اعتراف به عدم سابقه سماع در عصر رسالت

  • 1395/08/03 - 18:44
صوفیه همواره و به هر طریقی در پی اثبات سابقه داشتن سماع در عصر رسول اکرم (ص) بوده و برای این کار از احادیث غیرصحیح و داستان‌های دروغ و حتی نقل خواب بهره جسته‌اند. اما بعضی از بزرگان صوفیه به این امر اعتراض کرده و اعتراف به‌سابقه نداشتن سماع در عصر نبوی کرده‌اند در حالی که بعضی از آنها خود از طرفداران سماع بوده‌اند و این خود خط بطلانی است بر این ادعا.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ سماع از جمله امور و پدیده‌های اجتماعی است که به‌صورت تدریجی شکل‌گرفته و به‌صورت دقیق نمی‌توان برای پیدایش سماع به شکل کامل آن تاریخی مشخص ذکر کرد چون از جمله اعمال درون فرقه‌ای بوده است که به خاطر عدم تناسب با شریعت اسلامی، مخالفینی از علماء و متشرعین داشته است که همواره مورد حمله و هجمه آنان بوده‌اند.
اما صوفیه برای مقابله با این مخالفت‌ها دست به اقدامات گوناگونی زدند تا بتوانند حقانیت سماع را اثبات کرده و صدای مخالفان خود را خاموش کنند که از جمله اقدامات آنها سابقه بخشیدن به سماع بود که آن را به اشکال مختلف مستند به عصر رسول اکرم (صلی‌الله علیه و آله) کردند و دست به‌دروغ پردازی‌ها و جعل احادیث دروغین و نقل خواب و داستان‌های مختلفی زدند که گاه باور آن داستان‌ها از دایره عقل انسان نیز خارج است.
از جمله کسانی که بسیار به دنبال اثبات حقانیت سماع و اثبات سابقه سماع در عصر نبوی بوده است غزالی از بزرگان صوفیه است که احادیث و داستان‌های مختلفی در کتب خود نقل کرده است. اما غزالی در کتاب مشهور خود احیاءالعلوم در توجیه و استناد سماع به رسول خدا(صلی‌ الله علیه و آله) پا را فراتر نهاده و با اهانتی زشت به پیامبر اکرم(صلی‌ الله علیه و آله) رؤیایی را نقل می‌کند که در آن حضرت را در حال رقص و سماع دیده است و می‌گوید: «پیامبر و ابوبکر در مسجد حضور داشتند، ابوبکر چیزی می‌خواند و پیامبر حرکتی خاص (شبیه رقص) همانند انسان وجد زده، از خود نشان می‌داد! سپس فرمود: این (سماع) حق است از سوی حق.»[1] اما واقعیتی که نمی‌توان آن را انکار و پنهان کرد اعتراف برخی از بزرگان تصوف در مورد عدم سابقه داشتن سماع در عصر رسول خدا (صلی‌ الله علیه و آله) است که تعدادی از آنان خود از طرفداران سماع بوده‌اند.
از آن جمله عزالدین محمود بن علی کاشانی است که دراین‌باره می‌نویسد: «از جمله مستحسنات متصوفه که محل انکار بعضی از علمای ظاهر است، یکی اجتماع ایشان است برای سماع و غنا و الحان و استحضار قوّال از بهر آن و وجه انکارشان آنکه این رسم، بدعت است؛ زیرا در عهد رسالت و زمان صحابه و تابعین و علما و مشایخ سلف معهود نبوده است و بعضی از مشایخ متأخر آن را وضع کرده‌اند و مستحسن داشته و جواب، آن است که هرچند بدعت است، ولکن مزاحم سنت نیست؛ پس مذموم نبود، خصوصاً که مشتمل باشد بر فوائد».[2] عزالدین محمود کاشانی هرچند معترف به عدم سابقه سماع در عصر رسول خدا (صلی‌الله علیه و آله) است ولی چون از طرفداران سماع است آن را توجیه کرده و در توجیهی غیرمنطقی درحالی‌که خود معترف به این است که سماع پدیده نو و هیچ سابقه‌ای در عهد رسالت و زمان صحابه نداشته و بدعت است سماع را چون مزاحم سنت نمی‌داند پس جایز است درحالی‌که اصلاً در تعریف بدعت چنین چیزی نیست که هر پدیده نو و بدعتی که مخالف سنت نباشد انجام آن جایز است.
                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                             احمد جام نیز درباره پیشینه سماع در عصر رسالت می‌گوید: «بسیاری بنگریستیم تا در هیچ کتاب چیزی هست که هر که سرود گوید، یا چیزی از این‌که می‌زنند، برزند، یا پای فروکوبد، او را چند ثواب است؟ هیچ ندیدم! اما بسیاری دیدم که هر که خدای را عزوجل یاد کند یا یک بار بگوید: سبحان‌الله ... بسیار ثواب دارد».[3] احمد جام به صوفیان و مریدان خود درباره سماع هشدار می‌دهد و می‌گوید: «با شما میگویم و پرده خویش می‌درم، نصیحت برادر خود نگاه‌دارید که این کار بدین راست نیاید که کسی از سر دعوی خویش، نعره بزند و یا در میان درویشان آستین برافشاند و یا سری در جنباند و یا پای بر زمین زند و یا عاوعویی بکند و یا کخ‌کخی(4) اینها هرگز نه رسول(صلی‌ الله علیه و آله) کرده است، و نه صحابه او! ... هرکه روی به حلقه ایشان(حضرت) نهادی، همه آواز و تکبیر و تهلیل و تسبیح و قرآن خواندن شنیدی. امروز هر که روی به حلقه ما نهد و از دور گوش دهد درست بدان ماند که گویی خراباتی است که همه سرمست گشته‌اند!».[5] احمد جام به بی‌پایه و اساس بودن سماع در سنت رسول خدا(صلی‌الله علیه و آله) اشاره می‌کند و سنت یاران حضرت را تسبیح و ذکر و تلاوت قرآن دانسته نه نعره زدن و رقص و پای‌کوبی که سنت مفسدان و فاسقان بوده نه سنت پیامبر اکرم(صلی‌الله علیه و سلم) و اصحاب مبارک آن حضرت.
این عدم سابقه از کلام سلطان ولد نیز به‌طور ضمنی نمایان است که می‌گوید: «انبیاء، توجه و اقبال به خدا را در قالب نماز به مردم رساندند، اما اولیاء(صوفیه) آن نماز حقیقی را در صورت سماع ... به عالمیان رساندند».[6] این سخن سلطان ولد مؤید بدعت بودن سماع و باور سلطان ولد به عدم سابقه سماع در عصر رسول خدا(صلی‌ الله علیه و آله) است.در حقیقت اگر حدیث صحیحی یا سخنی صادق که مؤید سماع در عصر نبوی در کتب تاریخی بود حتماً بزرگان صوفیه به آن اشاره‌کرده و به آن استدلال می‌کردند و از آن به‌راحتی عبور نمی‌کردند حال‌آنکه به اعتراف عرفاء صوفیه کوچک‌ترین مطلب صحیحی که مؤید سماع در عصر نبوی باشد وجود نداشته و این اعترافات نشان‌دهنده بی‌اساس بودن ادله و دروغ بودن احادیثی است که صوفیه در اثبات سابقه داشتن سماع در عصر نبوی است و این خط بطلانی است بر تمام آن ادعاهاست.
اگر هم گفته شود که شاید این احادیث به‌دست این عرفاء صوفیه نرسیده است، باز خیال باطل است چون این احادیث در کتب خود بزرگان صوفیه نوشته‌شده است نه کتب غیر صوفیه و احاطه نداشتن و مطالعه نکردن کتب بزرگان سلف صوفیه توسط بزرگان صوفیه، امری محال و بعید است و احمد جام از بزرگان صوفیه نیز خود اعتراف به جستجو در کتب مختلف کرده است.

پی‌نوشت:

[1]. غزالی ابی حامد محمد بن محمد، احیاء علوم الدین، ج 2، ص 370
[2]. عزالدین کاشانی، محمود بن علی، مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه، به تصحیح جلال‌الدین همایی، تهران، انتشارات زوار، چاپ اول، 1389، ص 179
[3]. مایل هروی، نجیب، سماع نامه‌های فارسی، نشر نی، تهران، 1372، ص 205
[4]. صداهای عجیب‌وغریب
[5]. مایل هروی، نجیب، سماع نامه‌های فارسی، نشر نی، تهران، 1372، ص 201
[6]. محمد ولد، بهاءالدین، ولد نامه، ص 112

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.