تبیین جامعیت قرآن
مقصود از جامعيت قرآن اين نيست كه تمام علوم و فنون بشری در قرآن وجود دارد، بلكه قرآن دست كم تمام اصول و بنيانهای معرفتی را كه در چارچوب موضوع (انسان) و هدف آن (هدايت) قرار داشته باشد، بيان كرده است.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ «قرآنیون» جریان فکری نوظهوری است که مروجین آن اعتقاد دارند قرآن یگانه منبع تشریع دین است و مرجعیت دینی سنّت را به کلی منکرند و معتقدند که اين کتاب آسمانی (قرآن) مستقل است و بر اين باورند که قرآن باید از قیود سنتی رها شود. در نگاه آنان قرآن کریم، يگانه حجت شرعی است و برای تفسیر آن نیاز به هیچ چیزی غیر از قرآن نیست و بايد قرآن به واسطه قرآن تفسیر شود.
این گروه ادعا دارند که هر کسی بخواهد به فرامین و دستورات الهی عمل کند، بايد تنها به قرآن اکتفا کند؛ زيرا فقط مصحف شريف است که تنها منبع موثق و کاملی است که مسلمانان در آن اختلاف نظر ندارند و معتقدند که در قرآن، آيات ناسخ و منسوخ وجود ندارد.[1] دلیلی که برای این مسئله میآورند، جامعیت قرآن است.
در نقد ادعای قرآن بسندگی آنها می توان گفت مقصود از جامعيت قرآن اين نيست كه قرآن تمام علوم و فنون بشری را در خود دارد، بلكه قرآن دستكم تمام اصول و بنيانهای معرفتی را كه در چارچوب موضوع (انسان) و هدف آن (هدايت) قرار داشته باشد بيان كرده است؛ چنانكه در روايتی میخوانيم: «ما من أمر يختلف فيه إثنان إلّا وله أصل فی كتاب الله.[2] هيچ امری نيست كه در آن، دو نفر اختلاف كنند مگر آنكه برای آن اصلی در قرآن وجود دارد.»
روشن است که جامعيت قرآن هنگامی تمام است كه روايات را به منزله فرع و شرح برای قرآن بدانيم؛ چرا که اگر سنت، جدای از قرآن، منبع مستقلی بهشمار آيد، معنايش آن است كه قرآن ناقص است و همه مطالب را بيان نكرده، بلكه بيان بخشی از معارف به سنت واگذار شده است و اين با ادعای جامعيت قرآن سازگار نيست.
چنانکه خداوند تعالی در قرآن کریم، ازجمله مسئوليت های خطير پيامبر (صلیاللهعلیهوآله) نسبت به خود را تلاوت و تعليم و تفسیر آن می داند و در آیاتی به این وظیفه پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) در قبال قرآن اشاره شده است؛ مانند آیه «هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ [جمعه/2] اوست خدایی که میان عرب امّی (یعنی قومی که خواندن و نوشتن نمیدانستند) پیغمبری بزرگوار از همان مردم برانگیخت که بر آنان آیات وحی خدا تلاوت میکند.» و آیه «وَأَنزَلْنَا إِلَيْك الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ [نحل/44] و بر تو این ذکر (یعنی قرآن) را نازل کردیم تا برای مردم آنچه را که به آنان فرستاده شده بیان کنی.» خداوند تبارک و تعالی در اين آيات، با صراحت پيامبر (صلیاللهعلیهوآله) را مُفسّر و مُبيّن خود معرفی كرده است.
علامه طباطبایی كه تفسير الميزان را بر اساس روش تفسیری قرآن به قرآن پديد آورده است جايگاه اهل بيت (علیهمالسلام) را در ارتباط با قرآن همانند معلمی خبير میداند كه راه دستيابی به معارف ژرف و دقيق قرآنی را به فراگيران آموزش میدهند. ایشان تصريح میكند تا مفسر با آموزههای قرآنی اهل بيت (علیهمالسلام) آشنا نگردد، حق ورود به عرصه تفسير را ندارد.
علامه در اين باره مینويسد: «تنها راه تفسير آن است كه از طريق آيات قرآن با روش آيه به آيه، آيات قرآن را بفهمیم و اين مهارت با ممارست در روايات تفسيری پيامبر (صلیاللهعلیهوآله) و اهلبيتش و ذوق حاصل از آن به دست میآيد و پس از حصول چنين مهارتی میتوان به تفسير پرداخت.»[3]
از نگاه علامه، اهل بيت (علیهمالسلام) به درستی به آموزش اين روش اهتمام داشتند و لذا حجم انبوهی از روايات تفسيری، از نوع استدلال به يك آيه برای توضيح آيهای ديگر است. علامه مینويسد: «إنّ جمّاً غفيراً من الروايات التفسيرية الواردة عنهم، مشتملة علی الاستدلال بآية علی آية والاستشهاد بمعنی علی.[4] بسياری از روايات تفسيری اهل بيت (علیهمالسلام) دربردارنده استدلال به آيهای بر آيه ديگر و استشهاد به معنايی بر معنای ديگر است.»
پینوشت:
[1]. صبحی منصور، احمد، القرآن الکریم هو المصدر الوحید الاسلام، فصل اول.
[2]. شيخ كلينى، الكافى، ج1، ص60.
علامه مجلسى، بحارالانوار ج 89، ص100.
[3]. سيدمحمدحسين طباطبايى، المیزان، ج3، ص87.
[4]. همان.
افزودن نظر جدید