آیا در هنگام بیماری رسول خدا(ص) امام جماعت به ابوبکر داده شد؟
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ پرسش: چرا هنگام بیماری پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)، امامت جماعت به ابوبکر واگذار شد؟
قاضی ایجی در دلیل هشتم بر خلاف ابوبکر میگوید: «پیامبر، ابوبکر را جانشین خود در نماز قرار داد و او را از آن مقام عزل نکرد، لذا او بر امامت در نماز بعد از پیامبرباقی است. و همچنین است امامت در مسائل حکومتی؛ زیرا قائل به فصل وجود ندارد ...».
فخر رازی در استدلالهای خود بر خلاف ابوبکر میگوید: «حجّت نهم اینکه: پیامبر(صلی الله علیه و سلم) او را جانشین خود بر نماز در ایام مرض موتش قرار داد و هرگز او را از این مقام عزل نکرد، پس واجب است که او در این مقام باقی بماند. و هر گاه خلاف او در نماز به اثبات رسید، خلافت او در سایر امور نیز اثبات خواهد شد؛ زیرا کسی قائل به فرق نبوده است».[1]
کرمانی نیز در شرح این حدیث میگوید: «در این حدیث، فضیلت ابوبکر بوده و بر ترجیح او بر تمام صحابه دلالت دارد. و نیز دلالت دارد بر اینکه او سزاوارتر به خلافت رسول خدا(ص) از دیگران است».[2]
پاسخ اوّل: تمام طرق این حدیث ضعیف است، و کسی که قصد تحقیق در سند این حدیث را دارد، به کتاب «الامامة فی أهمّ الکتب الکلامیّة» نوشته علّامه سید علی میلانی مراجعه کند.
دوم: بر فرض صحّت قضیه نماز ابوبکر، اعتقاد به عدم فرق بین نماز و امامت عامّه مردم حرفی عجیب است.
ابن حزم میگوید: «هر کس ادّعا کند ابوبکر پیشتاز در خلافت است، به جهت آنکه در نماز پیش افتاد، قطعاً باطل است؛ زیرا اینطور نیست که هر کس مستحقّ امامت در نماز است، مستحقّ خلافت بر مردم نیز باشد؛ زیرا در مورد استحقاق امامت در نماز، تنها لازم است که قرائت او از همه بهتر باشد، خواه عرب باشد یا عجم؛ ولی استحقاق خلافت برای کسی است که قرشی باشد...».[3]
استاد محمد ابو زهره نیز بر این قیاس ایراد کرده میگوید: «... سیاست دنیا غیر از شؤون عبادت است».[4]
سوم: در تمام روایاتی که قصه نماز ابوبکر را نقل میکند، اشاره شده که: چون ابوبکر اراده نماز کرد، پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)، در حالی که امام علی(علیه السلام) و فضل بن عباس زیر بغلهای او را گرفته بودند، از خانه خارج شد و با کنار زدن ابوبکر، خود با مردم نماز خواند.
ابن حجر عسقلانی میگوید: «روایات متظافر و جزمآور از عایشه دلالت دارد بر اینکه امامت در نماز از برای پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بوده است».[5]
چهارم: بسیاری از تاریخنویسان ذکر کردهاند که ابوبکر و عمر، در ایام مرض رسول خدا، مأمور به خروج با لشکر اسامه از مدینه بودهاند، و این امر ثابتی است که ابن حجر بر آ ن تصریح نموده است.[6]
پنجم: ابن سعد از ابن زمعه نقل کرده که گفت: در هنگام بیماری رسول خدا، که با آن وفات نمود، او را زیارت کردم. بلال به خدمت رسول خدا آمد، حضرت به او فرمود: مردم را امر کن تا نماز گزارند... .[7]
ششم: اگر این قضیه صحیح و قابل استدلال بود، چرا خود ابوبکر و مریدان او به آن استدلال نکردند. و در عوض، مهاجرین و انصار در سقیفه جمع شدند تا با شور و مشورت خلیفه را انتخاب کنند.
هفتم: در برخی از روایات، به نقل از عایشه چنین آمده است: «بلال آمد و برای نماز اذان گفت، در حالی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) بیهوش بود. ما در انتظار به هوش آمدن او بودیم، نزدیک بود که وقت نماز فوت شود، ما کسی را نزد ابوبکر فرستادیم تا با مردم نماز گزارد».[8]
از این حدیث استفاده میشود که نمازگزاردن ابوبکر به امر رسول خدا نبوده است.
هشتم: اهل سنت معتقدند پیامبر بدون آنکه خلیفهای برای خود معین کند، از دنیا رحلت نمود. حال چگونه این قصه را دلیل بر استخلاف میدانند.
پینوشت:
[1]. الاربعین، محقق بحرانی، مدرسهی فقاهت، ص 284.
[2]. الکواکب الدراری فی شرح صحیح البخاری، کرمانی، محمد بن یوسف، ج 5، ص 52.
[3]. الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، ابن حزم، علی بن احمد، ج 4، ص 109.
[4]. المذاهب الاسلامیة، أبو زهره، محمد، ص 37.
[5]. فتح الباری، ابن حجر، عسقلانی، ج 2، ص 123.
[6]. همان، ج 8، ص 124.
[7]. طبقات الکبری، ابن سعد، ج 2، ص 220.
[8]. کنز العمال، متقی هندی، ج 5، ص 634.
افزودن نظر جدید