عقل و ايمان از نظر اسلام و ايمان‌گرايان مسيحی

  • 1393/10/17 - 10:34
عده‌ای از ارباب کلیسا، که ایمان گرایان نامیده می‌شوند، و مبانی اعتقادی مسیحیت را مورد سنجش عقلانی نمی‌دانند، اسلام به عقل وفهم اهتمام تمام داشته است وقائل است که اصول دین اصلا تقلیدی نیستند. و کسی حق ندارد که برای شناسائی خداوند متعال از پدر ومادرش ویا حتی از مراجع تقلید، کورکورانه تقلید کند

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ افراد بسیاری که غالباً متفکران مهم مسیحی هم بوده‌اند، مدعی شده‌اند که ایمان و عقل به هیچ وجه با یکدیگر سازگار نیستند. «پولس» نوشت؛ «باخبر باشید که کسی شما را نرباید به فلسفه و مکر باطل». [۱] ترتولیان از مسیحیان صدر اول می‌پرسید: «آتن را به اورشلیم چه کار؟» (مقصود وی از «آتن» فلسفه یونان بود، و از «اورشلیم» کلسیای مسیحی). سخن مقدر وی این است: «هیچ ایمان و فلسفه‌ای وجه مشترکی ندارند. آن دو کاملاً ضد یکدیگرند» پاسکال نوشت «دل دلایلی خاص خود را دارد. و عقل آن دلایل را نمی‌شناسد». او تلویحاً می‌گفت که ممکن است بعضی افراد ناچار شوند قوای عقلانی خود را تعطیل کنند تا بتوانند ایمان بیاورند».[۲]
این ادعاهای کسانی است که می‌گویند برای عقل راهی نسیت تا خدا را بشناسد. ایمان گرایان مسیحی، قائل‌اند که دست عقل کوتاه از این است که بتواند ایمان را اثبات کند. قائل‌اند که برای اثبات دین و ایمان و خدا، باید به دل مراجعه کرد. عقل نمی‌تواند خدا و ایمان و دین را اثبات کند. بر این تفکر ایمان گرایان، اشکالات فراوانی وارد است. یکی از عمده‌ترین اشکالات این است که اگر بناست که دینی را بپذیریم، چه دینی را باید پذیرفت؟ و از کجا و از چه راهی صحت و یا بطلان این دین انتخاب شده را تشخیص بدهیم؟ خلاصه اینکه ادعائی است بی‌دلیل. متأسفانه تفکر غالب دنیای غرب بر همین اساس استوار است که خدا و ایمان و دین و ماوراء طبیعی، قابل اثبات عقلانی نیستند. به خاطر همین است که کلیسا و مسیحیت به درستی نتوانستند که مشکلات کلامی و اعتقادی را حل کنند و گام در وادی تاریک ضلالت نهادند. وقتی که از یک کشیش و یا عالم مسیحی بپرسی که به چه دلیل خدا هم یکی و هم سه تا است؟ در جواب می‌گوید این عقلی نیست، این از مواردی است که باید به آن ایمان داشت. این گونه مطالب را باید ایمان آورد تا فهمید. تا کسی ایمان نیاورد این مطالب برای او نامفهوم و گنگ خواهد بود.

جایگاه عقل در مکتب اسلام
برعکس عده‌ای از ارباب کلیسا، که ایمان گرایان نامیده می‌شوند، و مبانی اعتقادی مسیحیت را مورد سنجش عقلانی نمی‌دانند، اسلام به عقل و فهم اهتمام تمام داشته است و قائل است که اصول دین اصلاً تقلیدی نیستند. و کسی حق ندارد که برای شناخت خداوند متعال از پدر و مادرش و یا حتی از مراجع تقلید، کورکورانه تقلید کند بلکه شناخت خداوند متعال و پیامبران او و جانشینان او را به عقل واگذار کرده است یعنی اول انسان باید با اختیار تام و کامل و با مطالعه اسرار طبیعت و کتاب‌های گوناگون و تفکر در هستی و خلقت به خالق هستی پی ببرد و بعد از آنکه خدای خود را شناخت و صفات او را شناخت، به دنبال آن خواهد فهمید که چنین خدائی انسان را به خود وا ننهاده و برای هدایت او پیامبران و امامان را خواهد فرستاد و همچنین خلقت او هم عبث و بیهوده نخواهد بود و روزی برای خوب و بد اعمال از دل خاک برخواهد خواست.
خلاصه اینکه انسان مسلمان چشم و گوش بسته به دین خود، ایمان نخواهد آورد و هر آنچه که با عقل و فطرت پاک او تناقض و تنافی داشته باشد نخواهد پذیرفت.
در همین زمینه امام صادق (علیه السلام) می‌فرماید: «فبالعقل عرف العباد خالقهم، وانهم مخلوقون، وانه المدبر لهم، و انهم المدبرون، و انه الباقی وهم الفانون، واستدلوا علی ما رأوا لم یزل ولا یزول، وعرفوا به الحسن والقبح، وان الظلمة والجهل، وان النور فی العلم فهذا ما دلهم، علیه العقل. علمان الله هو الحق، و انه هو ربه، وعلم ان لخالقه محبة...[3] به وسیله عقل است که بندگان خالق خود را می‌شناسند، و می‌فهمند که خودشان مخلوق چنین خدائی هستند، و اینکه این خالق مدبر آن‌ها، و خودشان توسط او اداره می‌شوند، چنین خالقی ابدی و ازلی و باقی است، غیر از او همه فانی هستند، به وسیله عقل خوبی و بدی را می‌فهمند، ظلم و جهل را به وسیله عقل می‌فهمند، و اینکه نور در علم و دانش و بینش است، همه این‌ها را به وسیله عقل می‌فهمند. به وسیله عقل می‌فهمند که خداوند عالم، حق است، و اینکه او پروردگار جهانیان است، و می‌فهمند که چنین خالقی نسبت به مخلوق محبت فراوانی دارد.
این روایت به صراحت بیان می‌کند که انسان به‌وسیله نور عقل است که خالق خود و آفریدگار خود، و خوب و بد را می‌فهمد. این برخلاف آموزه‌های ایمان گرایان است که می‌گویند برای شناخت خدا راهی جز دل نیست و به‌وسیله عقل نمی‌توان خدا را شناخت.
این روایت همچنین بعضی از مسلمانان که اشعری مسلک هستند و برای حسن و قبح عقلی، ارزشی قائل نیستند، را رد می‌کند. خلاصه اینکه این مکتب اسلام ناب است که به وسیله روشنگری اهل بیت (علیهم‌السلام) راه درست را از راه‌های کور و تاریک باز می‌شناسد.

پی‌نوشت‌ها:

[۱]. عقل و اعتقاد دینی، مایکل پترسون...، ترجمه احمد نراقی، تهران، طرح نو، ۱۳۷۹. ص ۷۰
[۲]. همان ص ۷۰
[۳]. اصول کافی، کلینی، بیروت، ناشر: الحمرا، ۱۹۹۲، کتاب عقل و جهل، حدیث ۳۴، ص ۷۶

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.