صورت مرشد، تمام وجود مرید !

  • 1395/03/04 - 19:57
اقطاب صوفیه معتقدند که مرید باید صورت مرشد را در دل خود حک کند و در تمام اعمال و کردار صورت مرشد را در نظر داشته باشد تا از خیالات فاسد و شیطانی دور بماند. هدف اقطاب صوفیه این است که مرید با تصور صورت مرشد چیزی غیر از مرشد را نبیند و تمام وجودش را از مرشد ببیند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در طول تاریخ اقطاب صوفیه برای تسلط بیشتر بر مریدان خود دست به بدعت‌های مختلفی زده‌اند و برای اینکه مورد سرزنش واقع نشوند دست به مشروع و موجه جلوه دادن آنها زده‌اند، و بدعت‌های خود را به‌انحاء مختلف یا توجیه کرده‌اند یا آیات و روایاتی را در این مسیر توجیه و تأویل برده‌اند و بدین‌وسیله راه تفکر را بر مریدان خود نیز بسته‌اند. ازجمله این امور و بدعت‌ها تصور کردن صورت مرشد در فکر و خیال در تمام مراحل سلوک است که سالک باید از آن غافل نبوده و به آن پایبند باشد تا به سرمنزل مقصود برسد.
صوفیه به تصور کردن صورت مرشد در فکر و ذهن، صورت فکریه می‌گویند، همچنین معتقدند ذکر قلبی همان صورت فکریه است و معتقدند که این صورت ملکوتی قطب است که ابتدا به‌صورت اختیاری و سپس کم‌کم در دل سالک جای می‌گیرد و بعداً ملکه ذهن او می‌شود.
کیوان قزوینی با لقب طریقتی منصور علی‌شاه که از صوفیه جداشده و به راه راست هدایت شد می‌گوید: «بدان که صوفی گرچه به همه آشکار نگوید، معتقد است که مرید باید قطب را به قلم خیال در صفحه دل مخروطی و یا در فضای سینه‌اش نقش کند و همواره آن را ببیند، خصوص وقت اشتغال به ذکر قلبی... و از آن مدد بخواهد، بلکه آن ذکر قلبی را همان صورت بداند مثلاً«هو الله» مرجع هو را و مسمی به الله را آن صورت بداند».[1]
مسلماً هرگاه شخصی در طول مدت زیادی به یک چیز فکر کند و آن را به خاطر بسپارد و در دیدن هر چیزی آن را به یاد بیاورد یقیناً دیگر از یاد او نخواهد رفت و تمام وجودش همان خواهد شد و این یک امر طبیعی است و نمی‌توان آن را یک امر الهی و غیبی دانست، همانطور که سبب بعضی از خواب‌های پریشان، افکار روزانه شخص است که در طول روز مرتباً به آنها فکر کرده است و با آنها درگیر بوده است. اما صوفیه برای این‌که به اهداف خود برسند تصور صورت مرشد برای سالک را امری ضروری و واجب می‌دانند، همچنان که ملاسلطان گنابادی در مورد در نظر داشتن صورت مرشد می‌گوید: «و (مرید) خیال را مشغول صورت شیخ دارد که اگر او را به جمال شیخ مشغول نسازد، به هرزه، روی به‌غفلت اندازد و به خیالات فاسده و تبعیت شیطان، مشغول گردد» همچنین در ولایت نامه می‌نویسد: «از آنجا که صورت ملکوتی مرشد و ولی‌امر بر سالک، مفتاح جمله خیرات و جذاب به‌سوی خدا و طریق مستقیم است، تمام همت بزرگان در تربیت سالکان، ظهور این صورت است در آنان.[3] اما با توجه به آیات و روایات کثیری که گفته شده یاد دو نفر در دل ممکن نیست و باهم جمع نمی‌شوند هم‌چنان که خداوند متعال که در قرآن کریم می‌فرمایند: «مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ [احزاب/4] خداوند برای هیچ‌کس دو دل در درونش نیافریده».
چگونه ممکن است کسی که دلش متوجه قطب است هم‌زمان متوجه خداوند متعال هم باشد و جز این است که این همان طریقه وحدت وجودیان و حلولیان است، همچنان که کیوان قزوینی درباره صورت فکری می‌گوید: «مرید می‌فهمد که هویت و جان خودش همان(صورت مرشد) است و آن مبدأ صفات و افعال او است و دم مرگ همان، قبض روح طبیعی او را می‌کند و شب اول قبر جواب نکیر و منکر را او می‌دهد، یعنی خودش جواب همه سؤالات آنها است و هم رب، هم پیغمبر، هم امام است... و کوه حراء محمد(صلی‌الله علیه و آله) همان سینه و دل مخروطی او است».[4]
درواقع صوفیه می‌خواهند با این کار مرشد را مالک دل سالک کنند تا در اثر مداومت بر این کار، سالک دیگر هیچ چیز و هیچ‌کس جز مرشد را نبیند و همه عالم را فقط در وجه مرشد ببیند، اما اگر غیر از این است و صورت مرشد فقط جذب کننده به‌سوی خدا و مفتاح خیرات است پس چرا به‌جای (یا الله و یا الله) ما (یا شیخ و یا مرشد) نگوئیم.    

پی‌نوشت:
[1]. کیوان قزوینی، عباس‌علی، استوار رازدار، مصحح محمود عباسی، راه نیکان، تهران، 1387، ص 292 – 293
[2]. ملأ سلطان گنابادی، محمد، سعادتنامه، ص 110
[3]. حاج سلطان محمد، ولایت نامه، ص 179
[4]. کیوان قزوینی، عباس‌علی، همان، ص 293 - 295

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.