نفوذ و استيلای حكومت ساسانی در حكومتها و دولتهای جزيرة العرب تا قبل از بعثت چگونه بوده است؟
قبل از اسلام قطعة شبه جزيره عربستان در تحت حمايت و نفوذ سه دولت ايران، روم و حبشه بود، كه مشرق و شمال شرقي اين قطعه زير حمايت ايران و شمال غربي تابع روم و قطعات مركزي و جنوب در تحت نفوذ حبشه بود و از مجاورت با اين ممالك، دولي نيمه متمدن و نيمه مستقل بوجود آمده بود.[1]
«حيره» يكي از شهرهاي مهمي بود كه طوايف عرب آن را بوجود آوردند و به سبب مجاورت با ايران از فرهنگ و تمدن آن بهره مند شدند و با خط و كتابت آشنا شدند، پادشاهان ساساني مي خواستند با استفاده از امراء و مردم «حيره» سدي ميان ايران و اعراب باديه پديد آورند و از تجاوز و تعدّي بدويان غارتگر به حدود مرز ايران جلوگيري نمايند.[2]
علاوه بر اين در جنگ هاي ايران و روم نيز كمك مهمي به ايران مي داد وابستگي ملوك حيره به ايران و ملوك غساني به روم موجب جنگ هاي زيادي در طي قرون بين اين دو دولت عربي تحت الحمايه ايران و روم به طرفداري از آن دو دولت بزرگ كه باجگذار آنها بودند گرديد.[3]
درباره نعمان پادشاه حيره گفته اند: پادشاه ايران دو لشكر در اختيار وي گذاشت كه يكي از تنوخين و موسوم به «دو سر» بود و ديگري «شهبا» كه از اهالي فارس، و لشكر سوّمي نيز از مردان ايراني داشت بنام «وضائع» كه 1000 مرد ايراني بودند كه پادشاه ساساني آنها را در حيره مستقر ساخته بود در هر سال هزار نفر ديگر جايگزين آنها مي شدند. يزدگرد پسرش بهرام را به منذر ابن نعمان سپرد و پادشاهي عرب را به وي عطا كرد و دو عنوان مهم نيز به او داد يكي «رام انزود يزدگرد» يعني كسي كه شادماني يزدگرد را افزون ساخت و ديگري «مهشت» به معناي بزرگترين خدمتگزاران بود.[4]
به دليل اهميت اقتصادي يمن ايرانيان چشم طمع به حكومت آن سرزمين نيز دوخته بودند و بعيد نيست آنان چنان كه برخي گفته اند قتل سيف ابن ذي يزن نيز به واسطه طمع ورزي ايرانيان بوده باشد، چرا كه سيف بر طمع ورزي ايرانيان و دخالت آنها در امور كشورش واقف شده بود و قصد رهايي از آنان را داشته است و ايرانيان نيز به نيّات او پي بردند و طي نقشه اي او را به قتل رساندند و يمن را به عنوان سرزمين تابع امپراطوري ساساني در آوردند. آنان از پيوستن يمن به حوزه قدرت خود سود بسياري كسب كردند و به راه تجاري و آبي عملاً مسلط شدند كه از درياي احمر مي گذشت و به هند مي پيوست همچنين به راه خشكي يا راه حجاز تسلط يافتند.[5]
در روزگاران قديم از ايرانيان شانزده مرزبان در نواحي متفرق سرزمين عرب حكومت مي كردند كه عبارت بودند از: سخت: در ناحيه كنده و حضر موت و نواحي مجاور آن. سنداد: در ريف. الها مرزين آدركر: امير لشكريان ايران در جنگ ذي قار و از سران سپاه خسروپرويز. فنابرزين و هونگهان: در نواحي متصل به ريف واقع در باديه از حد حيره تا حدود بحرين كه عربها او را خنابرزين مي خوانند. ساسان ابن روزبه: در تغلبيه، مصر و عمان يثرب و تهامه و پس از او پسرش به جاي وي گماشته شد. انوش نادبن خنشبنده: در ناحيه اي از سرزمين عرب در روزگار خسرو انوشيروان و در بعضي زمان به جاي او هرمز پسر كسري گماشته مي شد. مكعبر: در بحرين، يمن، عمان و يمامه.[6]
در خصوص پادشاه يمن گفته اند كه فردي به نام مسروق به مردم ظلم و ستم زيادي روا مي داشت از اين رو سيف ابن ذي يزن براي دفع او از قيصر روم كمك خواست اما قيصر او را مساعدت نكرد، سيف به خسرو انوشيروان متمايل شد و با وساطت نعمان ابن منذر نزد خسرو انوشيروان رفت و خسرو با سپاهي به فرماندهي وهرز سيف را ياري كرد بدين وسيله مسروق و سپاهيانش شكست خوردند و خسرو به وهرز فرمان داد كه سيف ابن ذي يزن را به پادشاهي يمن بگمارد پس از كشته شدن سيف بتوسط غلامان حبشي انوشيروان، و هرز را به همراه چهار هزار نفر به يمن فرستاد كه به مدت پنج سال حاكم يمن بود.[7]
پس از وهرز هفت ايراني ديگر حاكم يمن شدند كه نام آنها به ترتيب عبارتند از وليسجان، خرزادادان شهر نوشجان، مروزان پسر او خرخسرو و باذان پسر ساسان جرون و دادويه پسر هرمز بن فيروز از اين زمان به بعد قريش به يمن تسلط يافتند.[8]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. تاريخ عرب قبل از اسلام، ،نویسنده: عبدالغزيز سالم.
2. از پرويز تا چنگيز،،نویسنده: سيدحسن تقي زاده.
3. تاريخ عرب قبل از اسلام،،نویسنده: جواد علي.
پي نوشت ها:
[1] . تقي زاده، سيدحسن، تاريخ عربستان و قوم عرب، به كوشش عزيزالله علي زاده، تهران، چاپ اول، 79، ص159.
[2] . سبحاني، جعفر، فروغ ابديت، قم، دفتر تبليغات، 1363، ص65، ج1.
[3] . تاريخ عربستان و قوم عرب، همان، ص164.
[4] . سالم عبدالعزيز، تاريخ عرب قبل از اسلام، مترجم با قر صدري نيا، انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ اول، 1380، ص201 و 203.
[5] . همان، صص 118 و 119.
[6] . اصفهاني، حمزة ابن حسن، تاريخ پيامبران و شاهان، ترجمه جعفر شعار، تهران، اميركبير، چاپ دوم، 67، ص141.
[7] . دينوري، ابوحنيفه، اخبارالطوال، ترجمه مهدوي دامغاني، تهران، نشر ني، اول، 64، ص92.
[8] . اصفهاني، حمزة ابن حسن، تاريخ پيامبران و شاهان، ترجمه جعفر شعار، تهران، اميركبير، چاپ دوم، 67، ص142.
افزودن نظر جدید