آيا اين مطلب صحت دارد كه مسلمانان به ايران حمله كردند و كشور را مورد هجوم قرار داده و مردم را به زور به سلطة خود درآوردند؟ و مسلمان كردند؟

  • 1395/01/12 - 13:55
يكي از دلايلي كه باعث شد كه ايرانيان به اسلام گرايش پيدا كنند و در موقع هجوم اعراب با آنها همكاري نمايند ناراضي بودن مردم از وضع ديني و حكومتي بود. سلطنت آخرين پادشاهان ساساني با هرج و مرج ناراحت كننده‎اي همراه بود و احساسات مردم نيز نسبت به فرمانروايان خود غيردوستانه بود. زيرا فرمانروايان نيروي خود را در راه تأييد سياست زجر و شكنجه به منظور تثبيت...

يكي از دلايلي كه باعث شد كه ايرانيان به اسلام گرايش پيدا كنند و در موقع هجوم اعراب با آنها همكاري نمايند ناراضي بودن مردم از وضع ديني و حكومتي بود. سلطنت آخرين پادشاهان ساساني با هرج و مرج ناراحت كننده‎اي همراه بود و احساسات مردم نيز نسبت به فرمانروايان خود غيردوستانه بود. زيرا فرمانروايان نيروي خود را در راه تأييد سياست زجر و شكنجه به منظور تثبيت خود و تقويت دين دولتي و زرتشتي به كار مي‎بردند روحانيون زرتشتي قدرت وسيعي را در دستگاه دولت و دربار در اختيار داشتند و در شوراي سلطنتي و دربار داراي نيرو و نفوذ فوق‎العاده‎اي شده بودند و براي خود سهم و نقش مهمي را در اداره امور مدني و دولتي كشور اشغال كرده بودند. آنان از قدرت خود به منظور زجر و شكنجه و فشار بر ساير گروه‎هاي ديني (كه بسيار نيز بودند) كه با آنان توافق نداشتند استفاده مي‎نمودند. علاوه بر پيروان فراوان اديان قديمي‎تر ايران، مسيحيان، يهوديان، صائبين و فرق متعدد ديگر نيز كه از تفكرات عرقا، مانويان و بودائيان متأثر بودند در ايران وجود داشتند اين زجر و شكنجه و تجسس عقايد و دين در تمام مردم يك حس تنفر عليه دين رسمي و خاندان پادشاهي كه به تحميل آن بر مردم كمك مي‎نمود به وجود آورده بود و موجب آن شد كه فتح اعراب به صورت يك نوع نجات، رهايي و آزادي جلوه نمايد.[1]
پيروان تمام اين اديان مختلف، مجدداً‌ توانستند تحت حمايت حكومتي كه آزادي ديني و معافيت از خدمت نظام اجباري را در مقابل پرداخت مبلغ ناچيزي جزيه، امنيت آنان فراهم كند. تا نفس راحت و آزادي بكشند، زيرا دين اسلام آزادي و حق استفاده از امنيت در برابر پرداخت جزيه را نه تنها براي مسيحيان و يهوديان تأمين نمود، بلكه زرتشتيان و صائبين نيز مي‎توانستند از اين حق و امتياز استفاده نمايند.[2]
خود پيامبر(ص) مستقيماً و آشكارا دستوري صادر نموده بودند كه بر اساس آن با زرتشتيان نيز مي‎بايستي درست مانند اهل كتاب رفتار شود و آنان نيز مي‎توانستند با پرداخت خريد از حمايت دولت اسلامي و امنيت عمومي برخوردار باشند.[3]
اما در مورد اينكه آيا مسلمانان وارد خاك بيگانه شدند يا نه و جريان چگونگي شروع حمله مسلمانان به ايران و حمله به خاك كشور ديگر، اين طور مي‌‌توان گفت: با توجه به قرائن و شواهد تاريخي موجود در مورد چگونگي شروع جنگ بعد از اينكه مسلمانان توانستند اسلام را در سراسر جزيرة العرب مستقر نمايند، متوجه كشورهاي ايران و روم شدند. انگيزه‌هاي چند مسلمانان را در مورد انجام هدفشان كمك مي‌كرد.
1. سخن پيامبر (ص) و وعدة پيروزي مسلمانان بر دو قدرت ايران  و روم؛ 2. فضيلت جنگ و جهاد و در صورت شكست شهيد خواهند شد؛ 3. از آنجا كه اعراب بدوي بودند و از لحاظ امكانات اقتصادي در حد پاييني قرار داشتند و كشورهاي ايران و روم از قابليت‌هاي اقتصادي خوبي برخوردار بودند انگيزه جنگ را بيشتر كرد؛ 4. گزارش مرزبانان از اوضاع داخلي كشورهاي روم و ايران كه در اخبار الطوال دينوري آمده است «كه مثني بن حارثه به ابوبكر نامه نوشت و از تجاوز خود به ايران و پريشاني اوضاع ايران او را مطلع ساخت و از وي خواست تا او را به لشكري امداد كند».[4]
اما در مقابل كشورهاي ايران و روم هيچ انگيزه‌اي به دست‌اندازي به جزيرة العرب نداشتند، زيرا آن سرزمين ـ هيچ گونه نفعي براي آنها نداشت و همچنين آنها مسلمانان را ـ هيچ به حساب نمي‌آوردند كه در مقابل آنها بايستد و احساس خطر كنند و تمام جنگ‌هاي ايرانيان جنبة تدافعي داشت نه حمله، از آنجا كه در تاريخ طبري و الكامل ابن اثير و تاريخ يعقوبي آمده است كه اين مطلب را ثابت مي‌كند كه بعد از اينكه يزدگرد پادشاه ساساني از استقرار مسلمانان در مرزهاي خود باخبر شد از سردار خود رستم درخواست بسيج لشكر جهت مقابله با آنها را كرد، اما رستم نارضايتي و نگراني خود را در بربر با لشكر اسلام اعلام مي‌دارد و پيش بيني مي‌‌كند كه ايران به دست عرب خواهد افتاد. [5]
همچنين در جايي ديگر آمده است كه بعد از اينكه پادشاه ايران و روم حاضر به قبول اسلام نشدند مسلمانان جنگ را شروع كردند به دستور خالد مسلمانان با صداي تكبير جنگ را شروع كردند، و خالد بانگ برآورد كه حمله كنيد زيرا من در چهرة آنها حالتي از خوف و رعب مي‌بينم و مسلمانان حمله كردند. [6] كشورگشايي و حمله به ممالك مجاوز در ميان ملل قديم چيزي عادي و طبيعي بوده است، و عرب‌ها نيز قبل از اسلام گاهي به مرزهاي ايران حمله مي‌كردند، همچنان كه ايرانيان نيز در بعضي از زمان‌ها سرزمين‌هاي عربي را تسخير كرده‌اند. اما بعد از رحلت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ و استقرار حكومت اسلامي عرب‌ها كه مردماني جنگ‌آور بودندن با توجه به اتحادي كه در اثر تأسيس حكومت در ميانشان برقرار گرديد، حمله آنان به مرزهاي ايران و دولت ساساني شكننده بود و توانستند در اندك مدتي قلمرو ساساني را درنوردند. اما بايد خاطرنشان كرد كه حمله اعراب كه بر اساس زيربناي ايدئولوژي اسلامي صورت مي‌گرفت، اهداف مقدس و انساني را به دنبال داشت. بدين لحاظ مردم ايران كه ناعدالتي‌هاي كه از دولت ديده بودند از خود مقاومتي نشان ندادند.
مردم ايران مخصوصاً نژاد سامي درست در شرايط عقلاني و رواني مساعدي قرار داشتند كه زمينه را براي پذيرش گرم اسلام آماده كرده بود و تمايل شديد آنان را براي پذيرش دين ساده جديد فراهم نمود، حتي گسترش اسلام در بين زرتشتيان نيز تعجب‎انگيز و غيرعادي نبود، مقام ديني ملي زرتشتي با سقوط خاندان ساساني كه آن را برپاي داشته بود به يكباره سقوط نمود. و از آن جا كه نيروي ديگري براي برپا داشتن آن وجود نداشت پيروان آن، تغيير دين و پذيرش اسلام را ساده و آسان تلقي كردند زيرا نكات مشابه و مثبت زيادي بين دين قديم و اسلام وجود داشت كه يك نفر پارسي مي‎توانست در قرآن بسياري از اصول اعتقادي دين سنتي خود را به دست آورد هر چند در شكل مختلفي اما مجدداً‌ با اهورامزدا و اهريمن تحت اسامي الله و ابليس مواجه بود. از آزادي‎هاي فوق‎العاده‎اي كه براي كساني كه هنوز به دين سابق خود وفادار مانده بودند تأمين شده بود، مي‎توان استفاده كرد كه انتشار اسلام به هيچ وجه معلول زور و فشار نبوده است.
باتوجه به اين حقايق نسبت دادن زوال و نابودي كامل دين زرتشت به اجبار مردم بر تغيير دين و تحميل اسلام بر مردم به وسيلة فاتحين مسلمان، مسلماً محال و غيرمنطقي مي‎باشد. تعداد افرادي كه در روزهاي اوّل حكومت اعراب در ايران اسلام را پذيرفتند بسيار زياد بود ولي ادامه دين باستاني آنان تا اين اواخر و گزارش پذيرش اسلام به طور انفرادي در طول قرون بعد اين مطلب را كاملاً تقويت مي‎كند كه گسترش اسلام هم مسالمت‎آميز و هم داوطلبانه بود.
پس از جنگ قادسيه كه در آن ارتش ايران به سركردگي رستم به كلي متلاشي شد. بسياري از قبايل كه در دو طرف فرات زندگي مي‎كردند، نزد سردار ارتش اسلام آمده و گفتند قبايلي كه ابتدا اسلام را پذيرفتند عاقل‎تر از ما بودند، اينك كه رستم كشته شده است ما نيز دين جديد را مي‎پذيريم.[7]
در جنگ پل در موقعي كه شكست مسلمانان حتمي به نظر مي‎رسيد و اعراب وحشت زده بين دره فرات و ايرانيان محاصره شده بودند يكي از رؤساي مسيحي ‌قبيلة طي، داوطلب كمك به سردار ارتش اسلام شد و براي دفاع از پل قايق‎ها كه تنها وسيلة عقب‎نشيني منظم بود فراهم نمود. در جنگ بويب هم قبايل اطراف كه پشتيبان ايرانيان بودند به اعراب كمك كردند.
ادوارد براون در كتاب تاريخ ادبيات ايران مي‎نويسد: قانون و آئين و حكومت ايران مقارن ظهور اسلام طوري بود كه اكثر ملت ايران را وامي‎داشت براي متابعت از حكومت و آئين تازه‎اي خود را آماده كنند. و به همين جهت بود كه وقتي ايران به دست مسلمانان فتح شد، مردم ايران علاوه بر اين‎كه عكس‎العمل مخالفي از خود نشان ندادند خود براي پيشرفت اسلام زحمات طاقت‎فرسايي كشيدند.[8]

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. خدمات متقابل اسلام و ايران،،نویسنده:  آيت الله مطهري.
2. مسعودي،،نویسنده:  مروج الذهب.
3. تاريخ يعقوبي،،نویسنده:  ابن واضح يعقوبي.
4. اخبار الطوال، ،نویسنده: دينوري.
5. ايران از آغاز تا اسلام،،نویسنده:  رمان كريشمن.

پي نوشت ها:
[1] . مطهري، مرتضي، خدمات متقابل اسلام و ايران، ص 78.
[2] . ابويوسف، الخراج، ص 73.
[3] . بلاذري، انساب الاشراف، ص 71.
[4] . دينوري، اخبار الطوال، ص 118.
[5] . محمد بن جرير طبري، تاريخ طبري، ج 4‌، ص 1656، و ابن اثير، الكامل، ج 2، ص 227، و يعقوبي، تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 26.
[6] . فتوح البلدان، بلاذري، ترجمه دكتر آذرتاش، انتشارات سروش، چ دوم، ص 4.
[7] . تاريخ مسعودي، ج 4، ص 238.
[8] . ادوارد براون، تاريخ ادبيات ايران، ج اوّل، ص 299.

بازنشر

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.