سؤال از جواز لعن تصوف

  • 1394/09/18 - 17:18
برخی به آقا محمد علی کرمانشاهی که فتوا به تکفیر معصوم علیشاه داد، نسبت‌های ناروایی داده‌اند. از آن جمله مخالفت بی چون و چرای ایشان با عرفان و تمامی فرقه‌های باطنی است؛ اما باید دانست نسبتی که به ایشان می‌دهند صحیح نیست. هر چند بعد از فتوای ایشان مبنی بر تکفیر معصوم علیشاه و سپس قتل ایشان، هجمه‌های عظیمی از تذکره نویسان صوفی به ایشان وارد شد تا جایی که جو عمومی نسبت به ایشان دگرگون...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ برخی به آقا محمد علی کرمانشاهی که فتوا به تکفیر معصوم علیشاه داد، نسبت‌های ناروایی داده‌اند. از آن جمله مخالفت بی چون و چرای ایشان با عرفان و تمامی فرقه‌های باطنی است؛ اما باید دانست نسبتی که به ایشان می‌دهند صحیح نیست. هر چند بعد از فتوای ایشان مبنی بر تکفیر معصوم علیشاه و سپس قتل ایشان، هجمه‌های عظیمی از تذکره نویسان صوفی به ایشان وارد شد تا جایی که جو عمومی نسبت به ایشان دگرگون شد و چهره ایشان به عنوان مبارزی ظاهرگرا و متعصب و بی اطلاع از سیر و سلوک و عرفان معرفی گردید و این در صورتی است که حقیقت چیزی غیر از آنچه در میان عامه مشهور گردید بود.
از دلایلی که ایشان همه فرقه‌های صوفیه را همچون فرقه معصوم علیشاه نمی‌دید، پاسخ‌هایی است که ایشان در کتاب مقامع الفضل به سؤال کنندگان درباره صوفیه داده است. در ذیل به یک سؤال در مورد صوفیه که از آقا محمدعلی کرمانشاهی پرسیده شده است، اشاره می‌شود.
سؤال [1143]:
اهل تصوّف را مطلقاً لعن می‌توان کرد؟
جواب:
نه علی الاحتیاط، مگر آنکه فساد اعتقادش ظاهر شود، هر چند که در اخبار شیعه مذمّت و لعن مطلق صوفیّه وارد شده.
«فروی عن الشیخ المفید رحمه اللّه باسناده عن محمّد بن الحسین بن أبی الخطّاب أنّه قال: کنت مع الهادی علی بن محمّد علیهما السّلام فی مسجد النبی صلّی اللّه علیه و آله فأتاه جماعة من أصحابه منهم أبو هاشم الجعفری و کان رجلا بلیغا و کان له منزلة عنده، ثمّ دخل المسجد جماعة من الصوفیّة و جلسوا فی ناحیة مستدیرا و أخذوا بالتهلیل، فقال علیه السّلام: «لا تلتفتوا إلی هؤلاء الخدّاعین فإنّهم خلفاء الشیاطین و مخرّبوا قواعد الدین و یتزهّدون لراحة الأجسام و یتهجّدون لصید الأنعام، یتجوّعون عمراً حتّی یدبّخوا للایکاف حمرا، لا یهلّلون إلّا لغرور الناس و لا یقلّلون الغذاء إلّا لملاء العساس و اختلاس قلب الدفناس، یکلّمون الناس بإملائهم فی الحبّ و یطرحونهم باذلیلالهم فی الجبّ، أورادهم الرقص و التصدیة و أذکارهم الترنّم و التغنیة، فلا یتبعهم إلّا السفهاء و لا یعتقدهم إلّا الحمقاء، فمن ذهب إلی زیارة أحدهم حیّا أو میّتا فکأنّما ذهب إلی زیارة الشیطان و عبادة الأوثان و من أعان أحدا منهم فکأنّما أعان یزید و معاویة و أبا سفیان». فقال له رجل من أصحابه: و إن کان معترفا بحقوقکم؟ قال: فنظر علیه السّلام إلیه شبه المغضب و قال: «دع ذا عنک؛ من اعترف بحقوقنا لم یذهب فی عقوقنا، أما تدری! أنّهم أخس طوائف الصوفیّة و الصوفیّة کلّهم مخالفونا و طریقتهم مغایرة لطریقتنا و إن هم إلّا نصاری أو مجوس هذه الأمّة، اولئک الذین یجهدون فی إطفاء نور اللّه بِأَفْوٰاهِهِمْ، وَ اللّٰهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکٰافِرُونَ»[1] نقل کرده شیخ مفید محمد بن محمد بن نعمان از محمد بن حسین بن ابی الخطاب که او گفت: «با امام هادی علی بن محمد (عليه السلام) در مسجد النبی (نشسته) بودیم پس جماعتی از اصحاب حضرت نزد او آمدند که در میان آن‌ها ابوهاشم جعفری بود، او مرد سخنور بود و نزد امام منزلتی داشت، سپس جماعتی از صوفیان داخل مسجد شدند و در قسمتی از مسجد به صورت حلقه و دایره نشستند و شروع کردند تهلیل (لا اله الا الله) گفتن. حضرت فرمودند، به این نیرنگ بازان توجه نکنید، این‌ها جانشینان شیطان و تخریب کنندگان بنیان‌های دین هستند، تظاهر به زهد می‌کنند برای راحتی بدن‌هایشان و عبادت می‌کنند برای صید بهره‌های دنیوی... ورد آن‌ها رقص است و دست زدن و ذکر آن‌ها نغمه است و آواز، پیروی نمی‌کنند آن‌ها را مگر نادانان و معتقد نیستند به (راه) آن‌ها مگر ابلهان، پس کسی که به دیدار یکی از آن‌ها چه زنده و چه مرده باشد برود مانند این است که به زیارت شیطان و عبادت بت‌ها رفته و کسی که یکی از آن‌ها را کمک کند مانند کسی است که یزید و معاویه و ابوسفیان را کمک کرده، پس مردی از اصحاب حضرت گفت: و گرچه معترف به حق شما باشد؟ پس حضرت مانند مردی غضبناک به او نگاه کردند و فرمودند: این حرف را نزن، کسی که به حق ما معترف باشد موجب عاق ما نمی‌شود، آیا نمی‌دانی که آن‌ها (صوفیان مدعی تشیع) اخص طوائف صوفیه هستند و صوفیه همگی مخالف ما هستند و طریقه و راه آن‌ها با طریقه و راه ما مغایرت دارد و آن‌ها غیر از انصاری و مجوس این امت چیز دیگری نیستند، آن‌ها تلاش می‌کنند نور خدا را با دهانشان (گفتارشان) خاموش کنند ولی خداوند نور خود را (اسلام) به سر منزل کمال و تمام می‌رساند ولو اینکه کافران را خوش نیاید.»
بنابراین می‌بینیم که حضرت علامه ذوالفنون آقا محمد علی کرمانشاهی نگاه یکسانی به تمام فرقه‌های صوفیه نداشته و همگی آنها را منحرف و جایز اللعن نمی‌دانسته است و معتقد به کفر همگی نبوده است و با همه فرقه‌های صوفیه همان معامله‌ای را که با معصوم علیشاه نمود، نکرد.

پی‌نوشت:
[1]. مقدس اردبیلی، حدیقة الشیعة، انتشارات انصاریان، چاپ سوم، قم، 1383، ج 2، صص 799- 801
[2]. آقا محمدعلی کرمانشاهی، مقامع‌الفضل، تحقیق موسسه العلامه المجدد الوحید البهبهانی، قم، علامه بهبهانی، 1389، سؤال 1143

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.