به چالش کشیده شدن صوفیه توسط امام باقر(ع)
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ تلاش برای روزی و وسعت دادن به زندگی خانواده از امور والایی است که مورد سفارش آموزههای دینی است؛ بهگونهای که در این آموزهها، تلاش برای به دست آوردن روزی حلال همانند جهاد در راه خدا معرفی شده است: «الْكَادُّ عَلى عِيَالِهِ كَالْمُجَاهِدِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ[1]؛ كسى كه براى (كسب روزىِ) خانوادهاش زحمت بكشد، مانند مجاهدِ در راه خداست.»
تعطیل نمودن فعالیت اقتصادی و گدایی، یکی از آدابی بوده که در بین متصوفه شکل گرفته و برای انجام آن، بهانههایی از جمله پست بودن دنیا یا تربیت نفوس دراویش، بیان میداشتند؛ بعضی از بزرگان صوفیه همچون ابونصر سراج در تأیید آن میگوید: «و کان بعض الصوفیه ببغداد لا یکاد أن یأکل شیئا الا بذل السوال. فسئل عن ذلک؛ فقال اخترت ذلک لشده کراهیه نفسی ذلک[2]؛ بعضی از صوفیه در بغداد چیزی نمیخوردند مگر از طریق خوار کردن نفس خود به واسطه (گدایی) کردن. از ایشان درباره آن سوال شد. گفت: به خاطر شدت کراهت نفسم از آن (گدایی)، آن (گدایی) را برگزیدم.»
با توجه به این آموزهها، کسانی که جذب تعالیم تصوف میشدند، نسبت به فعالیتهای اقتصادی بیرغبت شده و به مرور این آموزه، منشأ آفاتی از قبیل تنپروری و بیکارگی صوفیان گردید و نتیجه آن، گدایی دائمی متصوفه بود. آنها نسبت به کسانی که فعالیت اقتصادی انجام میدادند، اعتراض کرده و آنها را به دنیازدگی متهم مینمودند؛ نمونههایی از این اعتراضها را میتوان در اعتراضهای بعضی صوفینمایان به امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام) مشاهد نمود.
عبد الرحمن بن حجاج از امام صادق (علیهالسلام) نقل فرموده است، محمد بن منكدر (یکی از صوفیمسلکان)، نحوه مباحثه خود با امام باقر (علیهالسلام) را برای یاران خویش اینگونه نقل میکرد: «من در ساعتى كه هوا بسيار گرم بود، به سوى جايى از اطراف مدينه بيرون رفتم، و در راه به محمد بن على[3] برخوردم و او مردى تنومند و فربه بود. ديدم بر دوش دو غلام سياه خود يا دو تن از غلامانش تكيه زده است. من با خود گفتم: بزرگى از بزرگان قريش، در اين هواى گرم، با اين حال، براى به دست آوردن مال دنيا بيرون آمده! هم اكنون او را موعظه خواهم كرد؟ پس نزديک رفته بر او سلام كردم، و او همچنان نفسزنان و عرقريزان جواب سلام مرا داد. به او گفتم: خدا كارت را اصلاح كند! بزرگى از بزرگان قريش در اين هواى گرم با اين حال براى طلب دنيا بيرون آمده، اگر اكنون مرگ تو در رسد و در اين حال باشى، چه خواهى كرد؟ گويد: آن جناب دست از دوش آن دو غلام برداشته، روى پا ايستاده فرمود: بخدا اگر مرگ من در اين حال فرا رسد، در حالتى نزد من آمده كه در حال فرمانبردارى و طاعت خداوند هستم، كه بدان وسيله نيازمندى خود را از تو و از مردم دور میسازم و جز اين نيست كه من آنگاه از مرگ میترسم كه بر من درآيد و من در حال نافرمانى و معصيتى از معصيتهاى پروردگار بوده باشم. من كه اين پاسخ را از او شنيدم، گفتم: خدايت رحمت كند! من میخواستم تو را موعظه كنم و تو مرا موعظه كردى.»[4]
این حدیث، بیانکننده دید جریان متصوفه در آن زمان است که برای فعالیتهای اقتصادی ارزشی قائل نبودهاند و آن را دنیاطلبی و دنیادوستی معنا میکردند؛ در مقابل، نشاندهنده نحوه رفتار و اعتقاد امام باقر (علیهالسلام) در مورد فعالیت اقتصادی برای توسعه زندگی خانواده است که این فعالیتها را طاعت الهی میداند و با سخن و عمل، جریان متصوفه را به چالش میکشاند. این روایت، همچنین نشاندهنده اختلاف سلوکی حضرات معصومین (علیهم السلام) در امور اجتماعی با شیوه انحرافی متصوفه میباشد.
پینوشت:
[1]. كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، الكافي، دار الحديث، قم، اول، ق1429، ج9، ص 566.
[2]. سراج طوسی ابونصر، اللمع فی التصوف، تصحیح نیکلسون، جهان، تهران، بیتا، ص 191.
[3]. منظور امام باقر(علیه السلام) است.
[4]. مفيد، محمد بن محمد، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، كنگره شيخ مفيد، مؤسسة آل البيت عليهم السلام، قم، اول، 1413ق، ج 2 ص 161.
افزودن نظر جدید