تهران، فیروزه، 1390، ص 60.
برای اطلاع بیشتر: نگاهی متافت به قانون جذب، مظاهری سیف، ص 14.
افزودن نظر جدید